اختصاصی طرفداری - پیوستن لیونل مسی به پاری سن ژرمن، رویای بسیاری از هواداران فوتبال را در ساخت یک اَبَر تیم در خط حمله محقق ساخت تا ما شاهد مثلث باور نکردنی نیمار، مسی و ام باپه در خط حمله یک تیم باشیم. مثلثی هیجان انگیز که بهتر از تمامی مثلث هایی است که تاکنون در فوتبال مدرن در خط جلو دیده ایم.
با این حال از هیجانات و زیبایی های بصری این مثلث که عبور کنیم، به ایده های فنی می رسیم که مائوریتسیو پوچتینو قرار است با این مثلث در پاریس اجرایی کند. سرمربی مستعد آرژانتینی گرچه هیجان زده است اما در تفکراتش تناقضات واضحی می بیند. در این یادداشت فنی به طور ویژه و مفصل از این خواهیم گفت که چرا ستاره باران شدن خط جلو پاریس لزوما بهترین خبر ممکن برای سرمربی آرژانتینی این تیم نمی تواند باشد و پوچتینو با چه مشکلاتی در تفکراتش رو به رو خواهد شد و چگونه می تواند برای آن راه حل هایی پیدا کند.
پیش از این در یادداشت های فنی مختلفی که درباره تاتنهامِ پوچتینو نوشته ام (اینجا و اینجا)، از تفکرات این سرمربی و شکل فوتبالی که به آن علاقه مند است، صحبت کرده ام. مائوریتسیو پوچتینو مانند بسیاری دیگر از سرمربیان مستعدِ مدرنِ این روزها، به فوتبالی «Ultra-aggressive» علاقه دارد که مبتنی بر «Pressing» و «High-pressing» و ایجاد بیش ترین فشار ممکن روی حریف است. فشاری که از اولین لمس توپ حریف در محوطه جریمه اش می تواند آغاز شود و با بیش ترین شدت ممکن تا زمان بازپس گیری توپ در همان فاز اولیه بازی سازی حریف، ادامه دارد. البته طبیعی است که این مساله با رویکردهای متفاوتی توسط سرمربیان مختلف اجرا شود. به عنوان مثال «Pressing» و «High-pressing» که یورگن کلوپ در لیورپول اجرا می کند، با پپ گواردیولا در سیتی متفاوت است و در عین حال پوچتینو نیز ارائه مخصوص خودش را از «Pressing» و «High-pressing» دارد و دیدگاهش نیز در اجرای این مسئله کاملا خاص است.
خیلی سریع وارد بحث فنی می شویم و کار را با یک داده فنی پیشرفته آغاز می کنیم که می تواند به ما در مطالعه شدت پرسینگ اجرایی توسط تیم های مختلف کمک کند. در این یادداشت به معرفی داده فنی پیشرفته «Challenge intensity» می پردازیم. داده فوق العاده ارزشمند برای تحلیل رویکرد یک تیم در امر پرسینگ. این داده فنی به ما می گوید که یک تیم در زمان مالکیت توپ حریف در هر دقیقه چه تعداد کنش تدافعی در راستای بازپس گیری توپ انجام می دهد. این کنش ها می تواند در تمامی نقاط زمین رخ دهد و مختص به بخشی خاصی از زمین مسابقه نمی شود. به این ترتیب این داده به ما کمک می کند که تحلیل کنیم یک تیم تا چه اندازه تلاش مستمر برای بازپس گیری توپ در زمان مالکیت حریف داشته و در عین حال تا چه اندازه مُصِر بر این مسئله بوده است.
حالا به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت تیم های مائوریتسیو پوچتینو را طی پنج فصل اخیر از حیث داده فنی پیشرفته «Challenge intensity» نشان می دهد. به این ترتیب شما می توانید شدت و اهمیت پرسینگ را در تفکرات پوچتینو درک کنید. می بینید که چگونه از فصل 2015/2016، تاتنهام پوچتینو همواره از بهترین تیم های لیگ برتر انگلیس از این حیث بوده. آن هم در لیگ برتری که سرمربیانی همچون یورگن کلوپ و پپ گواردیولا حضور داشته اند. تاتنهامِ پوچتینو از فصل 2015/2016 به ترتیب مقدار 8/6، 7/1، 7 و 6.8 را از خود ثبت کرده و دو بار رتبه نخست و دو بار نیز رتبه دوم را در میان تیم های لیگ برتر انگلیس به خود اختصاص داده است. در هر دو فصلی که تاتنهامِ پوچتینو از این حیث بهترین تیم انگلیس نشده، پس از منچسترسیتیِ گواردیولا در رتبه دوم قرار گرفته و البته دو بار از تیم گواردیولا هم بهتر عمل کرده است. به فصل آخر (2020/2021) نیز دقت کنید. عملکرد پاری سن ژرمنِ او با مقدار 6/3 که از تمامی چهار فصل آخر او در تاتنهام عملکرد ضعیف تری از حیث شدت پرسینگ در تمامی نقاط زمین بوده است. البته به دلایل فنی نباید مقایسه معناداری از این حیث ایجاد کرد. چرا که پوچتینو فصل گذشته به طور کامل هدایت پاریس را عهده دار نبوده و همچنین او در پیش فصل نیز تیم را در اختیار نداشت. پیش فصل بازه زمانی بسیار مهمی برای سرمربیان در جهت پیاده سازی افکارشان است و پوچتینو فصل گذشته هیچ پیش فصلی را با بازیکنان پاریس سپری نکرد. با این حال اما در ادامه خواهیم گفت که چرا این فصل نیز برای اجرای تفکرات پوچتینو در پاریس، جای نگرانی وجود دارد.
