ماموریت انجام شد! انتقام سخت پپ گواردیولا از توماس توخل، پس از سه شکست متوالی با موفقیت صورت گرفت. این پیروزی صریح، قاطعانه و بی حرف و حدیث منچسترسیتی در برابر چلسی، در بهترین شرایط ممکن رخ داد؛ شیاطین سرخ پس از 12 سال مغلوب آستون ویلا شدند و یورگن کلوپ نیز در یک دیدار هیجانانگیز اما شگفتآور، در برابر برنتفورد متوقف شد. به آنالیز فنی دیدار چلسی و منچسترسیتی در هفته ششم رقابتهای لیگ جزیره، فصل 2020-2021 و چگونگی خوابانده شدن مچ توماس توخل توسط پپ گواردیولا، در یادداشتی جداگانه خواهیم پرداخت. اما قبل از آن، باید به ریشه تفکرات این نابغه اسپانیایی نگاهی بیندازیم. در سالیان دور، در کشوری که هلند نامیده میشد، فلسفه فوتبالی کمنظیری به جهان معرفی شد که نهتنها انقلابی در صنعت فوتبال ایجاد کرد، بلکه دنیای مدیریت بیزینس را نیز متحول نمود. نامی که برای آن فلسفه فوتبالی در نظر گرفتند، توتال فوتبال (به انگلیسی: Total Football) بود. رینوس میشل بزرگ بنیانگذار و یوهان کرایوف فقید مشهورترین پیرو این فلسفه بود. شاید با خود بگویی: «توتال فوتبال چه ربطی به مدیریت بیزینس دارد؟» در این یادداشت، قصد داریم فلسفه توتال فوتبال را - که الگوی اصلی پپ گواردیولا و مذهب او در دنیای فوتبال است - از دریچه اقتصاد و دنیای بیزینس و کسبوکار بررسی کنیم و ویژگیهای اساسی، بنیادین و اصلی این فلسفه را به زبانی ساده توضیح دهیم.
تعریف فلسفه توتال فوتبال
در دهه 1960 میلادی، تیم ملی فوتبال هلند، تیمی گمنام و کوچک بود، اما همهچیز با کمک مردی به نام رینوس میشل قرار بود تغییر کند. رینوس میشل توانست آژاکس را با موفقیت به قهرمانیهای لیگ و اروپایی برساند. دراینبین، او مشغول ارائه نظریه فلسفی به نام «توتال فوتبال» نیز بود.
فلسفه توتال فوتبال میگوید زمین فوتبال در زمان بازی میتواند تغییر کند. زمانی که توپ در اختیار حریف قرار دارد، باید زمین را تا حد امکان محدود کرد و زمانی که توپ در اختیار ما قرار دارد، باید زمین را تا حد امکان گسترش داد.
بهعبارتدیگر، زمانی که توپ در اختیار ما نیست، باید بازیکن صاحب توپ را مانند دستهای از گرگها محاصره کنیم و راه پاس دادن را به همتیمیهایش ببندیم. از طرفی دیگر، زمانی که توپ در اختیار ماست، ما باید ضمن حمایت از هم تیمی صاحب توپ، در همه جای زمین بهصورت گسترده پخش شویم تا کار حریف برای بازپسگیری توپ سختتر شود.
توتال فوتبال چگونه کار میکند
قبل از بیان رابطه فلسفه توتال فوتبال و بیزینس ما باید بدانیم توتال فوتبال چگونه کار میکند. درزمانی که روش انگلیسها خشک و انعطافناپذیر و منحصر به چهار مدافع، چهار هافبک و دو مهاجم بود و روش ایتالیاییها نیز در دفاع قدرتمند و ثابت خلاصه میشد، توتال فوتبال بهعنوان یک فلسفه سرکش فوتبالی در مقابل این روشهای سفتوسخت قد علم کرد.
