برنامه این هفته خاطره بازی یک میهمان ویژه داشت.
به گزارش طرفداری، میهمان این هفته خاطره بازی محمد صادقی، ستاره سال های دور پاس، پرسپولیس، شاهین و تیم ملی ایران بود.
پیش از این قسمت اول خاطره بازی با محمد صادقی تقدیم تان شد و حالا در بخش دوم این پیشکسوت فوتبال ایران صحبت های بسیار خواندنی و شنیدنی از بازی تیم ملی ایران مقابل فرانسه و عملکرد درخشان خود، قانون عجیب 27 ساله ها و ... انجام می دهد که دیدن و خواندن آن ها حتما توصیه می شود...
قسمت دوم خاطره بازی با محمد صادقی نیز مثل قسمت اول در دو بخش تقدیم شما می شود... حتما حوصله کنید و هر دو بخش که فیلم هایش در این مطلب بارگذاری شده را ببینید...
این عکس که گفتید، کیهان تیتر زده بود صادقی جیب همه را خالی کرد. محمد پنجعلی که اینجا آمد گفت من آنها را بردم.
محمد پنجعلی در حد این حرفها نبود اصلا بازی اش نمی دادیم. من داشتم با علی پروین بازی می کردم، بهترین بازیکن شان علی پروین بود تازه ببینید من کت هم روی شانه ام است و این مثل نگهبان ها ایستاده و نگهبانی می دهد کسی ما را اذیت نکند. کت مرا ببین چطور است، روی شانه ام است و من هم آمدم داخل گفتم بازی ام از این سنت ها و فرانک مال فرانسه بود دستم بود و همه را بردم.
کیهان درست تیتر زده.
بله حالا بردمشان دیگر و پس هم ندادم.
یک عکس هم پایین است با جواد.
واقعا عمو جواد از بچه های خوب بود. اینجا ما را کاشته بودند مواظب ساک ها باشیم، من دیدم جواد تنهاست رفتم کنارش خوابیدم چون من کروات نمی زدم، دوست نداشتم کروات بزنم گفتند حالا که کروات نمی زنید مواظب ساک ها باشید و من کفش هایم را در آوردم و روی نیمکت خوابیدم و جواد هم کنارم نشسته بود. این هم فرانسه است. با تیم فرانسه خیلی خوب بازی کردیم یک بازی کردیم با فرانسه، تیم آن زمان شان ژان تیگانا و پلاتینی و خیلی ها را داشتند، بلایی سرشان آوردیم، به امام حسین تیم سنت اتین هر کاری کرد من بمانم حشمت گفت نمی گذارم بمانی، گفت دارم می روم پرسپولیس تو باید بمانی آنجا. انقدر خوب بازی کردم که نگو، 2-1 باختیم ولی زوری بردند و با پنالتی. کشته بودیم آنها را و باورشان نمی شد تیم ایران به این قدرت باشد. همان بازی بود که از هلند آمده بودند و بازی را تماشا می کردند، یک بارانی هم در آن زمین گرفته بود. انقدر خوب بازی کردیم خداوکیلی ندیدم تیم ملی آنجور خوب بازی کند. متاسفانه الان بازی های تیم ملی خوب در نمی آید. عراق را به زور می بریم، تیم سوریه هیچی، بحرین هیچی، این ها اصلا تیم هستند؟ اینها همیشه قبل از اینکه با ما بازی کنند 3 گل عقب بودند، عربستان را در خود کشورش با 3 گل بردیم و می گفتند بس است تازه با اینکه نامردی کردند و زمین را موکت و چمن مصنوعی گذاشته بودند. صبح حشمت زنگ زد آلمان و از صبح تا ظهر آدیداس فرستادند برایشان و ما ظهر پوشیدیم و عصر بازی کردیم. 3 گل زدیم و 5 گل دیگر هم می توانستیم بزنیم. تیم خیلی خوب بود و شانس مان در جام جهانی زانوی عادلخانی خراب شد، مظلومی مینیسک عمل کرد، اولین مینسکی که عمل شد مینسک مظلومی خدابیامرز بود.
