هفتم آبان سالگرد ورود کوروش به بابل
[نگاشتن نخستین بیانیه حقوق بشر جهان]
|
منشور کوروش بزرگ که هم اکنون نسخه اصلی آن در موزه برتانیا قرار دارد و نسخه کپی آن در سازمان ملل قرار گرفته و به 6 زبان جهان نیز ترجمه شده همواره از سوی این دو نهاد به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر معرفی شده است. اگر چه حقوق بشر و تعریف مشخص آن ایدئولوژی امروزی است، لکن در جهان باستان که معمولا جنگ و کشتار بر آن غالب بوده اعمال انسان دوستانه و صلح جویانه و آزادی بیان به عنوان اعمال شبه حقوق بشر شناخته میشوند. طبق رویدادنامه نبونعید در ۷ آبان ماه کوروش وارد شهر بابل میشود و این بیانیه را به زبان اکدی مینویسد!
رویدادنامه نبونعید، بر اساس این رویدادنامه، کوروش بزرگ در ۲۹ اکتبر (۷ آبان) سال ۵۳۹ پیش از میلاد وارد بابل شد.
|
نبونعید (بخت النصر) و یهودیان و دانیال نبی |
در ابتدا نبونعید پادشاه مقتدر بابل روابط خوبی با پادشاه اسراییل داشت. اما پادشاه اسراییل با فرمانروای مصر نیز روابطی ایجاد کرد. مصر رقیب بابل بود و زمانی که خبر این خیانت به نبونعید رسید با تمام قوا به اسراییل حمله کرد. یهودیان ابتدا مقاومت کردند ولی محاصره طولانی و تمام شدن غلات و آذوقه موجب تسلیم شدن آنان شد تا جایی که روی به آدم خواری هم اوردند (تایید نمیشود).
سپاه بابل خسارت فراوانی به اسراییل زد و یهودیان را به اسارت برد. دانیال نبی نیز نبونعید را نفرین کرد و او به جنون دچار شد (تایید نمیشود). دانیال به قوم خود که در عذاب بود همواره وعده میداد که بزودی مردی از سرزمین پارس می آید و آنها را نجات میدهد. (عهد عتیق)
ناجی یکتاپرستان و فردی که به ادیان احترام میگذاشت |
کوروش که در حال گسترش قلمرو خود بود به بابل حمله میکند. بابل از استحکامات طبیعی برخوردار بود؛ چنانکه در غرب رود فرات، در شرق رود دجله و در جنوب خلیج فارس آن را احاطه میکردند و برای محصور بودن بابل در شمال، نبوکدنصر دوم، فاتح اورشلیم، از سر احتیاط یک دیوار مادی ساخته بود که میتوان آن را نمونهٔ بابلی دیوار چین دانست. این دیوار در نقطهای که فاصلهٔ بین دجله و فرات به حداقل میرسد، بنا شد. سازندهٔ دیوار، نبوکدنصر، مینویسد: «برای اینکه فشار آب آسیبی به دیوار نزند، رویهٔ بیرونی آن را با آجر و ملات قیر استحکام بخشیدهام». کسنوفون که در سال ۴۰۱ پیش از میلاد این بنا را دیدهبود، ضخامت آن را ۲۰ پا و بلندیاش را ۱۰۰ پا تخمین میزند.
کوروش با سپاه خود از میان گوتیوم بهطرف جنوب حرکت کرد و از رود سیروان گذشت و در آغاز سال ۵۳۹ پیش از میلاد به شهر اُوپیس، دژ شرقی دیوار مادی رسید و اُوپیس محاصره و به آتش کشیده شد. ایرانیان از سر دوراندیشی، از کرکوک، قیر و قطران همراه خود آورده بودند. در نبردهایی خونین، اُپیس به تصرف درآمد و سپاه نبونعید شکست خورد. در روز دهم اکتبر شهر سیپار نیز سقوط کرد و دژ غربی دیوار مادی نیز بدون درگیری تسلیم سپاه کوروش شد. بدین ترتیب کوروش در جنوب دیوار مادی با گذشتن از دجله، همهٔ استحکامات دفاعی نبوکدنصر را دُور زد و دو روز بعد، دوازدهم اکتبر، همزمان با جشن سال نوی تقویم بابلی، گئوبروه با سپاه خود وارد بابل شد و بدون جنگ و تلفات، شهر را تصرف کرد و مطابق با دستور کوروش، بلافاصله نظم سختگیرانهای در بابل وضع شد. «سپرهای نیروهای گوتیوم، دروازههای اسانگیلا را احاطه کردند. هیچ عبادتی دچار وقفه نشد. نه در اسانگیلا و نه در دیگر معابد هیچ مراسمی از قلم نیفتاد.»
پس از ورود به بابل علی رغم روال عادی جهان باستان کسی را نمیکشد و به ارتشش دستور میدهد به مال و ناموس مردم تعرض نکنند . کوروش نبونعید را نمیکشد و او را زنده میگذارد. او بردگان و اسرا را آزاد میکند و به خدای بابلی ها ادای احترام میکند و همچنین ااجازه برگزاری تمامی مراسمات دینی را به تمامی ادیان میدهد که با این کار یهودیان را ازاد میسازد!
