اختصاصی طرفداری / در سال 1949، مجارستان زیر پرچم کمونیسم رفت و تحت سلطه شوروی قرار گرفت. همزمان گوژتاو سِبِس به عنوان معاون وزیر ورزش کشور به عنوان مسئول و سرمربی جدید تیم ملی مجارستان مشغول به کار شد. هافبک سابق تیم ام تی کی، گیولا مندی، مدافع سابق ام تی کی را به عنوان دستیار خود انتخاب کرد. سبس از لحاظ تاکتیکی کمبودهایی احساس می کرد و حضور یار قدیمی اش می توانست غنای تاکتیکی بیشتری به ایده هایش بدهد. با ورود سبس، دوران طلایی فوتبال مجارستان آغاز شد و "تیم طلایی" متولد شد. پیشرفت فوتبال مجارستان، تنها اندکی پس از پایان جنگ جهانی شگفت انگیز بود. زیرساخت های فوتبال مجارستان در حین جنگ نابود شده بود و چنین جهشی باور نکردنی به نظر می رسید. در مه 1950 مجارستان سبس 5-3 مغلوب اتریش شد. آنها پس از این شکست 6 سال تمام شکست نخوردند و به یکی از تیم هایی که طولانی مدت شکست ناپذیری را در تاریخ فوتبال، ثبت کردند مبدل شدند. به وضوح چیزی در حال تغییر بود و تیمی که زیر چکمه های کمونیست، فوتبال را راه فراری برای خود می دید، حرکت رو به رشد خود را در فضایی مملو از ترس و دلهره آغاز کرد.
در سال 1952، مجارها به عنوان بهترین تیم دنیا خود را مطرح کرده بودند و تا حدودی دنیا با جادوگران مجارستان آشنا شده بود. در تابستان این سال دومین المپیک پس از جنگ جهانی قرار بود در هلسینکی فنلاند برگزار شود. لندن 1948 تا حدودی توانست زخم های گذشته را التیام ببخشد و المپیک هلسینکی در فضای متفاوت تری برگزار می شد. مجارستان محیای حضور در المپیک شد، اما حضور در المپیک آسان نبود. مقامات مجارستان زیر کنترل اتحاد جماهیر شوروی بودند و سبس باید برای حضور در رقابت ها آنها را مجاب می کرد:
در آن زمان تیم های بزرگی وجود داشت. شوروی، ایتالیا، اتریش سوئد، یوگسلاوی و...اما من احساس کردم بازیکنان خوب و تاکتیک هایی برای رقابت با هر تیمی داریم.
در چنین شرایطی مجارستان وارد دهکده بازی ها شد. در آن زمان اغلب تیمها در رشته فوتبال علاقه ای به فرستادن تیم اصلی خود نشان نمی دادند و بسیاری از تیم ها از جمله انگلستان بازیکنان آماتور خود را که در سطوح پایین فوتبال انگلستان، بازی می کردند، به المپیک می فرستادند. تیمهای صاحب فوتبالی نظیر آلمان و فرانسه هم این موضع تبعیت می کردند. برزیل به سرمربیگری نیوتون کاردوزو، تیم دوم خود را به هلسینکی آورد که در بین آنها ستاره های بزرگی از آینده نظیر کارلوس آلبرتو، اواریستو ده ماکدا و واوا در بین آنها دیده می شد. سپ هربرگر دسته ای از جوانان کم نام و نشان آلمانی را به خط کرد و در ترکیب ایتالیای جوزپه مئاتزای بزرگ نام بزرگی چون جامپیرو بونیپرتی دیده می شد.
گوژتاو سبس اما با قدرت کامل مجارستان را به هلسینکی فرستاد. بدنه تیم او اغلب از 2 تیم مطرح بوداپست هانود و ام تی کی بودند. با بزرگانی نظیر فرانس پوشکاش، ساندور کوچیس، جوزف بوژیک، ناندور هیده کوتی، زولتان ژیبور، گیولا گروسیس و...