بازی دوستانه با فرانسه که گفتید همین عکس است؟
بله.
اتفاقا نصرالله عبداللهی که اینجا بود همین حرف را زد گفت ما اینجا در اوج آمادگی بودیم ولی رفتیم آرژانتین دیگر آمادگی اینجا را نداشتیم و بدن ها فاصله گرفته بود از شرایط آرمانی.
به ایران بردن ما را بعد سوار هواپیما کردند و یکی از این 350 ها بود، موکت انداختند داخل هواپیما ما تخته نرد بازی می کردیم و 24 ساعت روی هوا بودیم. گیج و خسته رسیدیم، نرفته بودیم دیگر، برنامه ریزی نداشتیم و دفعه اول بود که می رفتیم. اگر بخواهی حساب کنی، کسی باور نمی کرد از کل آسیا و اوقیانوسیه یک تیم برود. الان پنج تیم می رود می گوییم اگر به این ببازیم اگر به آن یکی ببازیم، از دو قاره ما چهار امتیاز از همه بالاتر بودیم منتها ارتباطات کم بود. اطلاعات هم کم بود مثل الان نبود که اینترنت بزنی و همه چیز را بفهمی. خیلی بد بود ارتباط و اطلاعات ما. انقدر رفاقت ها آن موقع خوب بود که الان من هر کدام را می بینم می گویم کاش در همان موقع ها باقی می ماندیم.
اگر با آمادگی فرانسه به جام جهانی می رفتیم فکر می کنم بهتر نتیجه می گرفتیم. می توانستیم صعود کنیم.
اگر ما اطلاعاتی که رفتیم آنجا و بدست آوردیم را قبلش داشتیم، حتما از گروه بالا می رفتیم. اسکاتلند هلند را برد، اسکاتلند باید از ما می باخت، آندرانیک زد داخل گل خودمان دقیقه 45. با داور هم دعوایش شد و بازی بعد محروم شد بعد هم خیلی بد آوردیم. قاسمپور تک به تک بود و از هولش زد بیرون، می خواست دریبل دهد زد سرتوپ، واقعا باید اسکاتلند را می بردیم. اگر مقداری تجزیه و تحلیل مربی درست تر بود می بردیم، به ما گفت مقابل پرو حمله کنیم، نگذاشت یواش یواش، ما از اول حمله می کردیم، آن کوبیلاس لامصب با حسین گازرانی یک دو می کرد. حسین می گفت فکر می کرده من دیوارم می زد به من و با من یک دو می کرد. نگاه کنید اینجا چه کسی گردن کلفت شان است، وجدانا نگاه کنید الکی سر تکان ندهید. وجدانا تو ببین، خودت کی را انتخاب می کنی.
شما.
نه جدی.
جدی شما، اعتماد به نفس و اطمینان در چهره شما هست. این هم عکس بعدی، اعزام تیم ملی.
اعزام تیم ملی و این هواپیما که مال ارتش بود، الان نوشته اند نیروی هوایی از این 330 ها بود و باری بود و ما را جای بار بردند. خیلی ها الان نیستند در این عکس، دکتر زرکش. یک خاطره بگویم از دکتر زرکش. آن موقع خیلی تلویزیون کم نشان می داد و دکتر زرکش هم تازه مینیسک و اینا عمل می کرد، یک فیزیوتراپ هم داشتیم. معمولا اگر در زمین طوری می شد فیزیوتراپ می آمد داخل. دکتر زرکش گفت اگر مشکلی بود صدا بزن زرکش. در زمین مارا زدند، تا چیزی که می شد می گفت صادقی یادت دارد می رود بالاخره یادم آمد، با یکی درگیر شدم خودم را انداختم. داور آمد گفتم حالم خوب نیست و اینها، داد زدم زرکش زرکش. او می گفت زرکش کیست، داور اصلا نمی فهمید من چه می گفتم، می گفت چه میگویی من می گفتم بابا دکتر زرکش را بگویید بیاید می داند من چه چیزی ام است. فیزیوتراپ داشت می آمد اما یکباره دکتر زرکش انگار دوی صد متر بود او را گرفت و گفت دارد مرا صدا می زند تو کجا می روی. او را خارج کرد و خودش آمد این کار را کرد مثلا بگویند این دکتر تیم ملی است هرکس خواست برود پیشش. خدا بیامرزد ایشان را، راضی باش از ما دکتر، داریم تعریفت را می کنیم. خیلی ها در این عکس به رحمت خدا رفته اند، یاوری، ناصر، صدقیانی.
