بدون شرحخاطره طنز؟؟؟ آخریش همین بود که قبل از اومدن کرونا خونه یکی از فامیلای دورمون بودیم. بعد من و پسرعمم جدا از خانواده نشسته بودیم. دخترشون داشت چای میبرد که تا رسید به من لیز خورد یه لیوان چای کامل ریخت رو من😐 سرتا پا خیس بودم و بهش گفتم حواست کجاست؟ بعد دختره گفت ببخشید. حواسم نبود و رفت😐 هم سن و سال خودمم بود(شاید یه سال کوچیکتر) بعد اونطرفی که من بودم،به غیر دختره کسی نبود. خواستم برم به خانوادش بگم چه گندی زده که پسرعمم کلی خواهش کرد گفت اینا فامیل ما هستن لطفا بیخیال شو. منم کنار کشیدم. آخرش یه کاپشن پوشیدم هیشکی نفهمید خیس شدم و قضیه به خیر گذشت😂 جز من و پسرعمم هیشکی نفهمید. ولی یه روزی از دختره انتقام میگیرم ولی بعید میدونم تا چندسال دیگه ببینمش😂