در آن زمان تیم ها غالبا از سیستم WM استفاده می کردند. از 3 مدافع متمرکز که دو مدافع کناری در کنار یک مدافع میانی تا دو وینگری که با دو مهاجم، یک چهار ضلعی را تشکیل می دادند. سبس به پشتوانه همین سیستم، ایده ای را طراحی کرد که به بازیکنانش فضا برای جا به جایی های ممتد را می داد. سیستم 4-2-4 او قابل انعطاف پذیری بسیاری را دارا بود. دروازه ای که درون آن گیولا گروسیس، ملقب به پلنگ سیاه قرار داشت. دروازبانی که گهگاه به بیرون از محدوده خود سرک می کشید و قابلیت بازیسازی از عقب زمین را با توانایی مثالزدنی خود داشت. در خط هافبک فوتبالیست قابل و نامداری به نام جوزف بوژیک حضور داشتکه به طور قطع یکی از بهترین هافبک دنیا در آن مقطع بود و جلوتر از آن در دو سمت گوش، ناندور هیده کوتی و زولتان ژیبور و ساندور کوچیس و کاپیتان فرانس پوشکاش، یک خط حمله بی رحم و توانمند را می ساختند.
مجارها با امید زیادی پای به آوردگاه المپیک گذاشتند و در اولین گام به مصاف رومانی رفتند. در 15 جولای 1952 موتور فوتبال المپیک با برگزاری 5 دیدار روشن شد. هیچ رقابت گروهی وجود نداشت و بازی ها به صورت تک حذفی برگزار می شد. مجارستان در استادیوم کوپیتای شهر تورکو، رومانی را 2-1 مغلوب کرد. زولتان ژیبور و ساندور کوچیس زننده دو گل شاگردان سبس بودند.
6 روز بعد در هلسینکی و در دور دوم بازی ها مجارستان طبق برنامه باید به مصاف ایتالیا می رفت. آزمونی سخت برای شاگردان سبس که البته به خوبی از پس آن بر آمدند. مجارستان به راحتی و با نتیجه 3-0 ایتالیای جوزپه مه آتزا را مغلوب کرد. پیتر پالوتاس دو گل زودهنگام به ثمر رساند و در اواخر بازی ساندور کوچیس فرصت طلب، حساب کار را 3-0 کرد و مجارستان را به یک چهارم نهایی فرستاد.
3 روز بعد در شهر کوتکا، مجارهای جادویی از ترکیه پذیرایی کردند و با نتیجه 7-1 ترک ها را خرد کردند. نتیجه بی رحمانه بود، اما بازی روان شاگردان سبس، سوای نتایج دلهره غریبی را به دل رقبا می انداخت. آنها از این هم فراتر رفتند و در نیمه سوئد را استادیوم اصلی المپیک در هلسینکی نابود کردند. این یک نتیجه خارق العاده در مقابل تیمی بود که در دوره قبلی در لندن و با ستاره های نظیر گونار گرن، گونار نوردال و نیلز لیدهولم به مدال طلا رسیده و از بهترین تیم های وقت دنیا بود. فرانس پوشکاش در همان دقیقه اول گل نخست بازی و گل نخست خود را در جام به ثمر رساند. در دقیقه 16 پیتر پالوتاس، ذخیره طلایی مجارها، گل دوم را به ثمر رساند. قبل از پایان نیمه اول، گوستا لینث بازیکن سوئد به اشتباه دروازه خودی را باز کرد و در نیمه دوم کوچیس (2 بار) و هیدگکوتی، دروازه اسکاندیناوی ها را گشودند، تا تیم طلایی با شایستگی و با یک نمایش تحسین برانگیز پای به دیدار نهایی برای کسب مدال طلا بگذارد. 18 گل زده و تنها 2 گل خورده تا قبل از فینال، قدرت آن ها را به خوبی نشان می داد و قبل از آنها تنها می شود اروگوئه 1924 را با نمایش آنها مقایسه کرد.
جدال فینال در 2 آگوست 1952 و در استادیوم المپیک هلسینکی باید میان مجارستان و یوگسلاوی برگزار می شد. جدالی که از دل آن، نخستین کشور کمونیست صاحب مدال طلا بیرون می آمد و از بسیاری جهات برنده شدن در این دیدار حائز اهمیت بود. مجارستان گوژتاو سبس در مقابل یوگسلاوی میلوراد آرسنیِویچ.
بیش از 58 هزار نفر گرد هم آمدند تا بازی با سوت آرتور اِلیس انگلیسی، قاضی مسابقه که در آن سالها داور صاحب نامی به شمار می رفت، آغاز شود. بازی مطابق انتظار با برتری مجارستان آغاز شد و حملات مجارستان در نهایت آنها را صاحب یک ضربه پنالتی کرد. فرانس پوشکاش پنالتی را هدر داد تا حساسیت بازی دو چندان شود. 20 دقیقه به پایان بازی مانده بود که پوشکاش بزرگ جبران کرد و روی سانتر زولتان ژیبور، با یک ضربه پای چپ مرگبار، دروازه یوگسلاوها را فرو ریخت. پس از آن خود ژیبور در دقیقه 88 بازی نتیجه را 2-0 کرد و مجارستان را مطمئن به سمت مدال طلا سوق داد.
