در یک قضاوت منصفانه و همه جانبه باید از سیاست یک بام و دو هوا پرهیز نمود. در نقد یک سرمربی باید به داشته ها و محدودیتهای او توجه کرد. یواخیم لوو هم از این داستان مستثنی نمی باشد. نمی توان تمام موفقیتها را تنها به پای او نوشت و ایرادات و اشتباهاتش را توجیه کرد. از آن طرف نمی توان او را مقصر ناکامیها دانست و برایش سهم مقتضی از پیروزیها منظور نکرد.
یک فلش بک داشته باشیم به آلمانی که کلینزمن و لوو تحویل گرفتند. تیمی که از 96 تا 2004 هرگز موفق نشده بود در تورنمنتها تیمی از اروپا، یا برزیل و آرژانتین را مغلوب کند. حتی از پس لاتویا هم در یورو 2004 بر نیامد تا دومین حذف فاجعه بار متوالی در دور گروهی یورو را تجربه کند. باخت رسمی مقابل ترکیه و امریکا در این دوره رقم خورد. اگرچه این تیم در جام جهانی 2002 به صورت جرقه وار به فینال رقابتها رسیده بود اما سبک بازی ژرمنها در کنار قرعه ساده (پیروزی 1-0 مقابل پاراگوئه، امریکا و کره جنوبی در مراحل حذفی) باعث شد بسیاری شانس را یک عامل مهم در کسب این موفقیت بدانند. به خصوص که حذف از یورو 2004 باعث سرخوردگی شدید در فوتبال آلمان شده بود و رنکینگ بی سابقه 22 در کنار نام پرافتخار آلمان نقش بست. جدا از نتایج فاجعه بار سبک بازی ژرمنها چنگی به دل هواداران این تیم نمی زد و هواداران این تیم از مقایسه سبک بازی بدون روح تیم شان با تیمهایی نظیر آرژانتین، برزیل، اسپانیا، هلند و ... احساس ناخورسندی می کردند.
تیمی که کلینزمن و لوو ساختند در جام کنفدراسیونهای 2005 و جام جهانی 2006 یک رویکرد هجومی داشت و آنها موفق شدند گلهای بسیاری به ثمر برسانند. البته آلمان در ادوار جام جهانی اگر چه تنها با سه گل اختلاف دومین خط حمله قدرتمند جام جهانی محسوب می شود، اما در خط دفاع بیشترین آمار گل خورده را هم از آن خود کرده است. یک دلیل آن این است که بیشترین بازی را در جام جهانی انجام داده ولی در مقایسه با ایتالیا، برزیل، انگلیس و هلند میانگین گل خورده این تیم هم بیشتر است. به همین دلیل تیمی که کلینزمن و یواخیم لوو ساختند، اگر چه با گلهای بسیار هواداران را سیراب نمود، از آن طرف گلهای زیادی را هم دریافت کرد. در واقع این تیم بازیهای پر گل و تماشاگر پسندی را ارائه می داد که البته در دیدارهای حساس مراحل نیمه نهایی در هر دو تورنمنت مغلوب برزیل و ایتالیا شد و نتوانست رویای قهرمانی را برای هواداران محقق کند. ولی وقتی به قاب تصویر وستفالن مقابل ایتالیا نگاه می کنیم می بینیم هواداران به تیمشان افتخار می کنند. با توجه به اینکه کلینزمن ساکن امریکا بود، بسیاری لوو را مغز متفکر این تیم میدانستند و معتقد بودند کلینزمن بیشتر جنبه کاریزماتیک دارد. ولی حتی اگر این مورد صحیح باشد، باید به انتخاب کلینزمن آفرین گفت که یک مغز متفکر را به تیم آورده. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که کلینزمن و لوو هر دو دیدگاههای تهاجمی مشترکی داشتند و اگر پای لوو به تیم ملی آلمان باز شده، باید ممنون کلینزمن بود که چنین دستیار خوشفکری را انتخاب نموده است.