این در حالی است که در جهان باستان پیروزی ها با غارت کردن و نابود ساختن همراه بود. برای مثال در استوانه آشوربانیپال حاکم مقتدر آشور با افتخار از نابودی و کشتار در ماداکتو و شوش (عیلام) سخن به میان آورده شده.
کوروش، قدیس یا انسان نسبتا درستکار؟ |
کوروش بزرگ یکی از قدرتمند ترین شاه های جهان بوده و طبیعی است که هر کجا قدرت باشد کشتار و خونریزی نیز هست. کوروش هم قطعا اشتباهاتی داشته و اعمال نافی صلح انجام داده لکن این اعمال در مقایسه با حاکمان دوران خود و حتی هزاره های بعد بسیار ناچیز بوده است و با توجه به قدرتی که داشته بسیار تحسین برانگیز است.
بررسی متن منشور کوروش بزرگ |
متن گلنوشته بهطور مشخص از دو بخش اصلی تشکیل شدهاست:
بخش نخست گلنوشته که در آن از نبونایید و کوروش سخن گفتهشده، از آنها بهصورت سوم شخص یاد میشود (سطر ۱–۱۹). نویسندهٔ این بخش احتمالاً یکی از کاتبان یا کاهنان بابلی بودهاست.
بخش دوم که طولانیتر است، بهطور مستقیم از زبان کوروش بهصورت اول شخص بیان شدهاست (سطر ۲۰ به بعد). بهنظر میرسد متن این قسمت از سوی یک مترجم یا کاتب یا فردی که به هردو زبان آشنا بوده، در اختیار نویسندهٔ بابلی قرار گرفتهاست و آن نویسنده، متن را بهشیوهٔ نوشتاری رایج در بابل تنظیم کردهاست.
موضوع گلنوشته در سطرها بهاین ترتیب است:
سطرهای ۱–۲: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً مقدمهای دربارهٔ بابل و خدای بزرگ آن مردوک.
سطرهای ۳–۸: توصیف کارهای ناشایست نبونایید.
سطرهای ۹–۱۱: توجه خدایان به رفتارهای نبونایید و رحم آوردن بر بابلیان.
سطرهای ۱۲–۱۵: معرفی کوروش و گزینش او از سوی خدایان.
سطرهای ۱۶–۱۷: تصرف بابل.
سطرهای ۱۸–۱۹: ستایش مردمان و بزرگان از کوروش و شادی آنان.
سطرهای ۲۰–۲۲: معرفی کوروش، عنوانهایش و نیکانش از سوی خود او.
سطرهای ۲۲–۲۶: شرح رفتار کوروش در بابل.
سطرهای ۲۶–۲۷: حمایت خدای مردوک از کوروش، کمبوجیه و سپاهیانش.
سطرهای ۲۸–۳۰: اعلام اطاعت مردمان و سرزمینهای دیگر از کوروش.
سطرهای ۳۰–۳۶: بازگرداندن مردمان و خدایانشان بر سرزمینهای خود.
سطرهای ۳۷–۳۸: افزایش پیشکشی برای خدایان.
سطرهای ۳۸–۴۳: شرح آبادگریهای کوروش در بابل.
سطرهای ۴۳–۳۳: نامشخص (شکستگی).
سطر ۴۵: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً دعا برای کوروش و خاندانش.
ترجمه کلی استوانه کوروش:
1-[آن هنگام که مر]دوک، پادشاه همهٔ آسمان و زمین، [......،...... (که) در..... یَش[..ِ.. دشمنانش (؟) را] ویران میکند.
2-[.................................................................] با داناییِ گسترده (؟)، [... که گو]شههای جهان [را نظاره (؟)میکند]،
3-[........................................................... بزر]گزادهاش (= بِلشَزَر)، فرومایهای به سروری سرزمینش گمارده شد.
4-[.................................................................................................] (نبونئید)[فرمانروایی (؟)سا]ختگی بر آنان گمارد،
5-نمونهای (ساختگی) از اِسَگیل ساخت و …] برای (شهر) اور و دیگر جایگاههای مقدس [............]
6-آیینهایی که شایستهٔ آنان (خدایان/پرستشگاهها) نبود. پیشکشی [هایی ناپاک] ..................................... بیپروا [.......] هر روز یاوهسرایی میکرد و (به شیوهای) [اها] نتآمیز
7-پیشکشیهای روزانه را بازداشت. او در [آیینها دست برد و] ................................ درون پرستشگاهها برقرار [کرد]. در دلش به ترس از مردوک –شاه خدایان- پایان [داد].
8-هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا میداشت [..................................... همهٔ مردما] نش (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.