این روش مدیریتی انقلابی در مدیریت سازمانها ایجاد کرد. نگاه توتال فوتبال به مدیریت، بیشتر نگاهی شناور، انعطافپذیر و خلاقانه بود تا نگاهی ثابت، انعطافناپذیر و دستوری. در این فلسفه فوتبالی، همه بازیکنان همزمان هم مدافع، هم هافبک و هم مهاجم هستند. در توتال فوتبال مهاجمها باید دفاع کردن را بلد باشند و مدافعها باید بتوانند همانند یک مهاجم با توپ بازی کنند.
بهعبارتدیگر، نقشهای سنتی فوتبال، یعنی مدافع، هافبک و مهاجم در این فلسفه فوتبالی بیمعنی میشوند. حتی دروازهبانها نیز باید در فاز هجومی تیم نقش داشته باشند. به همین علت است که یکی از شاخصههای اصلی تیمهای پیرو فلسفه توتال فوتبال، داشتن دروازهبانهایی با مهارت فوقالعاده در بازی با توپ است.
البته که عملی کردن فلسفه توتال فوتبال نیازمند بازیکنانی با مهارتهای متفاوت و کلاس بالا است. در زندگی همیشه بهتر است که از همهچیز کمی بدانی و در بعضی چیزها استاد باشی. این طرز تفکر در توتال فوتبال نیز نمود زیادی پیداکرده. بازیکنان هم باید انعطافپذیر و هم باهوش باشند تا بتوانند با این سیستم سازگار شوند. اینجاست که رابطه میان فلسفه توتال فوتبال و بیزینس نمایان میگردد.
رابطه میان فلسفه توتال فوتبال و بیزینس
مهمترین مشخصه توتال فوتبال، ترجیح دادن کلیگراها به متخصصها است. یعنی کسانی که در همه امور یک سر رشتهای دارند، به متخصصهایی که در اموری محدود متخصص هستند، ترجیح داده میشوند. این مشخصه، رابط میان فلسفه توتال فوتبال و بیزینس است.
در تیمهای پیرو سبک توتال فوتبال همه بازیکنان میتوانند نقش همتیمیهای خود را بازی نمایند. در یک سازمان و بیزینس نیز، همه کارمندان و اعضای گروه باید بتوانند از پس وظایف یکدیگر بهخوبی بربیایند.
شاید یک باخت در زمین فوتبال چندان پراهمیت نباشد، اما تفاوت بردوباخت در یک سازمان یا بیزینس، منجر به از دست دادن مقدار زیادی از سرمایه شرکت میشود. این سرمایه بهراحتی به دست نیامده و از دست دادنش نیز نباید به همین سادگیها باشد.
برای شکوفایی در دنیای بینظم سرمایهداری، باید پایههای اصلی مدیریت بیزینس را به سمت شناور کردن وظایف ببریم. شناور کردن وظایف نیز نیازمند تربیت کلیگراها بهجای متخصصهاست. ما باید تیم خود را طوری تربیت کنیم که نهتنها در رشته خودش متخصص باشد، بلکه بتواند از پس وظایف دیگر رشتههای مرتبط نیز بربیاید. یعنی مدافع بتواند در نقش مهاجم و هافبک، هافبک بتواند در نقش مدافع و مهاجم و مهاجم بتواند در نقش مدافع و هافبک بازی کند.
چند مورد از برتری کلیگراها بر متخصصها
فلسفه توتال فوتبال و بیزینس نیاز به کلیگراها دارد؛ زیرا این افراد نسبت به متخصصها از توامندیهای بیشتری برخوردار هستند. کلیگرا یعنی کسی که در همه موضوعات نمره 14 و در بعضی از موضوعات نمره 17 میگیرد. برای مثال یک کلیگرا اطلاعاتی در مورد همه دورههای تاریخی دارد اما یک متخصص تنها درزمینهٔ تاریخ هخامنشیان اطلاعات عمیقی دارد.
یکی از برتریهای کلیگراها نسبت به متخصصها، موفقیت بیشتر در پیشبینی آینده است. بهطورکلی پیشبینی یک اتفاق خاص، نیازمند دانش وسیعی در همه امور است. حتی بعضی موضوعاتی که ظاهراً کماهمیت و بیربط هستند، میتوانند نتیجه یک تحلیل وسیع را بهکل تغییر دهند.
