اگر از من بخواهند بین دو سینمای آمریکا و ژاپن یکی را برای تماشای فیلم ترسناک انتخاب کنم ، بی شک سینمای ژاپن را انتخاب خواهم کرد؛ فضا سازی میخکوب کننده ، عناصر فرهنگی و وجود داشتن معیار های دیگر باعث می شود مخاطب از هزینه فرصتی که پرداخته پشیمان نشود. در این مطلب ابتدا بررسی مختصری از سینمای ترسناک ژاپن خواهیم داشت و سپس عناصر فرهنگی حاکم بر آن را نام می بریم ... ، البته که بررسی همه جانبه سینمای ترسناک ژاپن در این مطلب ناممکن است پس متن خالی از کم و کاستی نیست . |
وحشت یا ترسناک ژاپنی ریشه در داستانهای عامیانه فرهنگ ژاپن دارد ، مانند دراکولا و دیگر افسانه ها که الهام بخش برخی از ترسناک های آمریکایی و اروپایی هستند. این قصه های عامیانه با انتقال سنت شفاهی از نسلی به نسل دیگر شروع شد و از سیستم اعتقادی شینتو که بومی ژاپن است سرچشمه می گیرد. مانند بسیاری از اساطیر ، این داستانها برای تقویت هنجارهای فرهنگی استفاده می شد. یکی از نمونه های آن Oni یا شیاطین نامرئی هستند که در داستانهای عامیانه حضور دارند. گفته می شود اونی در بین مردم زندگی می کند و دارای قدرت جادویی است که باعث ایجاد بیماری و بلایای طبیعی می شود
یک ژانر فرعی در این داستانهای عامیانه که با موضوعات غیبی سروکار دارد ، داستانهای یوکای (شبح) نامیده می شود و در فرهنگ عامه ژاپنی حضور دارد. کلمه یوکای به عنوان مرجع کلی برای موجودات ماوراءالطبیعه به کار می رود ، اما چندین زیر شاخه مانند باکمونو (تغییر دهنده شکل) و یوری (ارواح انتقامجو) وجود دارد. یکی از انواع یوری که ممکن است برای مخاطبان آشنا باشد ، مربوط به داستان اوکیکو است که به دلیل امتناع از ازدواج با یک سامورایی خود را به چاه انداخت . اوکیکو به عنوان یک روح انتقام جو برمی گردد و با موهای بلند مشکی و صدایی نجوا آمیز به تصویر کشیده شده است. مانند اوکیکو ، بسیاری از این یوری ها ارواح زنانی هستند که به دنبال انتقام از مردانی هستند که به آنها ظلم کرده اند و تنها توسط افرادی که آنها را عذاب می دهند دیده می شوند و به تدریج آنها را به جنون می کشانند ...
جالب اینکه تا زمانی که یک ایرلندی به نام لافکادیو هیرن شروع به ضبط این داستانها در دهه آخر قرن نوزدهم کرد ، حتی علاقه مندی خود ژاپنی ها به آنها از زمینه داستانهای کودکان یا اقتباس گاه به گاه صحنه فراتر رفت . هیرن مسلط به زبان ژاپنی بود و یکی از اولین خارجی هایی بود که به جامعه ژاپن آمد و سال های زیادی را در ژاپن گذراند و مجموعه ای از داستان های یوکایی و فولکور های ژاپنی را که جمع آوری کرده بود در سال 1903 با عنوان Kwaidan: Stories and Studies of Strange Things منتشر کرد.
به غیر از چند فیلم کوتاه از اوایل قرن بیستم که دیگر وجود ندارند ، سینمای وحشت/ ترسناک ژاپنی در اواسط دهه 1960 شروع جدی داشت. Onibaba که در سال 1964 توسط Kaneto Shindo کارگردانی شد ، جزو اولین فیلم ها در این ژانر شناخته می شود ( البته فیلم تحسین شده اوگتسو مونوگاتاری 1953 هم در آن فولکور های ژاپنی به وضوح دیده می شود) . خلاصه داستان: شخصی به نام کایچی مجبور است همسر و مادر خود را رها کند تا به جنگ داخلی ژاپن بپیوندد. حال مادر که بهمراه عروسش تنها زندگی میکنند فردی سامورائی را میکشند تا وسایل با ارزش او را بفروشند ، این روند ادامه دارد تا وقتی که عروس عاشق یکی از قربانیانشان میشود ...
