[تروما به معنی تجربه عمیقا آزار دهنده، و جراحت و آسیب احساسی و عاطفی است]
والدین کاذب، کهن اگوی اصلی ظالم است که برای بوجود اوردن رنج و تروما در کودک، هنگامی که کودک کاملا وابسته و متکی به یک شخص بالغ است مورد استفاده قرار میگیرد. وقتی که در دوران کودکی با کودک بدرفتاری میشود و به او آسیب میرسد، وابستگیهای مخرب و منفی در کودک بوجود میآیند که اگر پاکسازی نشوند با او به دوران بزرگسالی منتقل میشوند. برای رها کردن بدن، ذهن، احساسات و روح از بند ترومای ایجاد شده توسط والدین یا دیگران در هنگام کودکی، ابتدا باید این مسئولیت را به عهده بگیریم که یاد بگیریم چگونه خودمان را دوست داشته باشیم و بدون قید و شرط آنچه را که برای ما اتفاق افتاده است ببخشیم. این کار، رابطه علت و معلولی و اثرات مهم و همچنین آشفتگیهای بعدی را که این رنج از دوران کودکی تا بزرگسالی به وجود آورده است برطرف میکند. رنجها و تروماهای درمان نشده دوران کودکی، معمولا به روابط خصوصی دوران بزرگسالی ما منتقل میشود، آنها را با درد و رنج آلوده میکند و منجر به روابط ناسالم و مخرب میشود. وقتی می توانیم بدون قید و شرط شرایط و مسائل را ببخشیم و خود را دوست داشته باشیم، میآموزیم که آنچه در کودکی برای ما اتفاق افتاده است، هیچ ارتباطی با خود واقعی ما ندارد. فکر خود را به سمت تامل کردن بر روی اینکه چه درسهایی یاد گرفته ایم و چه قدرتهایی میتوانیم از آن تجربیات کسب کنیم تغییر میدهیم. ما باید مفهوم و باور خود را از والدی که در بیرون وجود دارد تغییر دهیم تا خودمان به والدی تبدیل شویم که در خود درونی وجود دارد، و بدانیم که خود ما والد معنوی درست و واقعی برای خودمان هستیم. عزت نفس ما ارتباطی با نحوه رفتار خانواده بیولوژیکی یا پدرخوانده یا مادرخوانده با ما در زمان کودکی ندارد.
وقتی که شیوه درک تجربیات منفی خود را تغییر دهیم، قادر خواهیم بود تا کشمکش های احساسی خود را بدون احساس سرزنش، گناه، یا فرافکنی بر افراد دیگر با حس نیاز به مقصر دانستن آنها بپذیریم. هدف روی زمین این است که اختیار و قدرت مردم را با فکر کردن به این موضوع که مقصر رنج و فلاکت آنها اشخاص دیگر هستند سلب کنند تا آنها همیشه در حالتی از سرزنش کردن چیزی خارج از وجود خودشان باشند. این امر باعث به وجود آمدن ناتوانی و چرخه هایی از قربانی شدن میشود که شخص را در دام پیروی از برنامههای بردگی میاندازد. تا زمانی که با کفشهای کسی راه نرفتهاید، فکر نکنید که همه چیز را در مورد او میدانید در حالی که او ممکن است بخاطر چیزهایی قضاوت شود که واقعا در موردش ندیده اید و نمیدانید. بسیاری از مردم کره زمین با قلب شکسته زندگی می کنند و در طول زندگی میزان زیادی انزوا، بدبختی و ترس را تجربه می کنند. اگر والدین یا اشخاصی را در اطراف خودتان داشته اید که این احساسات بد را از شما دور کرده اند خوش شانس بوده اید.
:Amoraea Flame
این نور وقتی فعال می شود که ما قادر باشیم سه لایه از ماتریکس روح را در یک کالبد سه گانه متصل کنیم و شروع به یکپارچه سازی منادیک بکنیم. اشعه آمورا در حقیقت نور درونیست که در مرکز قلب بذر اتم ابدی در سیستم قلب بالاتر روشن می شود. این سیستم در چاکرای هشتم در غده تیموس قرار دارد.