برتری دیگر کلیگراها، در اختراع و نوآوری است. ما بارها دیدهایم که یک کلیگرا، بهراحتی توانسته نوآوری بیشتری نسبت به تیمی از متخصصها داشته باشد. ما شاهد این موضوع هستیم که هوشهای مصنوعی باوجوداینکه تخصصیتر شدهاند، اما درزمینهٔ هوش مصنوعی عمومی و کلی هنوز ضعیف هستند.
کلیگراها معمولاً رهبران بهتری نسبت به متخصصها هستند. برای مرتبط ساختن فلسفه توتال فوتبال و بیزینس ما نیاز به رهبرانی بزرگ داریم. آنها تصویر بزرگتر را به دلیل داشتن دانش وسیع در همه امور بهتر درک میکنند. یک متخصص نمیتوانند یک تیم یا مجموعه را بهخوبی یک کلیگرا رهبری نماید. بنابراین داشتن کلیگراها بدان معناست هر کس، رهبر خودش است و با آزادی عمل بهترین نتیجه را برای تیم و مجموعه به عمل میآورد.
کلیگراها معمولاً مشکلات را بسیار بهتر از متخصصها حل میکنند؛ مخصوصاً اگر آن مشکل غیرمنتظره باشد. امروزه دیگر کمتر مسئلهای تنها به یک موضوع خاص مرتبط است. برای مثال یک متخصص برنامهنویسی اپ موبایل به مشکلی در طراحی اپلیکیشنی آنلاین برمیخورد. مشخص میشود که این مشکل، مربوط به حوزه برنامهنویسی وب است.
این فرد متخصص به دلیل نداشتن دانش در این حوزه، نمیتواند مشکل را حل نماید و اگر از یک کلیگرا کمک نگیرد، کل پروژه بهکل متوقف خواهد شد.
از دیگر برتری کلیگراها نسبت به متخصصها، میتوان به «هوشیاری فضایی» بهتر اشاره کرد. این واژه را یوهان کرایوف در این حوزه به کار برده بود. هوشیاری فضایی یعنی همه افراد یک تیم، دقیقاً میدانند که بقیه چهکار میکنند. یک مدافع هم میداند که یک مهاجم دقیقاً چه وظیفهای در تیم به عهده دارد و هم میتواند نقش آن مهاجم را در مواقع لزوم پر کند.
در بیزینس نیز اگر هر شخصی بداند دیگر اعضای تیم مشخصاً مشغول چهکاری است، بهتر و سریعتر به سمت اهداف سازمان حرکت میکنند؛ زیرا میتوانند تصویر بزرگتر را ببینند و درک کنند و راهحلهای خلاقانهای ارائه نمایند.
شاید توتال فوتبال و بیزینس موضوعاتی جدا از هم باشند، اما این دو موضوع خواسته یا ناخواسته با یکدیگر پیوند عمیقی ایجاد کردند. توتال فوتبال یک فلسفه مدیریتی است و این فلسفه، تقریباً در هر امر مدیریتی گروهی میتواند به کار گرفته شود. این فلسفه از بین نمیرود، بلکه با گذشت زمان کاملتر و پیشرفتهتر میشود. مانند کتاب هنر جنگ سان تزو که باوجود گذشت هزاران سال از آن، هنوز هم مبانی آن در زندگی روزمره کاربردی هستند.
امیدواریم از یادداشت فلسفه توتال فوتبال و بیزینس چیز جدیدی آموخته و از آن لذت برده باشی. به نظر تو، آیا توتال فوتبال برترین نظریه در امر مدیریت تیمی، چه در فوتبال و چه در بیزینس است؟ این نظریه چه ضعفهایی دارد؟ اگر قرار باشد بین یک کلیگرا و یک متخصص، تنها یک نفر انتخاب شود، کدام یک را استخدام میکنی؟