Humanity
Auf wiedersehen it’s time to say goodbye
The party’s over as the laughter dies and angel cries
Humanity,
It’s au revoir to your insanity
You sold your soul to feed your vanity, your fantasies and lies
You are a drop in the rain,
Just a number not a name
You don’t see it
You don’t believe it
At the end of the day
You are a needle in the hay
You signed and sealed it
And now you gotta deal with it
Humanity
Humanity
Good bye
Be on your way
Adios amigo
There’s a price to pay
For all the egotistic games you played
The world you made is gone
You are a drop in the rain,
Just a number not a name
You don’t see it
You don’t believe it
At the end of the day
You are a needle in the hay
You signed and sealed it
And now you gotta deal with it
Humanity
Humanity
Good bye
In your eyes
I’m staring at the end of time
Nothing can change us
No one can save us from ourselves
You are a drop in the rain,
Just a number not a name
You don’t see it
You don’t believe it
At the end of the day
You are a needle in the hay
You signed and sealed it
And now you gotta deal with it
Humanity
Humanity
Good bye
ای انسان
می بینی که اکنون زمان وداع است
میهمانی با محو شدن خنده و با گریه فرشتگان به پایان نزدیک شده
ای انسان
این وداعیست با جنون تو
تو روانت را فروختی تا خودبینیت را ارضا کنی و
خیالاتت را ببافی و دروغ هایت را بگویی
تو قطره ای در خیل باران هستی
نه یک نام که تنها یک شماره بی هویتی
این حقیقت را نمی فهمی؟
نمی خواهی باورش کنی؟
در پایان این داستان
تو چون سوزنی در انبار کاه خواهی بود که اصل و سرچشمه ات را گم کرده ای
تو خود پای این نامه را امضا زدی و مهر مومش کردی
و حالا باید پایش بایستی و نتیجه اش را ببینی
ای انسان
ای انسان
بدرود!
به راهت ادامه بده
بدرود، رفیق
این بهاییست که باید بپردازی
دنیایی که ساخته بودی
به خاطر تمام بازی های خودپسندانه ای که به راه انداختی دیگر وجود خارجی ندارد
تو قطره ای در خیل باران هستی
نه یک نام که تنها یک شماره بی هویتی
این حقیقت را نمی فهمی؟
نمی خواهی باورش کنی؟
در پایان این داستان
تو چون سوزنی در انبار کاه خواهی بود که اصل و سرچشمه ات را گم کرده ای
تو خود پای این نامه را امضا زدی و مهر مومش کردی
و حالا باید پایش بایستی و نتیجه اش را ببینی
ای انسان
ای انسان
بدرود!
در پایان این ماجرا
این منم که به چشمانت خیره خواهم شد
هیچ چیز نمی تواند تغییری در این سرانجام ما ایجاد کند
هیچکس نخواهد توانست ما را از دست خودمان نجات بدهد
تو قطره ای در خیل باران هستی
نه یک نام که تنها یک شماره بی هویتی
این حقیقت را نمی فهمی؟
نمی خواهی باورش کنی؟
در پایان این داستان
تو چون سوزنی در انبار کاه خواهی بود که اصل و سرچشمه ات را گم کرده ای
تو خود پای این نامه را امضا زدی و مهر مومش کردی
و حالا باید پایش بایستی و نتیجه اش را ببینی
ای انسان
ای انسان