البته جمله ای هست که میگوید "باخت یتیم است". صد ها نفر سعی می کنند برد ها را به حساب خودشان یا محبوبشان بنویسند. ولی هیچکس باخت را بر عهده نمیگیرد. به هر حال همانطور که در باخت دنبال این هستیم که آنرا گردن داور، آب و هوا، قضا و قدر، چرک بازی کردن حریف و ... بیندازیم باید ببینیم وقتی تیمی قهرمان جام جهانی می شود، این اتفاق یک شبه نیفتاده. برنامه های بلند مدت فدراسیونها، مربیان پایه، آنالیزورها، بازیکنان و البته دستیاران قطعا در موفقیت ها نقش دارند. ولی نقش سرمربی پر رنگ تر از همه است. اگر بازیکنی توپ را در دقایق حساس خراب می کند و تیم نمی تواند به مسابقه برگردد، انتظار نداریم یک سر مربی جنتلمن بیاید و تقصیر ها را گردن او بیندازد. بالاخره یا تمرین مناسب نداشته، یا مصدومیت جزئی داشته و به اشتباه به کار گرفته شده، شاید از لحاظ روحی روانی مشکلی داشته که سرمربی نتوانسته حل کند، شاید اردوهای مناسبی در نظر گرفته نشده بوده، هرچه هست، انتظار داریم سرمربی مسئولیت تصمیمهایش را بپذیرد. اگر تیم خوب نتیجه نگرفته و بازیکن نا آماده بوده، چرا به زمین فرستاده شده و چرا تعویض نشده؟ اگر دستیاران خوب نبوده اند و نتوانسته اند کمک کنند، چرا از دستیاران زبده تر بهره گرفته نشده است؟ به هر حال در شکست و موفقیت، نقش سر مربی از همه پر رنگ تر است. کسی که انتظار داریم مسئولیت همه نتایج ضعیف را بر عهده بگیرد، قطعا حق دارد در روزهای معدود خوشی نیز نقش اول باشد. چرا روزهای معدود؟ چون هر تیم در تورنمنتهای بزرگ مدتها منتظر می ماند تا موفقیتش را تکرار کند. البته اگر بتواند تکرار کند. اوروگوئه 71 سال، انگلیس 55 سال، آرژانتین 35 سال است که قهرمان جام جهانی نشده اند. اسپانیا فقط یکبار قهرمان شده. فرانسه برای دومین قهرمانی اش بیست سال صبر کرد. ایتالیا 44 سال برای سومین و 24 سال برای چهارمین قهرمانی اش دندان روی جگر گذاشت و الان هم 15 سال است رویای جام پنجم را می بیند. برزیل برای نخستین قهرمانی اش 28 سال، برای چهارمین قهرمانی اش 24 سال انتظار کشید و 19 سال هم از آخرین قهرمانی اش می گذرد. این قضیه در باره آلمان هم صدق می کند. آنها برای کسب چهارمین جام شان 24 سال انتظار کشیدند. انتظاری که بوسیله یواخیم لوو محقق شد.
در قهرمانی لوو در جام جهانی 2014 هم مثل هر قهرمانی دیگری، او یکه و تنها این کار را انجام نداده است. مربیان تیمهای پایه و باشگاهی، برنامه های بلند مدت فدراسیون، حتی راننده اتوبوس ژرمنها و تدارکات کنار زمین هم در این پیروزی نقش داشتند. نقش ستاره های تیم و دستیار خوش فکری چون هانس دیتر فلیک که جای پرسش و پاسخ ندارد. قطعا همه آنها در این نتیجه نقش داشته اند. قطعا در دیدارهایی که سرمربی تیم اشتباهاتی داشته خوش شانس هم بوده ایم که آن اشتباهات به حذف تیم منجر نشده و توانسته ایم از آن اشتباهات درس بگیریم. یا اینکه نقاط قوتمان در مجموع از نقاط ضعفمان بیشتر بوده و در مقایسه با سایر تیمهای مدعی جام بیستم نظیر هلند، برزیل، فرانسه و آرژانتین توانسته ایم بگونه ای قهرمان شویم که هیچ تیمی نتواند ادعا کند قهرمانی جام بیستم حق آلمان نبود. اگر در نیمه نهایی 2012 مقابل ایتالیا (در کنار اینکه انصافا بالوتلی بهترین نمایشش را برای آتزوری برای آن شب کنار گذاشت) مقصر اصلی را لوو میدانیم (که حتما هم همینطور است)، ضمن قدردانی از زحمات فلیک، قطعا در خلق نتیجه شگفت آور 7-1 بزرگترین نقش را برای لوو قائل هستیم. زیرا از سیاست یک بام و دو هوا پرهیز می کنیم.