لباس ها هم خیلی شیک بود. نصرالله عبداللهی می گفت لباسی پوشیده بودیم خودمان نمی دانستیم چیست رفتیم همه آنجا از ما عکس می گرفتند.
این لباس های هاکوپیان بود تازه از فرانسه آمده بود و همه طراحانش فرانسوی بود. اینجا هم کتم روی شانه ام است، من دوست نداشتم بپوشم گیر می کردم. می خواستم زودتر فرار کنم و بروم لخت شوم. گفتند اینجا بنشینید و هرکس یکجور است و ما ضربه را اینجا خوردیم. مجبور شدیم مجید تیموری را ببریم، فوروارد نداشتیم. خیلی حیف شد. رضا عادلخانی را نداشتیم، مظلومی آنجور شد، فوروارد غفور را داشتیم با حسین فرکی
.
عکس بعدی هم بازی با هلند.
این توپ است لامصب. خودش شوت کرد عوض اینکه پاس دهد، خودم پاس دادم به او، رفتیم جلو به جای اینکه به من پاس دهد شوت زد. من خودم را هرچه پرت کردم نرسیدم اگر می رسیدم ممکن بود 6 تای دیگر می زدن لجشان می گرفت عصبانی می شدند.
ولی کارنامه شما این یک گل جام جهانی را کم داشت که در این صحنه از دست رفت و افسوس شد.
ما کل فوتبال مان از بین رفت و سوخت. ما المپیک بعدی را نرفتیم در شوروی، جنگ شد فوتبال تعطیل شد یک عده آمدند 27 ساله ها نمی توانند یک عده گفتند با شورت نمی شود با گرمکن بازی کنید. اصلا یک بلایی سرمان آوردند، هر دفعه یک بلا سرمان آوردند. یک دفعه استادیوم راه مان نمی دادند، ما مغضوب علیه شده بودیم.
این درست است در بازی ایران و هلند می گویند انقدر ترس در تیم ملی بوده از هلند که علی پروین به ناصر حجازی گفته برو بگو ما عزاداریم و کمتر به ما گل بزنند.
اولا که یک چیز خیلی بی مزه است شنیده ام این را می گویند. ما با صد تیم بازی کرده بودیم، با بهتر از هلند و قوی تر، با منچستریونایتد بازی کرده بودیم. با سانتوس برزیل بازی کرده بودیم با همه تیم ها بازی کرده بودیم و ترسی از هیچکس نداشتیم منتها علی پروین که می گویند، مثلا قدشان بلند بود خب علی پروین کوتاه بود. علی پروین داشت می رفت، ناصر پشتش ایستاده بود به علی پروین گفت علی قدشان را نگاه کن، گفت آره انگار آمده اند والیبال بازی کنند اینا به فوتبالیست نمی خورند. قدشان نسبت به ما خیلی بلند بود منتها اینکه بترسیم نه. بازی را دیده اید؟ تا یک ربع بیست دقیقه اول فقط ما حمله می کردیم از بیست دقیقه اول به بعد وقتی دیدند ما چیزی نیستیم یواش یواش آمدند جلو و گفتند شانسی بوده بازی هایشان. چون واقعا ما خسته بودیم از این شهر به آن شهر می بردند ما را. حیف شد، گذشته دیگر ولی واقعا حیف شد، ما به حقمان در جام جهانی نرسیدیم چون هیچ تدارکاتی نداشتیم، ما یخ کنار زمین نداشتیم روی پایمان بگذاریم. خدا بیامرزد ایرج دانایی فرد درگیر شد یخ کنار زمین نبود روی پایش بگذارد.