برای اجرای «Pressing» و «High-pressing» مد نظر پوچتینو، مطابق انتظارات 3 + 1 بازیکن خط جلو اهمیت بسیار زیادی دارند. پوچتینو در راستای اعمال فشار حداکثری روی حریف از بالا و دیگر نقاط زمین، حساب ویژه ای روی سه بازیکن خط جلو خود باز می کند (یک بازیکن نیز با توجه به شرایط می تواند اضافه شود) و آن ها بیش ترین تاثیر را طی سالیان اخیر در تفکرات پوچتینو داشته اند. برای مطالعه دقیق این مساله، نیاز است تا به معرفی داده فنی پیشرفته «Pressures» بپردازم. داده فنی که به ما کمک می کند کیفیت یک بازیکن از لحاظ توانایی ایجاد فشار و پرس روی بازیکنان حریف را مورد مطالعه قرار دهیم. این داده در واقع بیان می کند که یک بازیکن چند بار در جهت بازپس گیری توپ روی بازیکنان مختلف حریف فشار و پرس ایجاد کرده است. دقت کنید که پارامتر بازپس گیری موفق توپ در این داده فنی لحاظ نمی شود و لزوما قرار نیست هر «Pressure» ایجاد شده توسط بازیکن به بازپس گیری توپ ختم شود.
حالا به تصویر زیر دقت کنید که مقایسه ای است میان بازیکنان خط جلو تاتنهام در آخرین فصل حضور پوچتینو به عنوان سرمربی و بازیکنان خط جلو پاریس در فصل گذشته از حیث داده فنی پیشرفته «Pressures». دله آلی، لوکاس مورا، سون هیونگ مین و هری کین از تاتنهام و نیمار، ام باپه، دی ماریا و سارابیا از پاریس. مقایسه بسیار معنادار است. مجموع تعداد «Pressures» که چهار بازیکن خط جلو تاتنهام روی حریفان ایجاد کرده اند 1521 مورد بوده در حالی که چهار بازیکن اشاره شده پاریس مقدار 937 «Pressures» را در تمام نقاط زمین از خود به جای گذاشته اند. تفاوت کاملا معنادار است و رویکرد متفاوت خط جلو تاتنهامِ پوچتینو و پاریسِ فصل گذشته را نشان می دهد. در حالی که پاریس فصل گذشته دو مربی در اختیار داشته که همواره رویکرد غالبشان ارائه «Pressing» و «High-pressing» بوده است.
در میان چهار بازیکن مطالعه شده تاتنهام، هری کین با مقدار 298 کمترین «Pressures» را از خود ثبت کرده اما با این حال از سه بازیکن مطالعه شده پاریس، بهتر عمل کرده است. تنها آنخل دی ماریا با مقدار 320 «Pressures» وضعیت بهتری از ضعیف ترین بازیکن تاتنهام از این حیث داشته است. کیلیان ام باپه فصل گذشته 183«Pressures» را از خود ثبت کرده که رقم بسیار نازلی است و نشان می دهد که این بازیکن بدون توپ نتوانسته خودش را در رویکردهای سرمربیانی همچون توماس توخل و مائوریتسیو پوچتینو جای دهد. تحلیل داده ها به ما چه می گوید؟ مائوریتسیو پوچتینو بر خلاف دورانش در ساوتهمپتون و تاتنهام با بازیکنانی در خط جلو رو به رو است که همگی اَبَر ستاره هستند. نیمار و ام باپه بازیکنانی هستند که با توپ جادو می کنند اما بدون توپ قرار دادن آن ها در تفکرات هر سرمربی دشوار است. چه برسد به پوچتینویی که تیم هایش بدون توپ باید سبک مشخصی از فوتبال را ارائه دهند. اوضاع اما در این فصل از این حیث بدتر هم شده است. لیونل مسی، یکی از سه بازیکن برتر تاریخ فوتبال نیز به پاریس پیوسته و ما حالا احتمالا شاهد مثلث نیمار، ام باپه و مسی در خط جلو خواهیم بود. آیا لیونل مسی می تواند در بهبود اوضاع خط جلو پاریس بدون توپ کمک کند؟ پاسخ همچنان غم انگیز است. فوق ستاره آرژانتینی فصل گذشته و زیر نظر رونالد کومان 291 بار اقدام به «Pressure» داشت که باز هم از ضعیف ترین بازیکن خط جلو تاتنهام در فصل 2018/2019 زیر نظر پوچتینو، عدد کمتری است. حالا پوچتینو با سه فوق ستاره رو به رو است که به سختی می تواند روی «Ultra-aggressive» بودن آن ها از بالا و دیگر نقاط زمین حساب باز کند.