9-اِنلیل خدایان (= مردوک)، از شِکوهٔ ایشان بسیار خشمگین شد، و [........................] قلمرو آنان (را ؟) .........................]. خدایانی که درون آنها میزیستند محرابهایشان را رها کردند،
10-خشمگین از اینکه او (=نبونایید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به (شهر) شوانّه (= بابل) وارد کرده بود. مردوک بلند [پایه، انلیلِ خدایان] برحم آمد. (او) به همهٔ زیستگاههایی که جایگاههای (مقدس) شان ویران گشته بود
11-و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه [اش] را بگردانید (و) بر آنان رحم آورد. او همهٔ سرزمینها را جست و بررسی کرد،
12-شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، (و) شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند.
13-او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کوروش) به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (=عامهٔ مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کوروش) سپرده بود،
14-به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست
15-(و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه (شهر) تینتیر (=بابل) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.
16-سپاهیان گستردهاش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگافزارهایشان در کنارش روان بودند.
17-(مردوک) او (=کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (=بابل) وارد کرد (و) شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (=مردوک) نبونئید، شاهی ار که از او نمیهراسید، در دستش (=دست کوروش) نهاد.
18-همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهرههایشان درخشان شد.
19-آنان (مردوک)، سروری را که با یاریاش به مردگان زندگی بخشید (و) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند.
20-منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان.
21-پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شا [ه شهر] انشان، نوادهٔ چیشپش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،
22-دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست میدارند (و) پاد[شا]هی او را با دلی شاد یاد میکنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل درآمدم،
23-جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان در پی نیایشاش بودم.
24-سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ [سومرو] اَکد هراسآفرین باشد.
25-در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همهٔ جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل [...............] که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایستهشان نبود،
26-خستگیهایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
27-به من کوروش، شاهی که از او میترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همهٔ سپاهیانم،
28-برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همهٔ شاهانی که بر تختها نشستهاند،
29-از هر گوشهٔ (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در [سرزمینهای دوردست] میزیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی میکنند، همهٔ آنان،
30- باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (=بابل) تا شهر آشور و شوش،
31-اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آنسو] ی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود،
32-خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاهایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاههای ابدی خودشان نهادم. همهٔ مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گردآوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم
33-و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید – در میان خشم سرور خدایان- به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
34-به جایگاههایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان میسازد. باشد تا همهٔ خدایانی که به درون نیایشگاههایشان بازگرداندم،
35-هر روز در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستا شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش، شاهی که از تو میترسد و کمبوجیه پسرش»
36-… [... (باشد که) آنان تا روزگاران دراز (؟)، سهمیهدهندگان نیایشگاههایمان باشند" و (؟)] (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همهٔ سرزمینها را در صلح (امنیت) نشاندم.
37-...................................................... [غا] ز، دو مرغابی ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشیهای پیشینِ] غازها و مرغابیها و کبوترهایی که
38-....................................................... [روزا] نه افزودم. در پی استوار کردن بارویِ دیوار ایمگور –انلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم
39-[.................................] دیواری از آجر پخته، بر کنارهٔ خندقی که شاهی پیشین ساخته بود، ولی سا[ختش را به پایان نبرده بود] ........ کار آن را [.... به پایان بردم.]
40-....... که [شهر را] از بیرون [در بر نگرفته بود]، که (هیچ) شاهی پیش از من (با) کارگرانِ به بیگاری [گرفته شدهٔ سرزمینش در] بابل نساخته بود.
41-[.................................................] (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو برپا کردم و [ساختش را به پایان رساندم].
42-[.................................... دروازههای بزرگ از چوبهای سِدر] با روکش مفرغین. من همهٔ آن درها را با آستانه [ها و قطعات مسی] کارگذاردم.
43-[.................................... کتیبهای از] آشوربانیپال، شاهی پیش از من، [(بر آن) نو] شته شده بود، [درون آن دید] م.
44-[.................................. در جای خود [نهادم (؟)] ....................... (باشد که) مردوک، سرور بزرگ، همچون هدیهای به من عطا کند زندگانی دراز، [(و) عمری کامل،]
45-[تختی ایمن و سلطنتی پایدار، و باشد که من ...................................................................در قلب تا به] جاودان.
تاریخچه ترجنه منشور کوروش:
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد. ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد.
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند.
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست. حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کرده است.
نخستین بیانیه حقوق بشر جهان |
در سال 1971 منشور کوروش بزرگ در سازمان ملل متحد به 6 زبان رسمی سازمان ملل ترجمه شد و نسخه کپی آن در مقر اصلی سازمان ملل متحد در نیویورک قرار گرفت. همچنین این منشور از سوی " بان کی مون " دبیر کل وقت سازمان ملل به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر معرفی شد. برای بررسی منشور کوروش در سایت رسمی آرشیو مدیا سازمان ملل متحد روی لینک کلیک کنید:
موزه بریتانیا نیز که یکی از معتبرترین، بزرگترین و غنی ترین موزه های جهان است نسخه اصلی منشور کوروش را در اختیار داد. در سایت رسمی موزه بریتانیا منشور کوروش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهان شناخته شده است. برای بررسی منشور کوروش در سایت رسمی موزه بریتانیا روی لینک زیر کلیک کنید: