347 روز از شروع بزرگترین یورش نظامی تاریخ با نام بارباروسا میگذره و شرایط در جبهه شرقی پیچیده شده، ورماخت که قرار بود با تاکتیک جنگی مشهور آلمانی ها«Blitzkrieg - حمله برق آسا» و طبق برنامه تا قبل از دسامبر(زمستان) مسکو رو تصرف کرده باشه بعد از 8 ماه از آخرین نقطه پیشروی در 10 کیلومتری مسکو که حتی درخشش آفتاب روی کرملین قابل دیدن بود حالا کیلومتر ها از مسکو فاصله داره و در دشت های غربی زمین گیر شده.
هیتلر برای جشن تولد 75 سالگی کارل گوستاو امیل مانرهایم (فرمانده کل نیروی دفاعی فنلاند) به فنلاند سفر کرده. طبق برنامه جشن در قطار شخصی مانرهایم و با پخش کیک و قهوه آغاز بشه، قرار بود ابتدای این جشن و گردهمایی توسط یکی از مهندسین(ثور دامن) یک شرکت رسانهای فنلاند به نام YLE برای گرامی داشت این دیدار ضبط بشه.
پس از خوش آمدگویی و سخنرانی رسمی، هیتلر و مانرهایم همراه دیگر مقامات آلمانی و فنلاندی برای کشیدن سیگار و خوردن نوشیدنی و ناهار وارد واگن خصوصی مانرهایم شدند. در این واگن، یک میکروفون بزرگ و قابل مشاهده توسط مهندس صدا فنلاندی(ثور دامن) تنظیم شده بود که وظیفه ضبط سخنرانی و پیام تولد هیتلر به مانرهایم را بر عهده داشت. پس از سخنرانی و پیام تبریک هیتلر و دیگر مقامات، ثور دامن بدون اینکه توجه ها رو به خودش جلب کند به ضبط مکالمات خصوصی بین مسئولین رایش و نیروی دفاعی فنلاند ادامه داد این در حالی بود که هیتلر از این که مکالمه هنوز ضبط می شود بی خبر بود. پس از 11 دقیقه ، نگهبانان Schutzstaffel (به طور مخفف SS - نیروهای محافظ حزب نازی) هیتلر متوجه شدند که دامن چه می کند. آنها با یک حرکت خشن خواستار توقف ضبط وی شدند. نگهبانان SS قصد نابود کردن نوار ضبط شده را داشتن اما با وساطتت مانرهایم و دیگر افراد حاضر در صحنه به ثور دامن (درحقیقت شرکت YLE) اجازه داده شد که نوار ضبط شده در یک محفظه دربسته و پلمب نگهداری و از پخش شدن آن جلوگیری شود. نوار به رئیس دفتر سانسورهای دولتی، کوستا ویلکونا داده شد و تا سال 1957 که نوار دوباره به شرکت YLE تحویل داده شد و در دسترس عموم قرار گرفت کسی از متن اون گفت و گو اطلاعی نداشت.
این تنها گفت و گوی ضبط شده هیتلر است که در مورد موضوعی بدون بلند کردن صدای خود و با لحنی غیر رسمی صحبت میکند! (متن گفت و گو)
هیتلر: یک خطر بسیار جدی شاید جدی ترین خطر، ما اکنون فقط می توانیم در مورد وسعت آن بحث کنیم ما خودمان نفهمیدیم این کشور (شوروی) تا چه حد قدرتمند است!
مانرهایم: نه، ما به این فکر نکرده بودیم، ما به جنگ در زمستان و توان نظامی آنها در زمستان فکر نکرده بودیم البته ...
هیتلر: بله دقیقا، اون ها بیشترین تعداد تسلیحاتی رو داشتن که کسی می تونست تصور کنه. اگر کسی (منظور ژنرال ها و مشاورین نظامی) به من میگفت کشوری وجود داره که 35 هزار تانک داره بهش میگفتم: دوست من تو دیوانه ای، توهم زدی و هرچیزی رو چندبرابر بیشتر دیدی!
مانرهایم: 35تا؟
هیتلر: 35 هزار تانک!