آمورا در حقیقت فرکانس صوتی است، که به عنوان حمل کننده امواج دروازه های اصلی عمل می کند. وقتیکه فرکانس صوت آمورا در درخت زندگی کیهانی جریان پیدا می کند، به کمان های مادر و پدر تقسیم می شود، کمان مادر در تراکم ما متجلی می شود، در حالیکه کمان پدر در ماتریکس زمان موازی لنگر می شود. وقتی هردو را متجلی کنیم، بر انرژی های والدین کاذبی که در میدان آگاهی ما جریان دارند، غلبه می کنیم، و امواج ادغام شده اصول مونث و مذکر واقعی را لنگر می کنیم، در حالیکه در زمین متجلی می شوند.
:Override Pillar Gates
دروازه های اصلی به چارچوبهای موازی که کالبد زمین و سایر زمین های موازی را نگه داشته اند، متصل هستند، و آنها را به دنیاهای داخلی متصل می کنند، و به قطع اتصال از سیستم شبکه های معکوس کننده کمک می کنند، و تحت این شرایط این شبکه ها در کالبد زمین غیر فعال می شوند. وقتیکه نور Amoraea به ماتریکس زمان کیهانی ما متصل می شود، به دو اشعه جدید کمان تبدیل می شود، کمان مادر و کمان پدر، که ساختارهای انرژی والدین کاذب را حذف می کنند، ساختارهایی که توسط دستورکار بیگانگان منفی به عنوان تله های آگاهی و از طریق ایجاد واسط های دینی ایجاد شده اند و خودشان را بجای اصول مونث و مذکر اصلی جا زده اند، اما در حقیقت خدایان کاذب بیگانه هستند.
باید یاد بگیریم فرق بین پدر کاذب (false king of tyranny) یا بیگانگان منفی ( شاه کاذب استبداد) و کمان پدر مقدس( holy Father arc) را تشخیص بدهیم تا بتوانیم به آرامش، ثبات و معنویت درونی برسیم. به این طریق ما میتوانیم از چاکرای اول عبور کنیم. این چاکرا توسط بیگانگان مردسالار برای ایجاد و گسترش تروریسم روحی استفاده میشود، با استفاده از ذهن ناخودآگاه و ۴ ناحیه آسیب که شامل:
آزار، خاطرات منفی ( trauma)، اتفاقات شوک آور، ویرانی و تخریب هستند. باید با اشکال فکری ترس و کهن الگوهای منفی که از طریق بیگانگان منفی در چاکرای ریشه ایجاد شده اند، آشنا شویم. قصد کنید و از کمان پدر مقدس بخواهید تا با اشکال فکری مثبت که به الگوهای واحد تعادلی در پروسه صعود، منجر به ازدواج مقدس می شوند، این انرژیها را به تعادل برسانید.
اولین لایه داخلی بعداول:
این لایه ریشه، اولین چاکرا از ذهن ناخودآگاه است و مانند یک حافظه برای ایگو عمل می کند. در این حافظه اطلاعات حافظه سلولی از تمام دوران های زندگی فرد ذخیره میشود. به این معنی که حافظه های سلولی از زندگی های گذشته، حال و آینده در این محل ذخیره میشوند. در هنگام ذخیره سازی حافظه ها، آنها به عنوان خوب یا بد ارزشگذاری نمیشوند. اطلاعات در دوره جنینی، طفولیت، بین دوره های زندگی یا در زمان ناخودآگاه، وقتی فرد تحت آزار قرار دارد، و تحت هر شرایطی این اطلاعات در حافظه سلولی ذخیره میشوند. به دلیل اینکه سیاره ما مورد تجاوز قرار گرفته و حافظه شخصی و هویت انسانها در طی این تجاوز پاک شده است، بیشتر انسانها دارای ۴ ناحیه اصلی ضبط حافظه سلولی در ذهن ناخودآگاه در درجات مختلف شده اند.این چهار ناحیه عبارت اند از:
_ آزار_خاطرات منفی_اتفاقات شوک آور_ویرانی و تخریب
افراد معمولا این حافظه های دردآور را حس می کنند ولی نمیدانند که چرا ایجاد شده اند یا از کجا آمده اند.
