با هم صفحات تاریخ را ورق میزنیم تا با این 10 تیم آشنا شویم
در سال ۱۹۵۹ بلا گوتمن سکان هدایت عقاب ها را بر عهده گرفت و با دوبار پیاپی عقاب ها را قهرمان اروپا کرد
بعد از فینال ۱۹۶۲ که گوتمن بنفیکا را قهرمان کرد درخواست افزایش حقوق کرد اما مدیران بنفیکا آن را رد کردند گوتمن وسایلش را جمع کرد اما گفت از الان تا 100 سال دیگر بنفیکا قهرمان اروپا نخواهد شد از آن موقع تا به امروز بنفیکا به هشت فینال اروپایی راه پیدا کرد اما هرگز قهرمان شد البته این تیم در این بازه 9 ساله 7 بار قهرمان پرتغال شد اما رنگ جام اروپایی دیگر در دستشان دیده نشد ، بنفیکا از آن زمان تا به امروز هرگز پروازی در شأن عقاب نداشتند
بیل شنکلی افسانه ای به تازگی باشگاه را ترک کرده بود اما نگرانی اینجا بود آیا کسی می آید که از میراث شنکلی حفاظت کند؟ واقعا چه کسی میتوانست این کار را بکند، آیا بهتر از باب پیزلی هم وجود داشت؟ باب پیزلی جایگزین شنکلی شد در اولین فصلش در لیگ دوم شد اما برای اون قهرمان نشدن همیشه یک شکست محسوب میشد برای باب فقط قهرمانی معنا داشت دوم شدن براش شکست بود همین کار هم کرد با پرنده لیور به آسمان پرواز کرد تا خود به اوج برساند، بالای بالا.
در 8 سال بعد لیورپول توانست 7 قهرمان لیگ و 4 قهرمان اروپا با فوق ستاره هایی مثل کوین کیگان، گرام سونس، کنی دالگیش، ایان راش بدست آورد
قرمز ها شکوه اسکاتلند در دل انگلیس بودند آنها مایه غرور کارگران بودند شنکلی رفت، پیزلی رفت، دالگیش رفت کیگان رفت اما یک چیز در لیورپول ثابت است آنها هرگز تنها قدم نمیزنند
سال 1960 مردی آرژانتینی از بارسلونا چمدان هایش را به مقصد میلان بست به میلان آمد تا فوتبال ایتالیایی را اختراع کند درست است چیزی که امروزه به نام فوتبال ایتالیایی میشناسیم به قلم یک آرژانتینی نوشته شده معمار آرژانتینی یک دژ برای اینتر میلان ساخت دژی بنام کاتاناچیو، دژی مستحکم که نفوذ به آن تقریبا غیر ممکن بود، هررا نه تنها اینتر بلکه باعث شکوفایی ایتالیا هم شد دژ معمار آرژانتینی توانست دو بار پیاپی اروپا را و 3 بار ایتالیا را فتح کند هررا فقط معمار نبود او یک پزشک هم بود که بر رژیم غذایی پاکت های سیگار و نوشدنی های الکلی هم سخت میگرفت اولین روانشناس فوتبال دیگر کار این مرد بود
آن تیم بازیکنانی داشت که در کنار کیفیت با جانشان بازی میکردند فاکتی، پیچی،سوارز در کنار کلی ستاره با تمرکز و غیرت یک دژ محکم دژی به محکمی اینتر
گوستاو شبش تلخ ترین شیرینی تاریخ فوتبال را رقم زد سبس افسانه هایی بی نظیر در تیمش داشت او پوشکاش، کوچیس و بوژیک را داشت مجارستان هرگز طعم جام طلایی را نکشید در حقیقت جام جهانی مفتخر نبود که به مجارستان برود اما خدمتی که سبس با
مجارستان به ما کرد ارزشمند تر از جام جهانی بود خیلی ارزشمند تر هرچند آنها قهرمان المپیک 1952 شدند اما داستان اصلی او و مردانش در لندن و در ومبلی رقم خورد جایی که آنها به 3 شیر ها فوتبال یاد دادند جایی که اولین باخت خانگی انگلیس رقم خورد آن هم با 6 گل، مردم انگلیس شاهد بغل شدن 6 باره توپ توسط تور درواز خود شدند به جام جهانی 1954 رفتند در دور گروهی با 9 گل از کره جنوبی استقبال کردند و 8 بار دروازه آلمان غربی را باز کردند تا قدرتشان را به همه ثابت کنند در گروهشان اول شدند ، برزیل را