حالا به یک مورد مصداقی نیز درون زمین توجه کنید تا بیش از همیشه چالش های پوچتینو را در فصل جاری با مثلث نیمار، ام باپه و مسی در خط جلو درک کنید. این تصاویری است که از دیدار فصل گذشته پاریس و سیتی در لیگ قهرمانان اروپا در اتحاد انتخاب شده است. دیداری که پوچتینو بدون ام باپه وارد میدان شده بود و تیمش را با رویکرد «High-pressing» از همان ابتدا به میدان فرستاده بود. بازیکنان خط جلو پوچتینو در آن دیدار نیمار، ایکاردی و دی ماریا بودند. به تصاویر زیر دقت کنید که مربوط به گل اول سیتی می شود. نیمار، ایکاردی و دی ماریا مطابق انتظارات در فاز نخست بازی سازی سیتی از عقب زمین، فشار را آغاز می کنند تا رویکرد پوچتینو را اجرا کنند.
ادرسون صاحب توپ است. دی ماریا از پشت ایلکای گوندوعان را زیر نظر دارد. پاردس نیز در همین شرایط، فرناندینیو را کنترل می کند. استقرار اولیه نیمار صحیح است. او جان استونز را در «Cover Shadow» دارد (خودش را بین ادرسون و استونز قرار داده تا مسیر پاس ادرسون به استونز بسته شود) و می تواند روی ادرسون نیز در صورت لزوم فشار بیاورد. ادرسون پاس کوتاهی را برای گوندوعان ارسال می کند و مطابق انتظار، دی ماریا فشار خودش را روی گوندوعان آغاز می کند. مشکل از اینجا شروع می شود. نگاه کنید که نیمار چکونه ناگهان مستاصل، عجول و بدون فکر می شود. گوندوعان که توسط دی ماریا تحت فشار است، چاره ای ندارد که با پاس کوتاهی سریع بار دیگر ادرسون را صاحب توپ کند. نیمار اینجا یک گام به راست بر می دارد و سپس پشیمان می شود و دوباره به چپ حرکت می کند. ایکاردی نیز تنها نظاره گر ماجرا است و هیچ یک از دو بازیکن خط جلو پاریس، حرکتی را جهت تحت فشار قرار دادن ادرسون آغاز نمی کنند (با اینکه از توانایی او در ارسال پاس های با طول زیاد و ریسکی آگاه هستند). این طور می شود که دی ماریا که از هر دو بازیکن عقب تر است و فاصله بیشتری با ادرسون دارد، از گوندوعان عبور می کند و زمانی که می بیند مهاجمانش تنها نظاره گر هستند، خودش به جهت ایجاد فشار بر ادرسون حرکت می کند. اما دیگر دیر شده چرا که ادرسون با توجه به فاصله زیادی که دی ماریا از او دارد، با آرامش تصمیم گیری می کند و پاس بلند دقیقش را ارسال می کند. پاس دقیقی که در نهایت منجر به گل نخست سیتی می شود. ایکاردی و علی الخصوص نیمار مقصران اصلی نافرجام ماندن پرس پاریس محسوب می شوند. آن ها (یکی از دو بازیکن) این فرصت را داشتند تا پس از پاس کوتاه ادرسون به گوندوعان، فاصله خود را با او کم کنند و با حفظ موقعیت «Cover Shadow» خود نسبت به دیاز و استونز، روی ادرسون فشار بیاورند اما کاملا مستاصل و بدون برنامه به چپ و راست خود حرکت می کنند.
مائوریتسیو پوچتینو در پاریس کارهای زیادی برای انجام دادن دارد. هواداران فوتبال همگی پاریس را حین مالکیت توپ در خط جلو تصور می کنند اما آن ها سرمربی را در اختیار دارند که یکی از رویکردهای اصلیش زمانی است که تیمش بدون توپ است. نیمار، ام باپه و مسی، با توپ از بهترین بازیکنان دنیا هستند اما بدون توپ، تبدیل به بازیکنی معمولی می شوند و پوچتینو نمی تواند تصور کند که سه بازیکن معمولی در خط جلو بدون توپ داشته باشد. سرمربی مستعد آرژانتینی چالش بزرگی پیش روی خود می بیند و باید دید چه برنامه هایی برای آن دارد. ستاره باران ناصر الخلیفی می تواند تبدیل به پوست خربزه ای زیر پای پوچتینو شود، مگر اینکه سرمربی مستعد آرژانتینی بتواند باز هم هنرش را در سرمربی گری این بار با برنامه هایی جدید نشان دهد. البته فراموش نکنید که اگر یک سرمربی توانایی عبور از این چالش را داشته باشد، آن سرمربی نامش مائوریتسیو پوچتینو است.