بازی با نتیجه 2-0 به نفع مجارستان به پایان رسید. شاگردان سبس دور افتخار زدند و مدال طلا را دریافت کردند. ساندور کوچیس، ملقب به سر طلایی 6 گل برای مجارستان زد و بهترین گلزن تیم بود ولی در جدول گلزنان پشت سر برانکو زبچ که با 7 گل زده آقای گل شد، قرار گرفت. زبچ بعدها به مربیگری روی آورد و در اواخر دهه 60 پایه گذار بایرن مونیخ قدرتمند دهه 70 شد.
یِنو بوژانسینکی، مدافع مجارستان در آن زمان 27 ساله بود و لحظه دریافت مدال طلا را اینطور توصیف می کند:
بانوی شایسته دنیا در آن سال، یک دختر فنلاندی بود. به خودی خود دریافت مدال طلا شگفت انگیز بود اما وقتی دختر شایسته دنیا شاخه گل زیتون را به شما تحویل دهد و به ما بوسه بزند یک لحظه فوق العاده بود! و من دقت کردم که آن را به زیبایی که به خاطر می آوردم بود یا نه!
گوژتاو سبس فوتبال تیم خود را سوسیالیستی می خواند و بسیاری نگرش او را ایده ای از تولد اولیه توتال فوتبال می دانستند، از جمله فرانس پوشکاش:
ما قبلا هم تیم بزرگی بودیم، اما فوتبال با نشاط ما در المپیک، شروع یک جریان بود. این یک نوع اولیه از توتال فوتبال بود. ما آزادی کامل داشتیم و وقتی حمله می کردیم همه حمله می کردند و وقتی نیاز به دفاع داشتیم، همه به عقب برمی گشتند. از مدافعان گرفته تا بازیکنان هجومی.
برتری مجارستان، آنها را رسما در نقطه بالای فوتبال دنیا قرار داد. حالا دیگر همه به قدرت جادویی آنها واقف بودند. استقبال از آنها در بازگشت توصیف ناپذیر بود. پوشکاش توضیح می دهد:
در بازگشت با قطار، هنگامی که پراگ را ترک کردیم، قطار در هر ایستگاه متوقف می شد تا جمعیت بتوانند از ما استقبال کنند. صحنه های ایستگاهها وقتی به بوداپست رسیدیم باور نکردنی بود. حدود 100 هزار نفر در خیابان ها برای جشن گرفتن آمده بودند! این اولین پیروزی بزرگ ما بود.
ستایش ها به اینجا ختم نشد و هنگامی که سر استنلی راس، رئیس اتحادیه فوتبال انگلستان، جادوی مجارها را دید از آنها برای بازی دوستانه با تیم ملی انگلیس در ومبلی دعوت به عمل آورد. به اعتقاد بسیاری این بازی قرن بود. یک سال بعد مجارستان در سال 1953، برای دیدار با انگلیس به ومبلی رفت. در 25 نوامبر 1953 بازی در حضور 105 هزار نفر برگزار شد و مجارستان، انگلیس را 6-3 خرد کرد. این نخستین شکست انگلیس در خانه پس از 90 سال بود و یک تحقیر به تمام معنا بود.
در 23 مه 1954 بازی دیگری، این بار در خاک مجارستان برگزار شد و شاگردان سبس این بار 7-1 غرور انگلیسی ها را لکه دار کردند. شکستی که تا به امروز سنگین ترین شکست آنها به حساب می آید. شاگردان سبس با همان هسته اصلی تفکرات و نفرات، به پیش روی خود ادامه دادند و تا یک قدمی قهرمانی جام جهانی هم پیش رفتند، اما در فینال 1954 و در بازی که به معجزه برن نام گذاری شد، در زیر باران گل آلود برن، مغلوب آلمان غربی و سپ هربرگر شدند و پس از آن و به تدریج سایه شوم کمونیسم روی آنها افتاد و پس از سال ها افتخار و بزرگی، رو به خاموشی رفتند. برن، طلای هلسینکی را مرغوب تر نشان می داد، اما افول مجارهای جادویی با آن تیم طلایی، می توانست تنها با سیاست در آمیخته و میسر شود و نه فقط با ماجراجویی های دنیای مستطیل سبز.