سال بعد کارگردان Masaki Kobayashi فیلم ترسناک Kwaidan خود را منتشر کرد ، که مجموعه ای از داستانهای لافکادیو هیرن را ارائه می دهد ( 4 مجموعه غیر مرتبط از کتاب کایدان: مطالعات و داستانهای چیزهای عجیب ۱۹۰۳ ). این فیلم با کسب جایزه ویژه هیئت داوران در جشنواره فیلم کن 1965 ، کوبایاشی را به عنوان یک کارگردان ترسناک تاثیرگذار هم در ژاپن و هم در خارج تبدیل کرد. در رویکرد کوبایاشی ، ترس به صورت یک ترس دائمی ظاهر می شود که در طول فیلم به اوج خود می رسد. در مقایسه با همتایان آمریکایی اش که از تکنیک های پرش مانند واکنش های ناگهانی شخصیت ها همراه با صداهای بلند استفاده می کنند ( Jump scare ) ، وحشت کوبایاشی به مراتب بیشتر روانی است. ترس از آنچه بر روی صفحه نمایش داده نمی شود ناشی می شود و به همین دلیل شما را مجبور می کند مدتها پس از پایان فیلم به داستان فکر کنید و مدام درگیر آن باشید.
نمایی از فیلم کوایدان
|
یک گوهر نادر در دوره دهه هفتاد ، Hausu به کارگردانی Nobuhiko Obayashi در سال 1977 است که ترکیبی منحصر به فرد از کمدی و وحشت را درون خود جا داده است ، هاوسو را به بهترین شکل می توان به عنوان یک تلنگر تهاجمی ساخته شده توسط هیپی های ژاپنی توصیف کرد. یک دختر دبیرستانی گروهی از دوستان را برای ملاقات با عمه دور خود می آورد که معلوم می شود خون آشامی است که از زنان جوان تغذیه می کند تا جوانی ابدی خود را حفظ کند. استفاده از تکنیک های خارق العاده در سبک و محتوا بسیار تأثیرگذار بود و منجر به یک تجربه کاملاً سورئال می شود که باعث الهام بخشیدن به نسل آینده فیلمسازان در ژاپن و خارج از کشور شد.
در اواخر دهه 1990 بود که وحشت ژاپنی به طور عامیانه به J-Horror معروف شد ، اصطلاحی که توسط برچسب توزیع بریتانیایی Tartan Video ابداع شد. این دوره بود که منجر به آثار کلاسیک مانند Hideo Nakata’s Ringu (1998) شد ، که بعداً در بازسازی آمریکایی به نام The Ring (2002) اقتباس شد ، داستان در مورد یک نوار ویدیویی اسرار آمیز است که روح شیطانی به نام ساداکو را برمی انگیزد که پس از تماشای آن در عرض هفت روز مردم را می کشد. رینگو با ایجاد وحشتی مشابه وحشت های اولیه کوبایاشی ، تخیلات وحشت زده یک نسل کامل را در ایالات متحده و ژاپن به تصویر کشید. شخصیت ساداکو همچنین تصویر کلاسیک یوری را با موهای بلند مشکی و پوست کم رنگ سفید نشان می دهد
کیوشی کوروساوا (که هیچ نسبتی با فیلمساز تحسین شده آکیرا کوروساوا ندارد) از دوران J-Horror به وحشت روانشناختی روی آورد ، اما در فیلم های خود به مسائل اجتماعی معاصر نیز پرداخت. فیلم نبض کوروساوا در سال 2001 ، ترس از اواخر دهه 1990 را مطرح می کند که جریان ناگهانی تکنولوژی و فناوری دیجیتال قرار است جامعه ژاپن را به طور برگشت ناپذیر و وحشتناک تغییر دهد ( با تم ترس از تکنولوژی ) . از دیگر فیلم های شاهکار او می توان به درمان و همزاد اشاره کرد . در همین حال در اواخر دهه 90 فیلمی مثل آزمون بازیگری با کارگردانی تاکاشی میکه تولید و منتشر شد که به مسائل اجتماعی و چالش زنانگی پرداخت و نسبتا نقد های خوبی دریافت کرد.
