انگار خودمان هم عاشق جار و جنجال هستیم. این را تیتر و تیراژ روزنامه های ورزشی و میزان بازدید و کلیک خوردن اخبار در خبرگزاریها به خوبی نشان می دهد. بحث های فنی و آکادمیک کمترین طرفدار را دارند و اخبار جنجالی فوتبال ما فقط و فقط پیرامون رمالی، دوپینگ، کارتهای جعلی و ... میچرخد.
این انتقاد فقط به شخص عادل فردوسی پور وارد نیست. بلکه به همه ما مربوط میشود. اصلا بحث فوتبال هم نباشد، کافی است به ستون اخبار پر بازدید هر سایت سر بزنید. خواهید دید که اخبار اعدامیها، دزدی ها، دلالیها و... در صدر هستند. اعداد نا امید کننده بزرگ هستند. اگر خبری با عنوان تاسیس بزرگترین آکادمی فوتبال تاریخ کشور، روی خبرگزاریها بیاید؟ واقعا چه بازخوردی خواهد داشت؟ مخاطبی خواهد داشت؟ چرا روزنامه ها و رسانه های آنلاین دست به دست هم نمیدهند، تا طبق خواسته دلشان(!!!)، فوتبال را به راه درست بازگردانند؟ فقط شعار؟ پس روز عمل چه وقتی است؟
به مرحله ای رسیده ایم که مواجهه به چنین اخباری، لبخندی تلخ را روی لبان ما مینشاند: یک دروغ دیگر! متاسفانه رسانه های کشور نیز با دامن زدن به جنجال ها و شایعات، به قول معروف رگ خواب مخاطب را یافته اند. روزانه ده ها خبر جنجالی روی خبرگزاری ها مخابره میشود. اما دریغ از یک مقاله فنی و چالشی در ارتباط با آکادمی، فوتبال پایه و مدیریت در فوتبال. همه چیز حول محور جنجال و بازدید بیشتر میچرخد. جذب مخاطب به هر قیمتی.
شب و روز اهالی فوتبال و پیشکسوتانش با دعواهای پوچ و بی فایده میگذرد. آکادمیها شده محل فسق و فجور. از سو استفاده جنسی از کودکان و نوجوانان بی دفاع گرفته تا اخاذی و دلالی! همین شده که از ویتنام میبازیم و تنها دو روز بعد، همه یادشان رفته که چه فاجعه ای رخ داده است. به کشیدن چند کاریکاتور و زخم زبان زدن به مربیان و بازیکنان بسنده میکنیم و منتظر میمانیم تا شکستی دیگر.
برای تیمهای بزرگسال و بازیکنان پا به سن گذاشته، میلیاردها پول هزینه میشود. اما وقت سرمایه گزاری در فوتبال پایه که فرا میرسد. همه با اکراه خودشان را به خواب میزنند. جالب است که همین مدیران، منتقدان شیوه کنونی اداره فوتبال نیز هستند و با مثال زدن کره و ژاپن، سعی میکنند راه درست را به بقیه نشان بدهند. برای ما زود است از این تیمها بگوییم. کافی است به سطح بازیکنان کشورمان و کشورهای صاحب سبک دقت کنیم. واقعا فاصله چقدر است؟
برادران عزیز! خود را با ویتنام مقایسه کنید. نه ژاپن. ژاپن اگر موفق شد، برای این بود که 30 سال برنامه ریخت. استعدادهایش را به دست دلالانی که گرگی در لباس میش هستند رها نکرد. نگذاشت تا با ساز ایجنتهای قلابی برقصند. بلکه روی آنها سرمایه گزاری کرد تا ده سال بعد، نتیجه بگیرد. یادمان نرود؛ ملت صبوری هم نیستیم. با کوچکترین نا ملایمتی، همه باید حیا کنند تا رها کنند. مغرور هم هستیم. نمی خواهیم قبول کنیم که ده ها سال عقب افتاده ایم. مثل ماشینی شده ایم که 10 سال مداوم کارکرده و حالا فرسوده شده است. تا ترمیمش نکنیم با همین سرعت، کج دار و مریض پیش خواهیم رفت و نهایتا به طور کامل متوقف خواهیم شد.
ما کجای راه هستیم؟ در جاده خاکی. متن را گم کرده ایم و فقط به حواشی دامن میزنیم. داغترین اخبار خبرگزاری ها می شود خودکشی فلان بازیکن، یا قلیان کشیدن ایکس و ایگرگ. بودجه دولتی شده بلای جان فوتبال ما و بی اعتمادی از سر و کول آن بالا میرود. دیگر چشم به چشم اعتماد نمیکند. آنقدر پولها مانند علف خرس در جیب آقایان رفته است، که همه راضی هستند به جای اینکه قول بدهیم 8 میلیارد هزینه فوتبال پایه کنیم، 8 میلیارد را حتی به قیمت حذف از تورنومنت های ملی، هزینه کادر فنی بکنیم.