صدایی در پس زمینه: 35 هزار! وای
هیتلر: ما تا الان بیشتر از 34 هزار تانک رو نابود کردیم و همچنان ادامه داره. قبلا بهتون گفتم دو سال پیش کارخانه ای رو در کراماتورسکا پیدا کردیم که چند صدتا تانک اونجا بود! حالا ما هیچ تصوری از اینکه اونا چی دارن نداریم. به تازگی یک کارخانه ی فوق العاده بزرگ در اطراف دونتسک پیدا کردیم که در یک شیفت بیشتر از 30 هزار نفر اونجا کار میکنن و در شبانه روز بیشتر از 60 هزار نفر! یک کارخانه غول پیکر با انبوهی از کارگران که مطمئنا مثل حیوون زندگی می کردن
صدایی در پس زمینه: در منطقه دونتسک؟
هیتلر: بله در منطقه دونتسک
مانرهایم: خب، اگر به خاطر داشته باشید آنها تقریباً 20 - 25 سال زمان برای ساخت و ساز و مسلح شدن داشتن... (اشاره به فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم)
هیتلر: (آرام آرام صحبت را قطع می کند) باورنکردنی بود
مانرهایم: و همه چیز، همه چیز صرف تسلیحات شده
هیتلر: فقط در زمینه تسلیحات
مانرهایم: فقط در زمینه تسلیحات!
هیتلر: (آه می کشد) خب شرایط اینطور است، همانطور که قبلاً به رئیس جمهور شما (رایت) گفتم هیچ تصوری(قدرت شوروی) نداشتم اگر مطلع بودم وضعیت برای من سخت تر بود (منظور تصمیم گیری در مورد حمله کردن یا نکردن) اما به هر نحوی تصمیم به حمله می گرفتم چون راه دیگه ای وجود نداشت. جنگ باید در زمستان 1939-1940 آغاز می شد. من به شدت میخواستم در پائیز 1939 نبرد جبهه غربی رو آغاز کنم (نبرد فرانسه)معتقد بودم که می توانیم فرانسه را در شش هفته به پایان برسانیم اما آب و هوای بد به صورت مداوم مانع ما بود.
من خودم شمال فرانسه را می شناسم من چهار سال در جنگ بزرگ(جنگ جهانی اول) خدمت کردم با این حال ما با این سوال روبرو شدیم که آیا اصلاً می توانیم حرکت کنیم؟! باران مداوم می بارید من نیز نمی توانم بسیاری از نظرات ژنرال های خود را نادیده بگیرم که نیروی زرهی و مکانیزه ما در شرایط گل و باتلاق قابل استفاده نیست یا نیروی هوایی ما نمی توانست در شرایط مه و بارانی موثر واقع شود .. اگر من در سال 1939 فرانسه را حذف می کردم ، تاریخ جهان تغییر می کرد. اما من مجبور بودم تا سال 1940 منتظر بمانم و متأسفانه قبل از ماه مه این امکان وجود نداشت فقط در 10مه آب و هوا خوب و صاف شد من بلافاصله حمله کردم، من دستور حمله را در دهم دادم.
تسلیحات ما برای نبردها و جنگ های غربی خوب بود ولی می دانید گاهی یک سلاح در یک آب و هوا خوب است و در آب و هوای دیگر نه، ما این را در جنگ دیده ایم. یک نظر عمومی و قدیمی بود که شما نمی توانید در زمستان بجنگید و این درست بود تا اینکه با آنها برخورد کردیم. ما نیز تانک های آلمانی را در اختیار داشتیم اما آنها را برای جنگ زمستانی آماده نکرده بودیم در عوض ما آزمایش هایی را انجام دادیم تا ثابت کنیم جنگ در زمستان غیرممکن است. این نقطه شروع متفاوت (نسبت به شوروی) است.
بدشانسی های هیتلر فقط مربوط به غرب نبود و زمانی که اون فرمان شماره 21 رو مبنی بر حمله به شوروی تحت عملیات بارباروسا رو داد نمی دونست که با سخت ترین زمستان شوروی در قرن مواجه میشه، البته می تونید به وضوح ببینید چیزی که بیشتر از همه هیتلر رو شوکه کرد توان صنعتی غول آسا و غیرقابل باور این کشور بوده!
صوت و اطلاعات مربوط به این گفت و گو و جنگ جهانی دوم رو هم در استتوس قرار میدم برای کسانی که علاقمندن