همچنین کارگردانان های ژاپنی وجود دارد که این ژانر را از طریق کمدی های ترسناک و ژانرهای طنز آمیز که در دهه گذشته محبوب شده اند ، ادامه می دهند. فیلم های محبوب این گروه شامل پلیس توکیو 2008 ( کارگردان : یوشیهیرو نیشیمورا) ، 2008 The Girl Machine ( کارگردان : نوبرو ایگوچی ) و Dead Sushi 2012 ( کارگردان : نوبرو ایگوچی ) و ... می شود .
همانطور که می بینید صنعت فیلم ژاپن در طول تاریخ دیدگاه ها و تم های مختلفی برای ارائه وحشت به بینندگان دشت، از تریلر روانشناختی گرفته تا کمدی/ترسناک اما همه آنها ریشه در فرهنگ ژاپنی دارد که با فرهنگ منحصر بفرد خود قطب بندی جدیدی را در ژانر ترسناک ایجاد کرد، گذشته از عناصر فرهنگی که بر این آثار حاکم است نباید از تکنیک های کارگردانی و اتمسفر سازی غافل باشیم.
عناصری مانند اساطیر، دین ، ادبیات ، کهن الگو ها و فولکور های ژاپنی نقش بسزایی در تاریخ سینمای ترسناک ژاپن داشته اند و وجود همین عناصر باعث شده است که تمایز جدی بین آمریکا و ژاپن دیده شود ؛ به عنوان نمونه می توانیم به نقش دین نگاه اجمالی داشته باشیم :
برای مثال تفسیر بودایی از بدن زن بر ترسناک آسیایی و ژاپنی تاثیر گذاشت، زن ( شبح/دیو) به تصویر کشیده شده در آثار به طرز فریبنده ای زیبا است ، زیبایی او اغلب سلاح کشنده او هست که طعمه معمولا تسلیم ظاهر او می شود؛ نمود دیگر دین را می توان تناسخ دانست که شبح های مختلفی را در داستان های ژاپنی پدید آورد.
یکی دیگر از قوت بخش های وحشت ژاپنی برمیگردد به ابتکار کارگردان در فضاسازی، می توان گفت آثار ترسناک ژاپن نسبت به بقیه سینما ها هنری ترند چون فضای فیلم با داستان فیلم ارتباط درستی را برقرار می کند ؛ اتمسفر میخکوب کننده و تاریک و همچنان زاویه و حرکتِ مناسب دوربین سکانس هایی را رقم میزند که نفس هر مخاطبی را به بند می آورد و این در سینمای ژاپن مشهود است .
برای بیان بهتر مهم بودن فضاسازی در فیلم ترسناک می توان دو اثر (مردگان متحرک) و (28 روز) بعد را مقایسه کرد که هر دو تمِ زامبی و آخر الزمانی داشتند. در مردگان متحرک اتمسفر حاکم بر فیلم هیجان انگیز و به گونه ای است که بیننده میل بر این دارد که در سریال حضور داشته باشد و آن حال و هوا را حس کند اما در فیلم 28 روز بعد ( با بازی کیلین مورفی ) مخاطب هرگز چنین حس و حالی را ندارد و اتمسفر حاکم بر فیلم آنقدر واقع گرایانه و ترسناک است که مخاطب ترس آن را دارد که در چنین حال و هوایی قرار بگیرد و سرانجام تنهایی و افسردگی بر او غلبه کند ... و این همان فضاسازی و اتمسفر است که در سینمای ترسناک ژاپن به امری بدیهی تبدیل شده است :
NOROI 2005
Dark Water 2002
Onibaba 1964