نکته دیگر اینکه افت بعد از موفقیت برای هر تیمی متصور است. بعد از معجزه برن و نخستین قهرمانی آلمان در جام جهانی از سال ۵۴ تا ۶۴ هربرگر سرمربی بود و هیچ دستاوردی نداشت.
بعد از قهرمانی در خانه، ۷۴ تا ۷۸ هلموت شون سرمربی بود و اگرچه به فینال جام ملتها ۷۶ رسید، ولی با فضاحت تمام (۱ برد در ۶ بازی جام جهانی) از رسیدن به فینال یا رده بندی باز ماند.
۹۰ قیصر به خوبی زمان خداحافظی را دریافت. ولی آلمان تا ۲۴ سال قهرمان جهان نشد. البته ۹۶ فوگتس توانست قهرمان اروپا شود. ولی وقتی در آلمان مربی هستید و تیم را ۹۶ قهرمان اروپا کرده اید، ولی ۹۸ در یکچهارم حذف می شوید شما را اخراج می کنند.
نه فقط آلمان لوو، هر تیمی بعد از قهرمانی احتمال افت دارد (استثنا هم دارد ولی اصل، با وجود برخی استثناها غالب است).
ایتالیا ۸۲ قهرمان شد، به جام ملتهای ۸۴ نرسید.
فرانسه ۹۸، ۲۰۰۲ از گروهش بالا نیامد.
آلمان قهرمان ۹۰، در ۹۴ و ۹۸ یکچهارم اوت شد
برزیل قهرمان ۲۰۰۲، در ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ یکچهارم اوت شد
ایتالیای قهرمان ۲۰۰۶، در ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ از گروهش بالا نیامد و ۲۰۱۸ به جام جهانی نرسید.
اسپانیای قهرمان ۲۰۱۰، در ۲۰۱۴ از گروهش بالا نیامد و ۲۰۱۸ یکهشتم اوت شد.
خود هانس دیتر فلیک خوش فکر، خوش تیپ و محبوب در سال 2020، ششگانه گرفت ولی در سال 2021 فقط بوندسلیگا را فتح کرد. کاری که با تیمی بمراتب ضعیف تر ماگات هم انجام داد با این تفاوت که ماگات دوگانه می گرفت. البته در شرایط فلیک هم بجز اینکه صالح حمید زیچ با فلیک به مشکل خورده بود، پاریس خیلی خوش شانس بود و اغلب موقعیتهایش برخلاف بایرن، گل شد، لواندوفسکی مصدوم شد و ... . ولی حتی برای بایرن فلیک هم بعد از یک دوران اوج، ناکامی هم متصور است. در باره لوو هم می توان رفتن بازیکنانی چون فیلیپ لام، کلوزه، مصدومیت شواین اشتایگر و ...، خلا یک مهاجم تمام کننده و ... را مطرح کرد. داوریهای جنجالی مقابل انگلیس در مقابل چشمان ولیعهد و اهل و عیال (چشمپوشی داور و وار از اخراج دو بازیکن انگلیس یکی بخاطر گرفتن موقعیت مسلم گورتزکا و دیگری خطای آشکار روی تونی کروس ) فقط مقابل آلمان رخ نداد تا بگویند توجیه میکنید. در بازی دانمارک هم شاهد مسخره ترین نوع داوری در قرن بیست و یکم بودیم. جوری که حتی گری نویل هم به پنالتی نبودن آن صحنه اذعان کرد. لوو در 2008 و 2010 هم مقابل اسپانیا اسیر ناداوری شد. خطای تورس روی لام در فینال 2008 یا پنالتی اخراج راموس روی اوزیل 2010 نادیده گرفته شد. حتی دو کارته شدن مولر هم مقابل آرژانتین که منجر به از دست دادن بازی با اسپانیا شد، بسیار سختگیرانه بود. ولی فوتبال بر اساس نتایج قضاوت می شود.
جوانگرایی تیم توسط لوو و اعتماد به جوانان در تمام این سالها در تیم لوو اتفاق می افتاد. چه زمانیکه به کروس و مولر و بواتنگ و خدیرا و نویر و ... در جام 2010 اعتماد کرد و 4-0 آرژانتین ترکیبی مسی-مارادونا و 4-1 انگلیس پر ستاره کاپلو را در هم شکست چه زمانیکه در جام جهانی 2014 پرتغال کریس رونالدو را 4 تایی کرد و برزیل را 7 تایی. وقتی گلزن فینالت گوتزه 22 ساله باشد و کریستوف کرامر و یولیان دراکسلر را در حساس ترین بازیها به کار میگیری یعنی به جوانگرایی مداوم اعتقاد داری. حتی زمانیکه از تیم قهرمان جهان تقریبا روی همه خط قرمز میکشی و از بازی دوستانه دانمارک تیمی را جمع میکنی که رویهم 71 بازی ملی دارند و 8 گل زده!!! با این تیم سپس به دیدار سان مارینو می روی و بعد با این تیم جام کنفدراسیونها را برای نخستین بار به خانه می آوری. جوانگرایی، بازی تماشاگر پسند و کسب مقتدرانه ترین نتایج تاریخ مانشافت در جام جهانی باعث میشود که به یواخیم لوو نمره قبولی بدهی. از او به خاطر پایان دادن به 24 سال انتظار برای کسب جام جهانی سپاسگزار باشی. البته فراموش هم نمیکنیم 4 بار در یورو شرکت کرد و یک قهرمانی نیاورد. یا بعد از 2017 نتایج فاجعه باری کسب کرد و خیلی دیر از تیم ملی جدا شد تا غبار روی خاطرات شیرینش بنشیند.
در مقابل مکتب جوانگرایانه لوو، برتی فوگتس محافظه کار بود که هشت سال سرمربی بود و روزی که رفت هنوز ستاره های زمان بکن بائر (قیصر) در تیم او موج میزدند. ماتئوس، اولاف تون، یورگن کوهلر، اندریاس مولر، توماس هسلر با کاپیتانی کلینزمن مسن ترین تیم تاریخ آلمان در تمام تورنمنتها بودند که از جام جهانی ۹۰ تا جام جهانی ۹۸ (دوره فوگتس) را به چشم دیدند. جالب آنکه ماتئوس و هسلر در دوره ریبک هم بودند تا فولر سرمربی آلمان شد. فولر که خودش ۹۰ همبازی کاپیتان ماتئوس بود لابد دیگر رویش نشد، ماتئوس را دعوت کند.
ولی تجربه نشان داده با گذشت زمان این زنگار تا حدود زیادی از دل هواداران زدوده می شود. کما اینکه هربرگر در جام جهانی 1938، در دور اول (آن زمان تک حذفی بود و دور گروهی نداشت) به سوئیس باخت. جام جهانی 1958 با دو پیروزی از شش بازی به کار خود خاتمه داد. آنهم با باخت تحقیر آمیز 6-3 در رده بندی به فرانسه. سال 1962 هم بلافاصله بعد از صعود از دور گروهی با شکست مقابل یوگسلاوی به خانه برگشت. سال 1954 هم حق مجارستان بود. تیمی که به لحاظ ثبات چهار ساله، نتایج خیره کننده ای که در برابر ایتالیا، برزیل، انگلیس و ... گرفته بود از هر لحاظ شایسته بود. تیمی که چهار سال شکست نخورده بود. در مقابل، همین آلمان چهار بار شکست را در همان چهار سال منتهی به معجزه برن تجربه کرده بود که بدترین آن 8-3 دور گروهی مقابل مجارستان بود. در فینال مجارها در هشت دقیقه مجددا دو صفر پیش افتادند. سه بار تیرک دروازه را لرزاندند. شش بار سیو از جانب دروازه بان آلمان (تورک) و یکبار هم باز گرداندن دفاع روی خط دروازه آلمان را در بازی نگهداشت تا هلموت ران در دقیقه 84 آلمان را 3-2 پیش بیندازد و یک ملت را خوشحال کند. در آن بازی آلمان دو بار دروازه بان حریف را به سیو واداشت و یکبار هم مدافع توپ را برگشت داد. با اینکه با هر متری مجار ها برتر بودند چه در طول چهار سال منتهی به جام جهانی، چه در جام جهانی 54، چه در مجموع دو بازی گروهی و فینال و چه حتی در موقعیتهای بدست آمده در فینال، ما هربرگر را به خالق معجزه برن می شناسیم و از شکست های سنگینش در برابر ایتالیا، انگلیس، مجارستان و ... و همچنین از دهسال نا موفقش بعد از قهرمانی معجزه وار برن چیزی نمیگوییم.