بعضی از انسانها از شوکها آسیب میبینند و سعی می کنند این حافظه ها را خاموش کنند یا طبق یک مکانیزم با آنها کنار بیانند. بعضی دیگر موفق می شوند از طریق تمرین های پاکسازی احساسی مثل هیپنوتیزم یا بازگشت به زندگی های قبلی، این حافظه ها را پاک کنند. به دلیل اینکه این ذهن ناخودآگاه بعد اولی، سیستم خودکار عصبی و عملکردهای خودکار بدن را کنترل می کند، حافظه ی ترمیم نشده در این ۴ ناحیه باعث بوجود آمدن انواع مختلف علائم و بیماریها میشود. این حافظه ها به شکل حقایق نصفه و نیمه سقوط انسان یا داستان خلقت آدم و حوا در کتاب مقدس توصیف شده اند.
استارسیدها ماموریت دارند تا این حافظه ها ( و در نتیجه خط زمان) را به روشهای مختلف ترمیم کنند.
برای به تعادل رساندن چاکرای ریشه بایستی تلاشی صادقانه انجام دهیم تا عزت نفس خویش را بر اساس ظواهر و فرضیات خارجی بنا نکنیم. برای بسیاری از ما این مهمترین کار پیش روست، یعنی به لحاظ ذهنی و احساسی و علارغم امنیت، ثبات، سلامت و بنیان درونیمان، مورد ارعاب، تهدید و اجبار قرار نگیریم. چاکرای ریشه در واقع پایه ی بدن نوری بوده و ساختار انرژتیک ما را در درخت هولوگرافیک زندگی نگه می دارد. وقتی ما در فرکانس پایه، دردهای ناخودآگاه و حل نشده را نگه میداریم، این عامل باعث ضعف بنیانی شده و باعث فرسایش ریشه میشود و باعث میشود فرد به راحتی توسط نیروهای کنترل کننده مورد نفوذ، کنترل و دزدی انرژی قرار بگیرد. برای به تعادل رساندن ریشه، ما باید کهن الگوهای منفی و اشکال فکری ترس را شناخته و آگاهانه آنها را تبدیل به یک فرکانس بالاتری از افکار عاشقانه کنیم.
برنامه های کنترلگر، اصطلاحیست که برای توصیف لایههای چندگانه نرمافزار کنترل ذهنِ ظالم استفاده میشود که این نرمافزار به منظور برنامهریزی کردن بشریت از لحاظ روانشناختی و عاطفی استفاده میشود تا انسانها افکار حاوی خشونت و نفرت داشته باشند تا با این کار به سیستمهای اعتقادی کنترلگر مبنی بر ترس و رفتارهای فریبکارانه آرکانی به عنوان یک روش عادی زندگی بر روی زمین قوت ببخشند. اجرای این برنامه های کنترلگر با تحمیل کردن هویتها و الگوهای فکری به درون اذهان مردم انجام میشود که به این کار، کهن الگوهای ظالم گفته میشود. وقتی درک کنیم که این کهن الگوهای ظالم بر روی نژاد بشر اعمال می شوند، میتوانیم یاد بگیریم که چگونه کار میکنند تا انرژی ما را تخلیه و روش مدل مصرفی ویرانگر و زندگی انگلی را تغذیه کنند، بنابراین میتوانیم ایفای نقش در این کهن الگوها را متوقف کنیم و اجازه ندهیم که افراد دیگر کهن الگوهایشان را بر ما فرافکنی کنند.
از طریق جنگ تعمدی روحی-روانی که علیه اذهان بشر راه اندازی شده است، انسان تحت تسلط قرار گرفت تا از نقابها و ظاهرسازیهای اتحادیه بیگانگان منفی NAA همچون شاه کاذب استبداد و نخبگان قدرت پیروی کند.
تجزیه روح:
هر چه روح یک شخص بیشتر تجزیه شده باشد و کالبد انرژیک شخص تحت آسیب های بیشتری عمل کند ( و یا اساسا از کار افتاده باشد)، افکار و رفتارهایش تحریف شده تر خواهد بود.