از کوبیلاس و بازی با پرو گفتید، این هم عکس از آن بازی.
این را که دیگر خودم می برم حالا می خواهد خوشتان بیاید بدتان بیاید من این را می برم چون ندارم این را. می دانستید این کوبیلاس جزو قهرمانان ملی پرو است؟ از بهترین بازیکنان تاریخ پرو است که هم آقای گل شده هم در بحث ملی افتخار دارد منتها بی معرفت ها به خاطر اینکه برزیل نیاید بالا 6 گل از آرژانتین خوردند. هلند را برده بود همین پرو آمدند از آرژانتین 6 گل خوردند تا برزیل نیاید و آرژانتین بیاید، آرژانتین 5 تا هم می زد بالا نمی آمد با میانگین گل آمد فینال. از آن زمان بدمان آمد از آنها و آن یارو خوان کارلوس آمده بود و گفت به زور باید آرژانتین اول شود و اولش هم کرد وگرنه تیم هلند خیلی خوب بود و در فینال هم خوب بود. این را برعکس می گذارم و با خودم می برم.
این قطر ران شما ماشالله دوبرابر کوبیلاس است در این عکس.
حالا یک چیزی اول، همین عکس را نگاه کن متوجه می شوی چون ما آن موقع فقط ورزش می کردیم و انقدر قوی بودیم که 90 دقیقه می دویدیم و می گفتند دو شُش داریم. کرونا گرفتیم هم به خاطر همین است، خراب نشدیم؟
پست اصلی شما هافبک دفاعی بود یا نفوذی؟
ما هافبک دفاعی و اینها نداشتیم من آن وسط می جنگیدم و توپ را جمع و جور می کردم می دادم دست علی یا قاسمپور اینکه نزدیک دفاع باشم یا بین حسین و نصی بازی کنم نه.
هافبک مرکزی یعنی.
من می رفتم کنار علی می آمد وسط یا قاسمپور. سه هافبک خیلی خوب بودند نه اینکه بخواهم از خودمان تعریف کنم ولی واقعا خوب بودند. خب این عکس را که زیر می گذاریم اینها رو این زیر.
عکس بعدی. ما از 8 گلی که در جام جهانی خوردیم 4 تایش پنالتی بود و این هم یکی از آن پنالتی هاست. چجور بود مثلا آشنایی نبود با آن جو یا موضوعی دیگر وجود داشت؟
اولش راجع به تدارکات صحبت کردم. یک داور نیامد به ما بگوید این تکل از پشت آقای مدافع نزن. هر تکلی زدیم پنالتی گرفتند، در تهران می زدیم فول نمی گرفتند تکل از پشت ولی آنجا گفته بودند تکل از پشت خطاست.
در آسیا هم نمی گرفتند؟
نه نمی گرفتند. نهایت در هجده قدم می گرفتند. نصی هی می گفت بیرون هجده است یارو می گفت این داخل هجده قدم است و پنالتی است. فکر می کردیم به خاطر داخل هجده و بیرون آن است نمی دانستیم فرقی نمی کند هر کجا باشد پنالتی است. فکر می کرد مثل تهران است. 3 پنالتی نصی داد. ناصر بنده خدا هم کاری نمی توانست کند، کوبیلاس خیلی خوب می زد. پنالتی 50-50 است ناصر را هم خدا بیامرزد. ببین همه عین ماتم زده ها هستیم. حسن نظری، ایرج دانایی فرد، من، مرا ببین چجور ایستاده ام و غصه می خورم نصی چرا پنالتی داده ای؟ خب مثل من از جلو بزن. این وسطی من هستم.
