ده سال پیش، میتوانستیم بارسلونا را بهترین تیم تاریخ فوتبال مدرن به حساب آوریم اما در ماه فوریه 2022، آنها در پلیآف لیگ اروپا خواهند بود تا ببینند میتوانند به مرحله یکهشتم نهایی این مسابقات برسند یا نه.
طرفداری | این سقوط بارسلونا را شاید بتوانیم برجستهترین افت در ورزش مدرن بدانیم. دیدن شکست سه بر صفر بارسلونا در آلیانتس آرنا مقابل بایرن مونیخ، حسی ناراحتکننده و دردآور داشت. این شکست، به سنگینی باخت 8-2 در سال 2020 نبود اما شاید حس رنجآورتری برای هواداران بارسلونا داشت. بایرن اگر در این بازی نیاز به زدن هشت گل داشت، به راحتی میتوانست این کار را انجام دهد؛ آنها با هرحمله میتوانستند یک موقعیت خطرناک روی دروازه بارسلونا خلق کنند. بارسا برابر بایرن مونیخ یک تیم تهی و توخالی بود، یک تجسم کامل از خالی بودن باشگاه. خیلیها در مورد بارسلونا از واژه «تنزل» استفاده میکنند اما نمیتوان این را درست دانست. دقیقترین عبارت برای توصیف وضعیت داخل و خارج زمین بارسلونا این است: «آنها کاملا تهی از همهچیز شده اند»
فقط کافی است به منچسترسیتی و پاری سن ژرمن نگاه کنیم. البته از یک جهت پروژههای سیتی و پی اس جی ناامیدکننده بوده چون آنها با وجود میلیاردها یورو هزینه، هنوز روی هم یک لیگ قهرمانان نبرده اند. با این حال هر دو باشگاه هرسال به قهرمانی در این مسابقات نزدیک میشوند چرا که توانستهاند در دو سال اخیر به فینال لیگ قهرمانان برسند. به زودی یکی از آنها قهرمان خواهد شد و نوبت دیگری هم فرا خواهد رسید. همه این پروژهها توسط افراد و ایدههایی پیش میروند که از باشگاه بارسلونا آمدهاند. فران سوریانو در سال 2008 از تیم مدیریتی بارسلونا جدا شد و چیکی بگیریستین نیز در سال 2010 پس از پایان اولین دوره ریاست خوان لاپورتا در بارسلونا، این باشگاه را ترک کرد. در سال 2012، سوریانو و بگیریستین دوباره با یکدیگر همکار شدند اما این بار در منچسترسیتی. آنها در تلاش بودند سیستمی که بارسلونا را در جهان بسیار موفق و محبوب کرد را در منچسترسیتی پیاده کنند.
سیتی در آن مقطع مثل یک بوم نقاشی خالی بود. سه سال پس از ورود شیوخ ابوظبی به منچسترسیتی، آنها توانستند جام ببرند و روبرتو مانچینی آنها را به قهرمانی جام حذفی و لیگ برتر انگلیس رساند. در ادامه سوریانو و بگیریستین این فرصت را داشتند تا یک نسخه جدید از کاری که در بارسلونا کرده بودند را در منچسترسیتی هم پیاده کنند. طی سالها، مالکان منچسترسیتی افراد ارشد خارج از زمین از روزهای طلایی بارسلونا را به تیم خود اضافه کردند اما همیشه هدف این بود که در رختکن تیم نیز فردی از باشگاه بارسلونا حضور داشته باشد. این هدف در سال 2016 محقق شد. پپ گواردیولا پس از پایان قراردادش با بایرن مونیخ تصمیم گرفت دوباره با سوریانو و بگیریستین همکاری کند و راهی منچسترسیتی شد. پپ تصمیم گرفت افراد کادرفنی خودش که در بارسلونا هم با آنها کار میکرد را همراه خودش به منچستر بیاورد؛ مانوئل استیارته، دومنک تورنت، کارلس پلانکارت و لورنزو بوئناونتورا افرادی بودند که همراه پپ به منچسترسیتی آمدند. پس از فصل اول که با سختیهای زیاد طی شد، سیتی توانست یک فوتبال جذاب و موفق را پیاده کند، مثل همان دورانش در بارسلونا.