این انحرافات به صورت اعتیادها، فساد اخلاقی و جنسی و صف گسترده ای از ناهنجاری ها و عملکردهای بد و مخرب و اختلالات شخصیتی و یا هویت های مختلف کاذب که به خوبی در شخص به صورت تخریب خود و آسیب به دیگران قابل مشاهده است؛ شکل میگیرند. هنگامی که فرد به شکل مداوم به تخریب خود و دیگران بپردازد، نهایتا لایه های ماتریکس روحش متلاشی و از هم جدا میگردند. وقتی که روح انسانی متلاشی و تکه تکه می شود؛ وی از خود روان پریشی و یا گرایشات و تمایلاتی نشان می دهد مانند؛ خودشیفتگی، شیزوفرنی، اختلال تجزیه ی شخصیتی، جامعه ستیزی (عدم همزادپنداری)، و یا صفی از انحرافات روانی که به شکل بالقوه به سمت جنون پیش میروند.
جنون و دیوانگی تعریف و توصیفی است از قلمروهای جهنمی؛ و در واقع نشانه ای از وقوع تسخیر است که از طریق رفتارهای شیطانی (ضد زندگی) تحت کنترل موجودات متجاوز انجام می گیرد؛ مانند اشکال فکری جمعی فرشتگان سقوط کرده. جنون، یک ذهنیت بیمار است (روح بیمار یا روحی که ارتباط خود را از دست داده) و تحت این شرایط فرد سعی می کند به شکل مداوم به خود و دیگران آسیب وارد کند.اگر رفتارهای ناهنجار و مخرب روحی متوقف نشود، روح را از طریق تجزیه و تنزل ژنتیکی تخریب می کند. مفهوم دیوانگی، به منظور تعریف رفتارهایی مورد استفاده قرار میگیرد که تخریب روح را به دنبال دارند، عملی که در نهایت ارتباط بدن/ذهن را از روح قطع می نماید. ما این رفتارها را در ES (Energetic synthesis) به عنوان رفتارهای فریبکارانه آرکانی تعریف می کنیم. هنگامی که موجودی ارتباط خود را با روح از دست بدهد، عطش سیری ناپذیری نسبت به اعتیاد، افسردگی سیاه و درد و رنج زیادی را تجربه میکند. این مسئله در حقیقت توصیفی از درد درونی و رنج ناشی از موجودات شیطانیست.
تخریب شدید روحی و بردگی از طریق تجزیه ی ذهنی توسط آسیب بیولوژیکی ژنتیک کل یک گونه، پدیده ای “مقرر شده از طرف خالق “ برای متعادل سازی انرژتیک قدرت انحرافات کارمایی (علت و معلول) مربوط به زندگی های دیگر نیست.
با این حال، برای شفا و پاکسازی دائمی و همیشگی این رفتارهای انحرافی شایع در جامعه ی جهانی، در سطح تجربه ی فردی (طرح میکروسکوپی)، می بایست آنها در سطح تجربه ی سیاره ای (طرح ماکروسکوپی ) اصلاح شوند.
هویت های اجباری:
کنترل ذهن و اسلایدهای ذهنی، ساختارهای ایمپلنت هستند که به عنوان فضاهای انرژی مرده شناسایی می شوند، و برای فیلتر کردن انرژی های روح از طریق اعمال هویت های اجباری مورد استفاده قرار می گیرند. یک هویت اجباری در واقع یک لایه از خارج تحمیل شده است که ادراکات فرد را از طریق یک هویت کهن الگویی فیلتر می کند و باعث اجرای یک برنامه کنترل ذهن بیگانه ( ضد انسان ) می شود.با توجه به انرژیهای چاکرا ( طیف فرکانسی)، و اطلاعات دی ان ای، انرژیها کنترل می شوند، آنها برای اعمال فرم های ایگوی کهن الگویی که به بهترین شکل فرد را کنترل می کند از موجودات دیگری استفاده می کنند. آنها از طریق سیستم چاکرا، فیلترهای ذهنی کهن الگویی را نصب می کنند که باعث اعمال برنامه های ایگو شده و در بعضی موارد هم ایمپلانتهای حافظه های کاذب، اشکال فکری یا فیلم های هولوگرافیک برای نفوذ در باورها و کنترل اعمال فرد مورد استفاده قرار می گیرند. همه این دستکاری ها برای دسترسی و کنترل بر سیاره و خیلی از سطوح منابع موجود در زمین، شامل کنترل بر خطوط زمانی و تکنولوژیست. آنها در مورد فرازمینی ها دروغ پراکنی می کنند، و میدان جمعی کوانتومی و انرژیهای نیروی حیاتی ( روح ) را می دزدند. این انرژیهای حیاتی شامل ماتریکس جمعی چندبعدی انسان است، که خیلی ها فراموش کرده اند که مستقیما متعلق به انسان است. وقتی کسی بر روی افکار ذهن یک فرد کنترل داشته باشد، در واقع بر اعمال و رفتار بدن فیزیکی و همه قسمتهای آن کنترل دارد.