هلموت شون پر افتخار ترین سرمربی تاریخ آلمان است. ولی کسی از این نمیگوید که تیم او با داشتن بکن بائر، گرد مولر، زپ مایر و ... نتوانست از پس آلبانی بر بیاید و تنها حذف آلمان در انتخابی جام ملتهای 1968 رخ داد. کسی نمیگوید بعد از 1974 بهتر بود میرفت تا قهرمان در ذهن بماند. در 1978 در شش بازی فقط یک پیروزی توانست کسب کند تا سر انجام جای خودش را به یوپ دروال بدهد. برای ما او خالق دومین قهرمانی آلمان در جام جهانی و نخستین قهرمانی آلمان در یورو می باشد.
بکن بائر که به راستی به قیصر فوتبال آلمان معروف است، انصافا زمان خوبی را برای خداحافظی انتخاب کرد. درست پس از قهرمانی جهان. ولی او یکی از ضعیف ترین کارنامه های تاریخ آلمان را دارد. در دیدارهای رسمی قیصر فقط 56.3 درصد بازیها را با پیروزی به پایان رساند و فقط اریش ریبک با 50 درصد کارنامه ضعیف تری از او دارد. در شرایطی که آلمان پر از ستاره بود، در خانه پس از صعود از دور گروهی شکست خورد تا آلمان نتواند قهرمان جام ملتهای 1988 اروپا شود. یا تیم قیصر در مجموع بازیها با 51.5 درصد از آخر دوم است و فقط ریبک را پایین تر از خود دارد. با این حال ما از وی فقط چهره مغرور و موفق فینال 90 را به خاطر داریم. هرگز دلمان نمیخواهد باخت 4-1 به اتریش، 3-1 به آرژانتین و 3-0 به انگلیس وی را یادمان بیاید. به خصوص که بعد از این آخری متحمل شکست 2-0 به مکزیک و 1-0 به شوروی شد تا جزو معدود مربیان آلمانی باشد که سه شکست پیاپی در کارنامه اش ثبت می شود.
لوو نیز عشق است. بعد از ۲۴ سال توانست آلمان را قهرمان جهان کند. ۴ تا از بزرگترین پیروزیهای آلمان (تمام پیروزیهای پرگل آلمان در تاریخ جام جهانی مقابل تیمهای قدر و پر مهره) را تیم او کسب نموده و به همراه هلموت شون تنها کسانی هستند که دو قهرمانی برای مانشافت کسب نمودند. رکورد دار گل زده (به عنوان سرمربی) است، بیشترین برد رسمی ۹۱ و بیشترین برد ۱۲۴ را به عنوان سرمربی کسب کرده و رکوردش به عنوان یک آلمانی تا ابد افتخاری است برای آلمان. او یکی از چهار سرمربی است که برای آلمان ستاره آورده.