این عکسی که می خواهم نشان دهم عکس سنگینی است. سنگین ترین عکس باشگاهی ما می تواند باشد، تیم پاس با این همه ستاره. اسامی اینجا، حسن حبیبی، محمود یاوری.
همه را خودم می گویم. نمی خواهد بخوانید، از رو داری می خوانی تو من از روی عکس نشانت می دهم.
اینجا هم نوشته.
خب این عکس را می گذاریم روی شان. بگو.
خب پرویز قلیچ خانی.
همین یکی را می شناسی.
مجید حلوایی.
حلوایی کجاست؟ در این نیست که.
حسین گازرانی. همایون شاهرخی.
خب کجاست؟ این است. این یکی هم حلوایی. من هم بغلش.
اینجا ریش نداشتید.
اینجا 17 سالم بود تازه خوشگل بودم. این محسن هوشنگی است این علی مناجاتی، پرویز قلیچ خانی، حلوایی، ملکیان، نصیری، عمو ظلی، حسین گازرانی، نیک نفس، همایون شاهرخی، اصغر شرفی، محمد گلاد، یاوری و حسین حبیبی. این محمد گلاد عین گلادیاتور ها بود، گلر بود. محمد خمسه بود می گفتند محمد گلاد. این تیم دوسال اول شد و قهرمان شد البته پرویز قلیچ خانی و مهدی رفتند. پاس دو سال هم تاج را برد هم پرسپولیس را. این عکس را ببین، همه تیم ملی. این دوتا هم دو داداش هستند مهدی و علی مناجاتی. 14 بازیکن تیم ملی. تیم تاج همینطور بود، پرسپولیس هم همینطور.
این هم عکس قهرمانی.
این عکس قهرمانی پاس است. پاس قهرمان، آخرین بازی خداحافظی همایون شاهرخی هم بود من با درجه تب بازی کردم به خاطر همایون. از همین تیم حسن حبیبی مربی ما شد. اصغر شرفی کمک مربی، همایون شاهرخی کمک مربی، از خود این تیم همه چیز در می آمد. از خود تیم شهربانی بازیکن در می آمد بعد از اینکه من آمدم تیم را یواش یواش شخصی کردم و 8 تا مال خوزستان هستند. من از اهواز آوردم، محمد حقیقیان، حبیب شریفی، اینها واقعا آن موقع همه تیم ها هم بازیکن ساز بودند هم مربی ساز، همه چیز داشتند منتها پول نداشتند. باورت می شود اینجا من از پاس ماهی 800 تومان می گرفتم. یک خانه اجاره کرده بودم چهار طبقه در خردمند ماهی 250 تک تومانی، تو اصلا نمی دانی یعنی چه. 250 تومانی خانه 4 طبقه، کازرانی و قفلساز و حلوایی و نصی پنجشنبه جمعه می آمدند خانه ما. دانشکده بودند می آمدند شخصی پیش من.
الان 250 تومان یک آدامس نیست.
نه اصلا نداریم الان. من 4 سال پاس بازی کردم 40 هزار تومان گرفتم. سرهنگ صادقی، آن موقع هنوز تیمسار نشده بود، دیگر آزاد بودم، گفت هرجا بخواهی بروی مجانی می گذارم بروی ولی پرسپولیس نباید بروی. علی عبده هم گفت برو بگو من فقط می خواهم به پرسپولیس بروم، سرهنگ صادقی هم لجبازی کرد با حسن حبیبی که از آنها نمی گذرم، 40 هزار تومان را از من گرفتند تا رضایت نامه ام را دادند. اولین بازیکن حرفه ای ایران بودم که 1 میلیون از پرسپولیس گرفتم، 500 تومانش را گرفتم و 500 تومان دیگرش را گفت دست من نیست. با 500 تومان هم خانه خریدم هم زندگی گذاشتم، اولین قرارداد حرفه ای ایران و بزرگترین قرارداد حرفه ای ایران بود. 40 هزار تومان 4 سالم را از من گرفتند، شهربانی بودند و زورشان می رسید، می بردند مرا سربازی ولی خب نبردند مرا و به خاطر این 40 هزار تومان را از من گرفتند. آن موقع که همه از شهربانی بدشان می آمد به همین خاطر بود که خوب نبودند.
