پرده اول این نمایش، پیشتر با دلقکبازی فراموشناشدنی بلاتر استارت خورده بود. زمانی که رونالدو در بازی برگشت پلیآف برابر سوئد موفق به هتتریک شد، توپخانه رسانهای تحت فرمانش با تمام قوا شروع به کار کرد، برای اولین بار در تاریخ، زمان انتخاب برنده توپ طلا را ۲ هفته تمدید کردند و به شرکتکنندگان اجازه داده شد رای خود را تغییر دهند! یعنی در همان شب که بعد یک سال محو بودن، این ستاره قلابی موفق به هتتریک شده بود، فیفا همه را به سمت تغییر دادن رایشان به نفع او، آن هم تحت فشار شدید رسانهای هل داد.
تاریخ هیچ وقت آن دزدی بزرگ را فراموش نخواهد کرد. فاجعهای که حتی نتوانسته بود تیمش را در یک گروه مقدماتی آسان صدرنشین کند، با جادوی رسانه به قهرمانی تبدیل شد که «یک تنه» تیمش را به جام جهانی برده است. هنوز هم تلخی این شوخی طعنهآمیز در کام همه فوتبالدوستان هست!
شاید داغ آن گلِ با دستی که مارادونا به انگلیس زد، هرگز از دل طرفداران این تیم پاک نشده باشد؛ دنیای فوتبال شبهای تلخ و ناعادلانه اینچنینی زیاد به خود دیده، اما این رسوایی، ننگی ابدی بود که به دامن فوتبال ماند و بعید است هیچ هوادار فوتبال سالم و معقولی، هرگز آن دزدی بیشرمانه را فراموش کند.
حالا که دوباره این ستاره پوشالی در یک گروه آسان دیگر نتوانسته جواز صعود به جام جهانی را کسب کند - و طبق معمول، در بازی برابر #لوگزامبورگ حضور داشت و در بقیه بازیهای متوسط و بزرگ محو بود - داغ آن رسوایی بزرگ تازه شد؛ و احتمالا باید انتظار تکرار آن سناریوی مضحک را در هفتههای آینده داشته باشیم!
شاید روشنفکرنمایی این وسط پیدا شود و بپرسد که «رونالدو، به ما چه؟»
اولا بابت تمام توپ طلاهای مسی که با شامورتیبازی فیفا و به پشتوانه توپخانه رسانهای دزدیده شدند، تا ابد بزرگنمایی این سمبل عقده تاریخ بشریت به ما ربط دارد. ما هنوز توپ طلاهایی را که از ریوالدو دزدیدند و به زیدان دادند، از یاد نبردهایم...
ثانیا به عنوان یک هوادار معقول و منصف فوتبال، هر کسی از این داستان رنج میکشد که یک بازیکن معمولی که در بهترین حالتش با روزگار اوج امثال سوارز و لواندوفسکی هم قابل قیاس نیست، با بزرگنماییهای جهتدار رسانه - که همیشه یک نیم فصل محو بودن او را در ورای هتتریک در برابر یک تیم درجه ۳ و ۴ مخفی کردهاند - در قواره بازیکنی چون مسی تصویر شده است.
البته که توپ طلا و امثال آن، خیلی پیشترها با این مافیابازیها ارزششان را از دست دادند، اما همین که این قهرمان بازیهای کوچک، بیشتر از بزرگان تاریخ فوتبال این جوایز را برده باشد، یک ننگ ابدی است به دامان فوتبال، و البته یک توهین جاودانه به فوتبالدوستان واقعی - آنها که فوتبال را برای زیباییهایش دوست دارند، نه ژستهای نفرتانگیز و آمار پنالتی و گلخالی در برابر تیمهای کوچک!
اگر هنوز هم نفهمیدهاید قصه چیست، تحلیل عمیق و پیچیدهای نیاز ندارد. سرچی بزنید و فقط لیست تیمهای ملی که این ستاره پوشالی در برابرشان گل زده را ببینید. رسانهها هرگز به شما نخواهند گفت که در چند ده بازی ملی در برابر تیمهای متوسط و بزرگ محو بوده، فقط خواهند گفت که بیشترین گل ملی تاریخ را زده!
در دنیایی که برای مخاطب عام، همیشه کمیت مهمتر از کیفیت بوده، باز هم نادانهایی خواهند آمد و خواهند گفت که «انقدر گل زده» و «اگه گل زدن به جزایر فارو و لتونی و لیتوانی و بقیه آسونه تو هم برو بزن»، اما لااقل شما جزو کسانی باشید که خودشان فکر میکنند، نه رسانه به جایشان...