ضمن اینکه مقتدرانه ترین قهرمانی را کسب نموده. چون با ۶ پیروزی و ۱ تساوی بدست آمد. در حالیکه ۵۴ با ۵ برد و یک شکست ۸-۳ قهرمان شدیم. ۷۴ با ۶ برد و یک شکست و در خانه قهرمان شدیم. ۹۰ هم با ۵ پیروزی و دو تساوی. ۵۴ در سوئیس همسایه و ۹۰ هم در همسایه سوئیس که نصف آلمان در آن سالها در لیگ این کشور بازی می کردند. ماتئوس برمه و کلینزمن در اینترمیلان بازی می کردند و اتفاقا ۵ بازی آلمان در این ورزشگاه بود و فینال هم در ورزشگاه خانگی رودی فولر برگزار شد. از ۱۵ گل آلمان، ۱۳ گل را (۴ تا ماتئوس، ۳ تا فولر، ۳ تا کلینزی، ۳ تا برمه) شاغلین لیگ ایتالیا زدند. اصلا قابل مقایسه با برزیلی نبود که نه فقط برای آلمان، که برای کل اروپا بازی کردن در آن سخت است. آلمان ۹۰، ۱۵ گل زد ۵ گل خورد. آلمان لوو ۱۸ گل زد و ۴ گل خورد. آلمان ۹۰، ۱۰ گل در گروهی زد و ۵ گل در حذفی. آلمان لوو ۷ گل گروهی زد و ۱۱ گل حذفی. هر دو آرژانتین را ۱-۰ در فینال بردند. البته پنالتی ۹۰ خیلی حرف و حدیث داشت. آرژانتین در آن بازی دو اخراجی داشت. آلمان و آرژانتین در آن بازی هر کدام یک پنالتی از داور طلبکار شدند. آلمان لوو یک صحنه روی کرامر پنالتی اخراج طلبکار بود، از دستمان در رفته چند اخطار روی شواینی طلبکاریم، البته صحنه نویر روی هیگوایین بحث برانگیز است. ولی بازی در برابر خیل هواداران آرژانتینی و در امریکای جنوبی برگزار شد. در باره ۵۴ و ۷۴ هم میتوان مقایسه مشابه کرد. اوج اقتدار آلمان ۵۴ بردن ۳-۲ مجارستان بود، اوج اقتدار آلمان ۷۴ بردن ۲-۱ هلند بود، اوج اقتدار آلمان ۹۰ بردن ۴-۱ یوگسلاوی بود. ولی آلمان لوو ۷-۱ برزیل را در خانه در هم کوبید. آرژاتتین، فرانسه و پرتغال را هم شکست داد.
در ۲۰۱۴ لوو عدالت را بین کریس فن ها و مسی فن ها اجرا کرد و رونالدو را هم ۴ تایی کرد. بازهم جزو نمایشهای مقتدرانه تاریخ آلمان در تمام ادوار جام جهانی. در باره ۷-۱ برزیل، در خاک برزیل هر چه بگوییم کم گفتیم. بهترین نمایش تاریخ جام جهانی. به قول میثاقی ضد آلمان و ایتالیایی، تاریخی ترین شب ورزش جهان با یک دنیا رکورد که مصادف شد با اینکه آلمان بهترین خط حمله جام جهانی را از آن خود کند و کلوزه هم بهترین گلزن ادوار جام جهانی شود. بعد هم فتح جام جهانی در خاک برزیل. کاری که از تمام قهرمانیهای آلمان مقتدرانه تر بود و تنها قهرمانی کل اروپا در امریکای جنوبی. به همین دلیل میگویم از تمام قهرمانیهای آلمان مقتدرانه تر بود.
مطلب دیگه اینکه گفته میشه لوو نسل طلایی داشت و یک جام جهانی کم بود.
ولی نسل طلایی مثل مواد غذایی درجه یک میمونه. همین لوو با همین نفرات تا قبل مصدومیت موستافی و اجبارش به برگردوندن لام به دفاع داشت تیمو حذف میکرد. جلو الجزایر یادمون نرفته مردیم و زنده شدیم. مربی مثل آشپز میمونه. ممکنه نسل طلایی باشه ولی به قهرمانی ختم نشه و آش یا شور بشه یا بی نمک. پس افتخار اصلی کار مال سرمربیه. مسئول اصلی ناکامی هم اونه. فلیک همون تیمی رو در اختیار داشت که کواچ داشت. با کواچ تیم از هم داشت میپاشید، با فلیک ششگانه گرفتیم. ضمن اینکه یک جام جهانی در کلام یک جام جهانیه. تیمهایی مثل برزیل و ایتالیا هم گاهی برای یک جام جهانی مثل ما مجبور میشن سالها صبر کنن. سایرین که جای خود دارن. این سه تیم بزرگان فوتبال هستن و روی هم بیش از سه پنجم جامهای جهانی رو از آن خود کردن.
