مطلب ارسالی کاربران
بازگشت دشمن مرگ- قسمت دوم
سازانا ها در گذشته نجات دهنده مردم بودند
در سال ۲۰۱۶ و در جنگ یخی جادوگر ها دشمن مرگ یا همان کنستانتین تنها سازانای قرن جدید که در جبهه شر بود توسط مادر کالم هانت و همسر آلاستر هانت کشته شد
مادر کالم هانت فرزندش را هم قصد داشت بکشد چون روح کنستانتین به کالن هانت وارد شده بود
آلاستر سعی کرد کسی نفهمد پسرش روح کنسنانتین را دارد
از سوی دیگر پای کالم توی همون جنگ خورد شده بود و راه رفتن برای او سخت بود که باعث میشد کسی نفهمد او یک جادوگر است
در سال ۲۰۳۰ او را کشف میکنند و او به مجستریوم آن دبیرستان مخوف می رود .
اون از ۴ سال عبور میکند و به دروازه طلایی میرسد اما میفهمند او دشمن مرگ است و دستگیر میشود
دوست سازانای او که یک سازانای خیر بود کشته شد و این بهانه ای بود برای زندانی شدن کالم
کالم در زندان خودکشی کرد اما بعضیا معتقدند او فرار کرده و با آسیا گریخته
***
الان بزرگترين دشواری برای من این بود که ایا محمد یک سازانای شر است یا خیر
کالم هانت کسی را نکشت که باعث شد در آینده الگوی افراد زیادی شود.
- پدر اگه ناراحتی برم استاد جاسپر رو بیارم تا بگه محمد خیره یا شر
+ وایسا براش نشان میفرستم
یه بومرنگ نوری رو پرت کردم روی هوا و برفا ذوب شدند
شکل برفها به لوریس تغییر کرد
ده دقیقه گذشت و جاسپر اومد
جاسپر دوست کالم هانت بود
تنها کسی که با او در زندات ملاقات داشت
او معتقد بود کالم به آسیا گریخته ولی چون جسد کالم در بازداشتگاه مجستریوم یافته شده بود به طور کامل این نظریه رد شد .
جاسپر دستبند محمد را بررسی کرد .
شروع به تعریف داستانی کرد
÷ وقتی کالم به اسیا رفت تصمیم گرفت به ایران برود . او در تهران و در یک مکان به نام عمارت نویان خان سکونت یافت
(باخود میگفتم بازم این شروع کرد به چرت و پرت گفتن )
ادامه داد : در عمارت نویان خان او به حوض آن عمارت رفت و با شکور و رضا قلی میرزا اشنا شد که از دروازه مردگان وارد این دنیا میشدند
او از آنها خواست که به او بگویند روحش را به که انتقال دهد و انها به او گفتند به یک پسر به نام حامد انتقال دهد و او به نسل های پایین ترش
کوتاه تر بگم این پسر ....
سقف خونه فرو ریخت
جاسپر مرد 😨
پسرم محمد را به بغل من داد و به حیوانات هرج و مرج زده شلیک کرد
توانستیم دور شیم
ما قصد داشتیم توی شهر کمی فلز و گوشت گیر بیاریم ولی دشمن برای خود ساختیم
به غیر از تراریخته ها حالا هرج و مرج زده ها هم با ما میجنگند
*****
پایان قسمت دوم