خب، حالا چی؟ اوله گونار سولسشر رفته و شاید او را بتوان مشهودترین مشکل منچستریونایتد دانست اما انتصاب او بر پایه احساسات گرایی، تنها مشکلی نیست که باعث پسرفت منچستریونایتد می شود. منچستریونایتد از نظر بنیادی درست کار نمی کند و برای تغییر دادن این وضعیت، به چیزی بیش از تغییر سکان دار کشتی تیم نیاز است.
طرفداری | انتخاب سولسشر به عنوان سرمربی موقت، درست بود؛ شاید بتوان انتصاب سولسشر به عنوان سرمربی موقت منچستریونایتد را آخرین تصمیم صحیح اد وودوارد، مدیر اجرایی این باشگاه دانست. منطقی بود که بازگشت اسطوره محبوب باشگاه و تابش پرتوهای محجوبیت او، از رنج های روزهای پایانی حکمرانی ژوزه مورینیو بکاهد. مشکل این جا بود وودوارد به جای این که منتظر پایان قرارداد کوتاه مدت سولسشر بماند، در همان زمان شغل او را دائمی کرد. حتی در پایان همان فصل که منچستریونایتد فقط دو بازی از دوازده بازی پایانی اش را برده بود، به نظر می رسید وودوارد اشتباه کرده است. تیم های سولسشر آن سازمان یافتگی پیچیده که بهترین ها را نسبت به بقیه متمایز می کند را نداشتند. هیئت مدیره منچستریونایتد می توانست با بهره گیری از شواهد هر چه بیشتر، ارزیابی دقیق تری انجام دهد اما در عوض آن ها انتخاب کردند که اسیر احساسات شوند.
این سازمان یافته نبودن هیچ گاه در تیم سولسشر حل نشد. سولسشر در یک سری از بازی های بزرگ، با عقب نشستن و گلزنی در دقایق پایانی نیمه اول، نتایج قابل توجهی کسب کرد اما آن ها برای شکستن سازمان دفاعی تیم های منسجم به دردسر افتادند. البته وقتی شما در تیمی چون منچستریونایتد استعدادهای سرشاری داشته باشید، مشخصا اکثر اوقات می توانید گل بزنید اما تساوی با وست برومویچ، شکست خانگی مقابل شفیلد یونایتد و مهم تر از همه تساوی برابر ویارئال در فینال لیگ اروپا را می توان نابخشودنی دانست.
در فصل 22-2021، نقص های منچستریونایتد پس از امضای قرارداد با کریستیانو رونالدو که یک سرمایه گذاری نوستالژی محور دیگر بود، شدت گرفت. به بیاد بیاورید منچستریونایتد باشگاهی است بیش از این که به دنبال تولید فوتبال موثر باشد، به دنبال تولید محتوای قابل فروش است. ترکیب منچستریونایتد نیز بیش از این که کارآمد باشد، افراد مشهور را جمع کرده است. با داشتن کریستیانو رونالدو، منچستریونایتد دیگر نمی تواند عقب بنشیند و ضدحمله بزند زیرا آن ها یک ماشین گلزنی قدرتمند را در خط حمله خود دارند. یک خط هافبک عالی، مثل خط هافبک رئال مادرید که لوکا مودریچ، تونی کروس و کاسمیرو را دارد، بی میل یا ناتوانی کریستیانو رونالدو در پرس از جلو را جبران می کرد اما اسکات مک تومینای، فرد و نمانیا ماتیچ نمی توانند اعضای تشکیل دهنده یک خط هافبک عالی باشند.
دست دست کردن مدیران منچستریونایتد به این امید که همه چیز خود به خود رو به راه خواهد شد، به معنای از دست دادن آنتونیو کونته، بهترین گزینه در دسترس بود. با همین روش آن ها توماس توخل و مائوریسیو پوچتینو را هم از دست دادند. منچستریونایتد در بیانیه اخراج سولسشر اشاره کرد تا پایان فصل یک سرمربی موقت را منصوب می کند اما چه کسی؟ زین الدین زیدان، پوچتینو، برندن راجرز، خولن لوپتگی؟ آیا لوران بلان آماده پذیرش این شغل هست؟ آیا می توان رالف رانگنیک را متقاعد کرد که لوکوموتیو مسکو را ترک کند و به عنوان مدیر ورزشی یونایتد منصوب شود؟
احتمالا این بزرگ ترین مشکل منچستریونایتد است. آسیب زا ترین جنبه انتصاب دائمی سولسشر، خراب شدن برنامه ها برای استخدام یک مدیر ورزشی باتجربه بود. جان مرتو در مارس 2021 به عنوان مدیر بخش فوتبال منچستریونایتد منصوب شد اما تاثیر واضح او تاکنون بسیار کم بوده است. با یک مدیر ورزشی باتجربه که توانایی پیش بردن چشم اندازهای باشگاه به شکلی عاقلانه را داشته باشد، به جای یک سری تصمیمات ناپخته و تئوری های ضعیف، خریدهای هماهنگ و منسجم صورت می گرفت و از تسخیر شدن باشگاه توسط خریدهای پر زرق و برق و نوستالژیک پسند، جلوگیری می شد. ترکیب منچستریونایتد با هزینه های فراوانی گردآوری شده اما فاقد هماهنگی است و هر کسی که به عنوان سرمربی بعدی تیم منصوب شود، قبل از هر چیزی با این مشکل روبرو خواهد شد. این یعنی باید در زمینه خرید و فروش هم توجه لازم را داشته باشد. چرا وقتی از پل پوگبا می توانستند کسب درآمد کنند، او را نفروختند؟ این لزوما به معنای انتقاد از بازیکنان نیست اما اگر دونی فن دبیک، اریک بایی، خوان ماتا، الکس تلس و دیوگو دالو در برنامه های سولسشر جایی نداشتند، چرا در باشگاه ماندند؟ با این حال بزرگ ترین مشکلِ منچستریونایتد، کریستیانو رونالدو است.
خیلی عالی است که رونالدو مقابل تیم هایی چون ویارئال و آتالانتا، گل هایی دیرهنگام و نجات بخش به ثمر رساند اما چرا باید در چنین بازی هایی کار به نجات کشیده شود؟ از سال 2018 تاکنون که حدود سه سال و نیم می شود، کریستیانو رونالدو پیش از سولسشر شاهد جدایی زین الدین زیدان، مکس الگری، مائوریتزیو ساری و آندره آ پیرلو از تیم هایش بوده است: پنج سرمربی در 3.5 سال در سه باشگاه. چگونه می توان کریستیانو رونالدو را در یک سیستم مدرن قرار دهیم؟ حقیقت این است رونالدو با وجود تمام گل هایی که می زند، نمی تواند در یک سیستم مدرن جا بیفتد. تا زمانی که کریستیانو رونالدو در یک تیم باشد، فرقی ندارد چه کسی سرمربی باشد؛ این سرمربی باید تاوان حضور رونالدو در ترکیب تیم را بدهد و چنین چیزی در تعارض با یک فلسفه یکپارچه تیم است. مقام رونالدو، باعث کاهش توجهات به هرچیز دیگری می شود و این یک حس دوگانه ایجاد می کند. رونالدو بودن باعث می شود او در اکثر بازی ها به میدان برود و این در شرایط بقیه هم تاثیر می گذارد؛ برای مثال می توانیم ببینیم جیدون سانچوی 73 میلیون پوندی فرصت های کمی برای بازی می یابد و جذب پر سر و صدای او زیر سایه آمدن رونالدو قرار گرفت. میسون گرینوود، مارکوس رشفورد، آنتونی مارسیال، جسی لینگارد و ادینسون کاوانی هم به نوعی تحت تاثیر حضور رونالدو قرار می گیرند.
چیزی که منچستریونایتد به آن نیاز دارد، کاملا مشخص است: یک ساختار منسجم. آن ها باید یک سیستمی را تشکیل دهند که پرس کند و به کل تیم اجازه دهد تا در حمله و دفاع به عنوان یک تیم هماهنگ و متحد بازی کند. با این حال دستیابی به این هدف با این ترکیب و با هیئت مدیره ای که همیشه در پی اضافه کردن تجهیزات تجملاتی و لاکچری است، چندان ساده به نظر نمی رسد. در حال حاضر ستارگان منچستریونایتد با یکدیگر هماهنگ نشده اند و حس ناامیدی میان آن ها دیده می شود. فقط سه مربی در تاریخ توانسته اند با منچستریونایتد قهرمان لیگ شوند و بدون تغییرات اساسی در کل بنیاد باشگاه، به نظر می رسد زمان زیادی طول بکشد تا چهارمین سرمربی قهرمان لیگ برتر در تاریخ منچستریونایتد را ببینیم.
به قلم جاناتان ویلسون از گاردین