عکسی دیگر داریم از پاس. عکس جذابی است.
اینکه می گویم کسی شوت نمی زند، بازی با بانک ملی است. آقای فرامرزی سرمربی این تیم بود گفته بود صادقی را بیخود بزرگ کرده اند چیزی نیست، راحت می توانیم بگیریمش این هم حبیب زرین نام است، آن بازی کری و این چیزها پیش آمد و سه گل زدم رفتم به فرامرزی گفتم آقا فرامرزی به قرآن به خاطر لجبازی با تو نبود چون بانک ملی بازیکن سازبود گفت من این حرف را نزدم از زبانم نوشته اند می خواستند تو را آنتریک کنند. باران هم بود و گِل بود و استوک هم نداشتیم و پیچ و مهره گذاشته بودند زیر کفش ها را و شبیه چهارچرخ کرده بودند و پیچ بسته بودند زیر پایمان. همه سیزدهی بازی می کردند و این بازی 6 استوک دادند که 3-0 بردیم و هر سه گل را هم خودم زدم. روزنامه اش را هم اگر داشته باشید می توانید نگاه کنید. حالا می گویید از خودش تعریف می کند.
این عکس امجدیه است؟
بله.
این عکس را برای این انتخاب کردیم که آن موقع پرسپولیس و استقلال بود ولی 30 هزار تماشاگر به استادیوم آمده برای پاس. یعنی این تیم انقدر ستاره داشت.
پاس اگر یک سال دیگر همانطور می ماند قطب سوم فوتبال ایران می شد. ما حداقل 15 هزار تماشاچی داشتیم حتی در شهرستان. همه نظامی بودند و ریش تراشیده و من بودم فقط هیپی. ریش و میش و این هم به این خاطر که تماشاچی می آوردند و محمد صادقی می گفتند که دیگر دهن پرسپولیسی ها هم افتاد. پاس خیلی تیم خوبی داشت و بعد از من شخصی آمد و شخصی آمد و قاطی شد. انگلستان تیمی از صد سال پیش می آید و می گویند دسته شش بوده و قدر می دانند ما تیم قهرمان مان را می بریم لیگ ششم، هبه می کنیم. پاس را هبه کردند به همدان و نمی فهمم یعنی چه. خدا لعنت کند کسانی که این کار را کردند.
این عکس بعدی اولین عکس با پیراهن پرسپولیس. بعد از جام جهانی همه منتظر بودند شما لژیونر شوید و گفتند از سنت اتین و رئال مادرید پینشهاد دارید اما ماجرا چه بود؟ چه شد آمدید پرسپولیس؟
من این را دو سه جا گفته ام، به خاطر حشمت. از آرژانتین که داشتیم برمی گشتیم حشمت گفت به هیچکس قول نده و با کسی قرارداد نبند نمی گذارم بروی چون من بعد از جام جهانی دارم مربی پرسپولیس می شوم و حتما باید کنار من باشی و دو تای دیگر هم می خواهم بیاورم. به این خاطر هم جواب رئال مادرید را داد و هم فرانسه، گفت این بازیکن قرارداد دارد و نمی تواند بیاید و واقعا هم قرارداد خوبی هم با پرسپولیس برای من بست. بیشترین پول را هم من گرفتم، آن وقت می خواستند به من 1 میلیون بدهند و اینجا هم یک میلیون دادند. یک میلیون تومان خیلی بود، من با صد هزار تومان خانه خریدم. گفت یک میلیون را می خواهند آنجا بدهند من همینجا برایت می گیرم.
عکس بعدی از آخرین ایستگاه فوتبال شما، شاهین، خدا رحمت کند ناصر حجازی را.