یک نکته دیگه اینکه نسلی که لوو داشت، در حد نسلی نبود که ۷۴ قهرمان شدن. گرد مولر با هر متری سر تر از مسی و رونالدو و حتی کلوزه بود. مثل بکن بائر نیومد. تنها آلمانی که ۱۲ سال پیاپی ورلد کلاس معرفی شد. زپ مایر که درون دروازه نویری بود برای خودش. اووه رات و گونتر نتزر انقد خوب بودن که هلموت شون سرگیجه میگرفت کدوم رو بزاره. هاینکس افسانه ای به سختی میتونست در ترکیب تیم قرار بگیره. اولی هوینس. گرابوفسکی. بونهوف فوق العاده. پل برایتنر چند پسته. برتی فوگتس یا سگ نگهبان و خیلی نفرات دیگه. اینها با موفقترین سرمربی تاریخ آلمان ۴ نیمه نهایی متوالی داشتند. اما ترکیب لوو و کلینزی ۸ نیمه نهایی متوالی را سپری کردند. در حالیکه تیم لوو بهیچوجه پر مهره تر از تیم هلموت شون نبود.
تیم فرانس بکن بائر را مرور کنیم که بعد به فوگتس رسید. تیمی که ایلگنر را درون دروازه داشت. ماتئوس که قدرت رهبری اش شانه به شانه خود قیصر میزد. اندی برمه ای که دو نیمه نهایی متوالی مقابل فرانسه و انگلیس، یکهشتم مقابل هلند و فینال مقاب آرژانتین گلهای حساسی زد. پای چپ با شوتهای وحشتناک و پای راست با ضربات دقیق داشت (فینال مقابل آرژانتین با پای راست به گوشه دروازه زد). اوگن تالر مستحکم. یورگن کوهلر با فیزیک و جایگیری مناسب، بوخوالدی که اجازه نداد مارادونا در فینال نفس بکشد، هسلر و لیتبارسکی تکنیکی، زوج طلایی فولر و کلینزی در خط حمله. تیم قیصر آنقدر مهره داشت که بعد از فینال رم، قیصر با اطمینان گفت تا سالها کسی حریف آلمان نخواهد شد. آن تیم هم فقط ۴ تورنمنت متوالی به نیمه نهایی رسید. البته ۸۸ فقط از دور گروهی صعود کردند. منتها چون آن زمان جام ملتها فقط ۸ تیمه بود، بعد از دور گروهی نیمه نهایی بود. ضمن اینکه ۹۲ فوگتس سرمربی بود.
باز هم ۸ تورنمنت کلینزی، لوو بمراتب با ثبات تر بود. البته ۶ تای آن مربوط به لوو بود. ولی در دو تای کلینزی هم لوو مغز متفکر بود و کلینزی مربی پروازی بود. ولی به هر حال افتخار مربوط به سر مربی است و از لحاظ ثبات لوو در شش تورنمنت متوالی می تواند افتخارات را برای خود جمع کند که باز هم در تاریخ مانشافت بینظیر است.
در کل فکر میکنم دوسوم ابتدایی لوو نتایج فوق العاده ای گرفت و با همونها جزو دو-سه مربی تاریخ مانشافت شد. البته میتونست بهتر هم نتیجه بگیره. هر چند اینو راجع به تمام سر مربیا میشه گفت. افتخارات هم در درجه اول مال سر مربیه. البته که نقش عوامل دیگه مثل فدراسیون، کمک مربی، تدارکات، مربیان باشگاهی، تیم پزشکی، تیمهای پایه، بازیکنا و ... رو هم در کنار شانس و داور و قرعه و مصدومیت و... نمیشه نادیده گرفت. ولی اونیکه همه به عنوان مسئول نتایج تیم میشناسیم همون باید سهم بیشتری هم از موفقیتها و انتخابها (بازیکن و دستیار و ...) داشته باشه. نتایج سالهای آخرش فاجعه بار بود و بنفع خودش و آلمان بود زودتر جدا میشد. الانم دوران لوو تمام شده و الان او هم باید پای تلویزیون مثل ما برای آلمان فلیک آرزوی موفقیت کند. بامید اینکه با فلیک افتخارات را درو کنیم و فلیک حتی روی دست هلموت شون بزند (تنها کسیکه قهرمان جام ملتهای اروپا و جام جهانی با مانشافت شد).