با 4 گل حذف کردند سپس اروگوئه را از پای درآوردند تا به فینال رسیدند در فینال دوباره با رقیب گروهی خود یعنی آلمان غربی روبرو شدند در 8 دقیقه ابتدایی دوبار دروازه آلمان را باز کردند اما اینبار مثل بازی قبل نبود اینبار فرق میکرد وقتی سوت پایان بازی زده شد این ژرمن ها بودن که میخندیدند نتیجه 3بر 2 به نفع ژرمن ها بود فوتبال بار دیگر بی رحمی اش را نشان داد دو سال سال بعد حزب کارگران مجارستان رفت و فوتبال مجارستان برای همیشه خوابید اما به لطف شبش یک چیز مهم به فوتبال هدیه داد نوک کاذب
قو های سفید نامشان با بزرگی عجین شده سفید های مادرید مظهر غرور هستند، با کلاس هستند اعتبار هستند، هر چقدر هم خسته باشند باز هم صلابت خاص خودشان را دارند فرقی نمیکند چقدر ضعیف باشند آنها باز هم مدعی هستند، مدعی ترین تیم تاریخ تنها ترین مدعی تاریخ 5 قهرمانی پیاپی رکوردی دست نیافتنیست نمیشود آن را با کلمه گذشته آن را دور انداخت و چشمان را بر آن فرو بست تیمی پرستاره ستاره که چه عرض کنم هر کدام آنها به تنهایی میتوانند به تاریخ یک تیم اعتبار دهند وقتی به تماشای بازی هایشان مینشینید باز هم وجود آن ستارگان حس میشود
ستارگانی مثل دی استفانو فرنس پوشکاش خنتو، دومینگز و... شاید فقط برزیل ستارگان بیشتری داشت پادشاه مادرید، پادشاه اسپانیا، پادشاه اروپا و پادشاه فوتبال پاوشاهی به بزرگی کهکشان اگر هنوز متوجه بزرگی این کهکشان نشدید عدد 13 را به خاطر بیاورید
توپ و بگیر پاس بده توپو بگیر پاس بده توپو بگیر پاس بده... این گفته پپ گواردیولا در مورد تیمش بود تیمی با طراوت تیمی که عشق ازش میبارید تیمی که یاد داد میتوان برای معشوق جان داد، عاشقانه بازی کرد و عاشقانه مرد
پپ گواردیولا در سال 2008 بر روی صندلی نیوکمپ نشست تا بار دیگر به جهان نشان دهد آبی و شرابی ها فقط یک تیم فوتبال نیستند او تیم را تحویل گرفت تا تیکی تاکای کرویف را به بلوغ برساند تا سبک کرویف را دوباره باز سازی کند، با جوانانی که اکثرا از لاماسیا بودند
پپ آمد و مسی را به اوج رساند ، مسی بارسا را به اوج برد و بارسا فوتبال را
"هیچکس نمیتوانست مارا اینگونه تنبیه کند"
این سخن سر الکس فرگوسن بعد از فینال لیگ قهرمانان 2011 بود
مثل قطعه های موتزارت چشم نواز بود شما را با خود همراه میکرد و شما را در دنیای زیبایش غرق میکرد آن تیم بیش از برد و باخت در خود داشت فراتر از گل زدن و گل خوردن فراتر از اشک و شادی فراتر از فوتبال آن تیم چیزی بود به مانند فراتر از یک باشگاه بود
هربرت چپمن پس از دوران حضورش در هادرزفیلد به آرسنال رفت تا همانکاری که با هادرزفیلد تاون کرد را با آرسنال هم انجام دهد
چپمن همه چیز باشگاه را به دست کرد. از دیزاین لباس ها، قرارداد بازیکنان، انتخاب موسیقی برای هوادران قبل و بعد از بازی و روزش هایی جدید برای تمرین و البته سیستمی جدید برای بازی. چاپمن برخلاف بقیه که از سیستم 5 مهاجمه بهره میبردند استفاده نکرد فکری دیگر در سر داشت برای اولین بار از سیستم WM استفاده کرد چاپمن آرسنال را به اولین افتخاراتش رساند 4 بار قهرمانی لیگ، 4 کامیونیتی شیلد و 1 قهرمانی حذفی اما دیگر روزگار نمیخواست بیشتر به ما اجازه دیدن چپمن را دهد او در سال 1934 در اثر ذات الریه مرد اما آرسنال با میراث او سال بعد هم قهرمان لیگ شد، آرسنال با میراث او آرسنال شد و با میراث او آرسنال ماند
میلان با اندیشه های آریگو ساکی در کنار برلوسکونی به قله فوتبال رفت او در سال 1986 به میلان آمد و چند دهه آنها را در میان مدعیان نگه داشت
تفکر ساکی واضح اما انقلابی بود او میگفت تیم باید طوری بازی کند که انگار یک فرد است گاهی بازیکنانش را بدون توپ تمرین میداد تا حرکت تیمی را به آنها یاد دهد تیم های ساکی توتال فوتبال با سیستم 442 بازی میکردند میلان ساکی نه تنها تفکری خاص داشت بازیکنان خاصی هم داشت رایکارد، فن باستن، رودگولیت، بارزی تنها گوشه ای از میلان پر ستاره بودند
میلان ساکی فقط جام ها را نبرد قلب ها را هم با خود برد و از آن مهم تر تیم بودن را آموخت گروه بودن را آموخت آن تیم آموخت که فوتبال یک بازی تیمی است
تلوزیون های رنگی مردانی زرد پوش را آوردند. آوردند تا زیبایی را نشان دهند آمدند تا فوتبال ژوگو بونیتو را به نمایش بگذارند
مردانی با لباس هایی طلایی با ساق هایی طلایی آمدند که زیبایی را به ما القا کنند، زیبا بودن برزیل تبدیل به امری تکراری شده بود تکراری اما لذت بخش لذتی که انتها نداشت، زیبایی ای که دیگر نه فقط در استادیوم بلکه در خانه خود با تلوزیون رنگی کوچکتان میتوانستید ببینید میتوانستید با تمام وجودتان آن را احساس و درک کنید آن بازیکنان عاشق فوتبال بودند و فوتبال عاشق آنان
برزیل در دوره قبل بدون جام به خانه برگشته بود آنها به مکزیک رفتند دفاعشان خوب نبود در تمام بازی ها گل خوردند به جز یک بازی آن بازی روبروی انگلیس قهرمان دوره قبل بود در فینال ایتالیا را با نتیجه 4_1 در هم کوبیدند و آخرین جام ژول ریمه بر دستان برزیل بوسه زد
اما قهرمان اصلی برزیل نبود زیبایی بود ژوگو بونیتو قهرمان اصلی بود
بهتر است اول خاطره یکی از بازیکنان آژاکسو بخونیم
بری هال شاف مدافع وقت تیم آژاکس در سال 1979 کفش هایش را آویخت و مدتی در یونان مربیگری کرد زمانی که مدافع سابق آژاکس در یک روستای دور افتاده کوهستانی حضور داشت معنی عشق را فهمید. او داستانی جالب گفت: پیرمردی با مو های بلند و ریش هایی بلند دستانم را گرفت و شروع به گریه کرد. او گفت در این روستا هیچ تلویزیونی وجود نداشت و من برای دیدن بازی های آژاکس 2 ساعت راه می رفتم تا بازی های این تیم را در دهکده دیگری ببینم. حالا در مقابل او یک بازیکن آژاکس بود. او باورش نمی شد و احساساتی شد."
آن آژاکس فقط یک تیم فوتبال پرستاره نبود فقط یک مدعی آنها بیشتر از این چیز ها بودن آنها تاریخ فوتبال بودند تاریخی که از نو به قلم آژاکسی ها نوشته شد تیمی از کشور گل ها از دل شهر زیبای آمستردام این تاریخ را از نو نوشت تیمی که در ادامه بارسا و میلان را از نو ساخت تیمی که امروزه توتال فوتبال دوست داشتنیش الگوی بسیاری از تیم ها نظیر لیورپول، بایرن مونیخ، منچستر یونایتد و... شد
آنها عاشق شدن را یاد دادن آنها زیبایی را به وجود آوردن یاد دادند فوتبال میتواند معمولی یا آژاکس گونه باشد خالصانه و عاشقانه بی ریا و صمیمی جذاب و دوست داشتنی با سبکی جاودان که آنها را 3 بار پیاپی پادشاه فوتبال کرد
با وجود اینکه رینوس میشل گفته بود من بدون کرویف تیمی ندارم. آنها ستاره های بوم ونگوگ بودند
آژاکس تاریخ فوتبال بود هر فردی که به چمن های فوتبال مینگرد مدیون آژاکس هست، چون فوتبال مدیون آژاکس است