اینها را شما از کجا گیر آورده اید؟ خودمان هم نداریم. چه کسی؟
آقای خسروی عکاس مان.
آقای خسروی این دوتا را بردم من حالا هرکاری می خواهی بکن فقط اذن خروج را بگیر، زندانی مان نکنید.
شماره 13 بودید دلیل خاصی داشت؟
چون آن موقع می گفتند نحس است و کسی نمی پوشید من پوشیدم. گفتم من می پوشم و هیچ هم نحس نیست. سیزده همیشه کنار می ماند می گفتم من می پوشم. هیچ نحس هم نیست. فکر می کنم یک عکس دیگر هم اضافه شد، شد سه تا. خسروی وضع خراب است.
این عکس هم از شاهین. سه نسل یک جورهایی در این باشگاه بازی می کردند. شما، نصرالله عبداللهی. دینور زاده، فرشاد پیوس و امیر قلعه نویی.
فنونی زاده. بله این تیم هم خیلی خوب بود و با شاهین رسیدیم فینال به پرسپولیس و بعدش هم کریم باوی، مجتبی محرمی اضافه شد به ما و تیم خیلی خوبی بود منتها شاهین هم سرانش که هاپولی هاپولی کردند و زمین هایش را هم همینطور. اصلا زمینی بود که فقط بازیکن درست می کرد بعدش کردند سونا و استخر. اصلا شاهین کجاست الان؟ فقط روی هواست در زمین شاهین نداریم.
این عکس را هم اگر امضا کنید ممنون می شویم.
این چون مال شماست امضا می کنم ولی مال خودم را نه.
می رسیم به بخش پایانی برنامه. سورپرایزی که یک فیلم هست و آقای صادقی هم ندیده اند. این ویدیو را هم به ایشان نشان می دهیم هم به شما مخاطبان عزیز طرفداری.
اینجا خطا می شود، علی سانتر می کند، پرویز قلیچ خانی سر می زند من هم برگشتش را گل می زنم. بازی با کره است. یک ربع من به بازی آمدم. اینجا دوباره زرکش آمد گفت خودت را بینداز زمین ببریمت بیمارستان.
پس مصدومیت نبود.
نه آخر بازی بود گفت خودت را بنداز. بردند بیمارستان آقای زرکش بعد آمدند بیمارستان من هم گفتم یکی زده زیر پایم الکی. کجا زدند زیر پایم. خب نمی دانستم بگویم کجایم زده گفتم زده زیر پایم، گفت کجا، گفت کجایت را ببندیم گفتم نمی دانم زیر پایم.
این پیراهن پرسپولیس را هم گذاشته ایم. هر صحبت پایانی ای دارید بفرمایید.
من فکر می کنم این برنامه های شما خاطراتی می شود که مردم ما بیشتر با قدیمی ها آشنا شوند و بدانند این فوتبالی که الان داریم برایش زحمت کشیده شده همینطور نشده تیم ملی که الان حرف اول آسیا را بزند که البته الان مدتی است حال تیم ملی خوب نیست. این برنامه هایی که شما درست می کنید خیلی بهتر از برنامه های صدا و سیما است. متاسفانه اصلا کارگردان ها خیلی قدیمی ها را نمی شناسند و اصلا نمی دانند ما چه کسانی هستیم. امیدوارم این برنامه شما ادامه پیدا کند و با بچه های قدیمی بیشتری صحبت کنید چون بچه های قدیمی به هرحال الحمدالله از لحاظ مالی خوب هستند ولی خب به توجه نیاز دارند و فوتبال ما به اینجا رسیده این قدیمی ها زحمت کشیده اند. امیدوارم ادامه داشته باشد با اجرای خوب شما و کارگردان محترم و این دوربین چی شما که پسر خوب و آقایی است، امیدوارم برنامه شما موفق باشد و همه مردم هم صحیح و سالم باشند.
ممنون از شما.