از طلای گرایی دلچسب تر رفتار این پسر بود؛ پسر نیک شهر شیراز، پسر بامعرفت فارس، وقتی از روی سکوها تشویق شد، به تماشاگران علامت داد محمد بنا را تشویق کنند. او با انگشتش به مردی اشاره کرد که به قول علیرضا آذر؛ روی رویش شکوه شیراز است، پشت رویش قشون چنگیزی!
به گزارش طرفداری، محمد بنا یک قهرمان ساز واقعی است، یک مربی سازنده به همان مفهومی که باید باشد. مربیگری برای محمد بنا یک شغل نیست، مربیگری برای محمد بنا سبک زندگی است. او در تمام لحظه به لحظه زندگی اش مربی است. او مربیگری را زندگی می کند که اگر غیر از این بود حاضر نمی شد سال به سال در خوابگاه بماند و بالای سر کشتی گیران باشد. او تمرین دادن شاگردانش را به هزار تفریح و سفر و دورهمی و مهمانی ترجیح می دهد و نمونه بارز آدم هایی است که با شغل شان تفریح می کنند. این ویژگی تمام افرادی است که عاشق حرفه شان هستند، آنها با کارشان تفریح می کنند اما خروجی تفریح شان کاملا جدی است! درست مثل محمد بنا که از کار شبانه روزی اش 3 طلای المپیک لندن و 4 طلای جهانی نروژ بیرون می آید.
5 سال قبل وقتی در المپیک ریو شاگردانش یکی پس از دیگری باختند و حذف شدند، خیلی ها تصور کردند افسانه محمد بنا به پایان رسیده و دهه این مربی هم مثل هر مربی دیگری که برای خودش دهه و دوره ای دارد، تمام شده و وقتش است محمد بنا گوشه ای بنشیند و برای نسل بعد از خود خاطره تعریف کند اما مردی که در جوانی و غربت، روزهای سخت تر از این هم دیده بود، دوباره برخاست و از زیر بار سنگین شکست ها و طعنه های بدتر از شکست، قامت راست کرد.
محمد بنا را می توان دوست نداشت که بعضی ها ندارند. مردم به واسطه کارنامه اش او را معمار کشتی فرنگی ایران می دانند که بیراه نیست ولی کم نیستند منتقدانی که مجموعه رفتارهای او را نمی پسندند و عده ای هم با اطلاع از گوشه ای از سرگذشتی که در غربت داشته با تردید به امروز او می نگرند اما محمد بنا فارغ از تمام این نگرش ها یک مربی قابل احترام است، یک قهرمان ساز واقعی که می تواند از کشتی گیران گمنام مازندرانی و شیرازی و ... که در کشتی فرنگی اسم و رسمی ندارند و محل زندگی شان هم پایگاه و مرجع کشتی فرنگی نیست، قهرمان جهان و المپیک تحویل بدهد.
محمد بنا وقتی بعد از قهرمانی شاگردانش، همراه آنها روی تشک می آید و در 63 سالگی پا به پای شاگردانش می دود و حتی به آنها سالتو هم می زند، دنبال دیده شدن نیست، او با کارش عشق می کند.
... و امشب تماشای دور افتخار او با «گرایی قهرمان» لذت بخش بود، به خصوص آن جا که تماشاگران حاضر در سالن، گرایی را تشویق کردند و قهرمان المپیک و جهان، با اشاره انگشت، مربی اش را نشان داد و از تماشاگران خواست محمد بنا را تشویق کنند اما برای یک مربی چه تشویقی از این بهتر که شاگردانش 4 تا 4 تا طلا بگیرند.
پی نوشت: علیرضا آذر در بخشی از شعر بلند مدار مربع، در توصیف عشق می گوید؛ من به رفتار عشق مشکوکم، در دل مشت بسته اش چیزی است، روی رویش شکوه شیراز است، پشت رویش قشون چنگیزی است... حالا حکایت محمد بناست که وقتی با شاگردان جوان خود به رویدادهای بزرگ می رود کمتر کسی فکر می کند از آن جمع، طلاهای فراوان بیرون بیاید اما او و شاگردانش درست مثل لشگر چنگیز به مدال ها حمله می کنند و تمام حساب کتاب ها را به هم می ریزند.
توضیح ضروری: در قهرمانی کشتی گیران ما نمی توان نقش مربیان سازنده را نادیده گرفت، آنها هم در این موفقیت ها سهیم هستند. سهم این عزیزان نباید نادیده گرفته شود، درست مثل سهم فدراسیون، علیرضا دبیر، حمید سوریان و همکاران شان...