در فصل 18-2017، منچسترسیتی یک استاندارد جدید را در فوتبال انگلیس تعریف کرد؛ آنها با کسب 100 امتیاز و 106 گل زده، توانستند لیگ برتر انگلیس را فتح کنند. در فصل بعد، سیتی با کنار زدن لیورپولِ کلوپ، تمام جامهای داخلی انگلیس را درو کرد. در فصل 20-2019، منچسترسیتی قافیه را به لیورپول در لیگ باخت اما توانست لیگ کاپ را ببرد اما در فصل 21-2020 دوباره آنها توانستند فاتح لیگ برتر شوند. درست است که منچسترسیتی هنوز لیگ قهرمانان اروپا را نبرده اما یک بار آنها به فینال رسیده اند. در مجموع انتصاب گواردیولا به عنوان سرمربی سیتیزنها، باعث شده این تیم بهترین فوتبال در سراسر اروپا را طی پنج سال و نیم اخیر ارائه دهد.
بارسلونا حالا باید بنشیند و نظارهگر باشد. اول از همه مدیران ارشد اجرایی، سپس سرمربیان و سپس سبک فوتبالی که متعلق به بارسلونا بود، به جای نیوکمپ در منچستر ریشه دواندند و آنجا شکوفا شدند. سبک بازی یعنی پرس از جلو و خط دفاعی بالا به همراه مالکیت توپ دیگر به بارسلونا تعلق ندارد؛ الان این سبک فوتبالی مال منچسترسیتی است زیرا آنها با پول توانستند آن را بخرند. پاری سن ژرمن در رقابت برای گرفتن اعضای ارشد مدیریت بارسلونا جا ماند؛ قطریها در سال 2011 پاری سن ژرمن را خریدند و این در حالی بود که سیتی یک سال بعد توانست سوریانو و بگیریستین را به خدمت گیرد. از آن جایی که منچسترسیتی مدیران بارسلونا را از آن خود کرد، پاری سن ژرمن سعی کرد چیزهای دیگری را از بارسلونا به پاریس ببرد؛ فقط یک چیز دیگر باقی مانده بود: بازیکنان بارسلونا.
پاری سن ژرمن همیشه نسبت به سیتی تکیه بیشتری روی خرید ستارگان بزرگ داشته است. پی اس جی در ابتدای دوران مدرن خود، ستارگانی چون زلاتان ابراهیموویچ، دیوید بکام، ادینسون کاوانی و آنخل دی ماریا را خرید اما هیچیک از آنها به بزرگی خرید نیمار در تابستان 2017 نبودند. پاری سن ژرمن چند ماه پس از حماسه ریمونتادا که در آن با نتیجه 6-1 مقابل بارسلونا شکست خورد، با پرداخت 222 میلیون یورو به بارسا، جوانترین عضو مثلث تهاجمی خطرناک آنها موسوم به "MSN" را به خدمت گرفت. پاری سن ژرمن با این انتقال، قدرت مالی عظیم خود را به رخ جهانیان کشید و البته هیچ کاری از دست بارسا بر نمیآمد.
انتقال نیمار به پاری سن ژرمن، بزرگترین انتقال تاریخ فوتبال است و هیچ انتقالی از نظر آماری نزدیک آن نشده است. بارسلونا به دنبال از دست دادن نیمار، بسیار خشمگین شد و اقداماتی دیوانهوار در بازار نقل و انتقالات انجام داد؛ آنها صدها میلیون یورو برای جذب بازیکنانی هدر دادند که با تیم جور نبودند یا سن بالایی داشتند. دست و پا زدنهای بارسلونا، وضعیت اقتصادی آنها را به ورطه نابودی کشاند؛ نتیجه آن همه تلاشهای مذبوحانه این بود که آنها در تابستان نتوانستند لیونل مسی را حفظ کنند. بارسلونا کاری کرد که مسی با چشمانی اشکبار باشگاه را ترک کند و راهی پاری سن ژرمن شود.
حضور در پاریس در روز معارفه مسی به عنوان بازیکن پاری سن ژرمن، مثل حضور در شهری بود که پیروزی بزرگ یک ارتش خارجی را جشن میگیرد. او مقابل چشمان هزاران هوادار که با ناباوری شاهد صحنهها بودند، در پارک دو پرنس قدم میزد. در نهایت مردم فراموش میکنند که در جنگ چه چیزهایی به دست آمد و در خانه چه چیزهایی ساخته شد. هرکسی که کلیسای سن مارک را در ونیز دیده باشد، در مورد چهار اسب برنزی مشرف به میدان اصلی شهر چیزهایی میداند. 800 سال است که این اسبهای برنزی، کلیسای سن مارک را با عظمتتر و با شکوهتر کرده اند یا علاوه بر اینها، نقاشیهای تیتیان یا تینتورتو به معنای واقعی کلمه بخشی از این بنای مهم ونیز هستند.
با این حال، اسبهای برنزی از اول در ونیز نبودند. محل اولیه آنها در روم باستان بود و سپس صدها سال در قسطنطنیه بودند. در چهارمین جنگ صلیبی در سال 1204 میلادی در قسطنطنیه، ونیزیها هر چه توانستند غارت کردند و همه مجسمهها را به خانه بردند. حالا 800 سال است که اسبهای برنزی در سن مارکز هستند و کسی دیگر به فکر بازگرداندن آنها به استانبول نیست. بارسلونا قبلا مرکز جهان فوتبال بود اما حالا آنها مثل قسطنطنیه دیگر شکوه و قدرتی ندارند. هرچیزی که بارسلونا را از سایرین متمایز میکرد، توسط رقبای ثروتمندتر و قویتری که ویژگیهای بارسلونا را میخواستند، به تاراج برده شده است. چه چیزی برای بارسلونا باقیمانده؟ استادیوم نیوکمپ، جامهای درون موزه و رنگ آبی و شرابی روی پیراهن باشگاه.
شاید ژاوی سرمربی مناسبی برای ساختن و پرورش نسل جوان جدید در بارسلونا باشد. هیچکس بهتر از ژاوی نمیتواند ایدههای گواردیولا را در بارسا پیاده کند. چهارشنبه شب بارسلونا میخواست سبک فوتبال گواردیولا را مقابل بایرن مونیخ پیاده کند اما آنها هیچ یک از ویژگیهای لازم را در اختیار نداشتند و کیفیت بازیکنان این تیم، در آن حد و اندازهها نیست. باید گفت حتی اگر ژاوی به مشکل بخورد و همه چیز علیه او باشد، حضورش میتواند حداقل یادآور روزهای خوش گذشته باشد. در حال حاضر بارسلونا به لیگ اروپا تبعید شده و آنها 16 امتیاز با رئال مادرید فاصله دارند؛ این یعنی او باید یک ویرانه را از نو بسازد و سعی کند با دستهای خالی این کار را انجام دهد. طبیعت فوتبال مدرن همین است؛ البته شاید ساده لوحانه به نظر بیاید که یک تیم از ایده خوب تیم دیگر کپی کند اما وقتی به افت بارسلونا در 10 سال اخیر نگاه میکنیم، متوجه میشویم فوتبال خیلی بیرحمتر از این حرفهاست. مجازات داشتن یک ایده خوب، کپی شدن آن نیست، نابودی دارنده آن ایده خوب است.
به قلم جک پیت بروک از اتلتیک