تاکتیک « مشکل، واکنش، راه حل»:
افزایش استرس و آشفتگی در افراد به هدف سرکوب آگاهی انجام می شود، تا فرد دچار شک و تردید شود و نسبت به وقایع محیط پیرامونش در حالت عدم قطعیت و سردرگمی قرار بگیرد. کنترل کنندگان عمدا حالت استرس و سردرگمی را تشدید می کنند و از این ابزار به عنوان یک روش نفوذ در جهت ضعیف کردن و بی ثبات کردن افراد استفاده می کنند، بنابراین افراد به راحتی متقاعد میشوند تا با استفاده از روشهایی که کنترل کنندگان ارائه میدهند، استرس خود را کم کنند. این تاکتیک کنترل به نام « مشکل، واکنش، راه حل» شناخته می شود.این تاکتیک اساسا بر مبنای تئوری فیلسوف آلمانی جورج ویلهلم فردریش هگل پایه ریزی شده و در واقع یک راه حل مصنوعی را در برابر چالش بوجود آمده، جعل می کند، به شکلی که فرد مورد نفوذ، یک روش ارائه شده و طراحی شده توسط دستورکار مخفی را انتخاب می کند و انجام میدهد.این تاکتیک باعث می شود که فرد در یک چرخه رنج عاطفی قرار بگیرد و متعاقبا این رنج و تروما به محیط و سایر افراد و جامعه منتقل می شود.تشخیص این چرخه رنج عاطفی و آسیب و ترومایی که دائما از طرف گروههای مختلف گسترش پیدا می کند، بسیار مهم است. این رنج عاطفی در واقع بر روی خط خونی خانواده و در نهایت همه انسانهای روی سیاره اثر می گذارد. این تروما به شکل مداوم روی سیاره و انسانها جمع می شود، و باعث سرکوب آگاهی می شود. تا اینکه نهایتا دلیل چرخه رنج و تروما مشخص شده و از زمین و انسانها پاک شود.همچنین عامل ایجاد این چرخه رنج عاطفی باید مشخص شود تا از بازیابی تروماهای ثبت شده در گذشته جلوگیری شود، و اگر این مسئله پنهان بماند، باعث بازیابی تروما و حتی رنج و آسیب بیشتر به میدانهای آگاهی سیاره می شود. مسئله مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد اینست که وقتی افراد، در معرض فریب و القای اطلاعات کاذب قرار دارند، اساسا امکان پیدا کردن راه حل برای رنج و تروما وجود نخواهد داشت.اساسا ما زمانی قادر خواهیم بود بیماری و فقر را ریشه کن کنیم که جنگها و خونریزی های بیرحمانه را متوقف کنیم و جلوی گسترش بردگی و رنج و آسیب را بگیریم.به این معنی که ریشه و دلیل اصلی ایجاد مشکل را تشخیص بدهیم.
راه حل های واقعی با افشاسازی کامل و شفاف سازی جهانی شروع خواهند شد. راهکارهایی که بر مبنای اطلاعات کاذب و فریبکارانه و دستورکارهای نفوذ بر جامعه از طریق مهندسی اجتماعی فرهنگ مرگ هستند، جواب نخواهند داد.
اتم بذر کرایست:
اتم بذر دائمی یا ّبذر کرایست زمانی فعال می شود که مناد شروع به اتصال با بدن کند. کالبد روحی بالاتر شروع می کند به اتصال با بدن در سطح تیموس و با الگوی قلب هماهنگ می شود و باعث تغییراتی در هورمون ها، غدد درون ریز و چرخه های زیستی می شود، مانند یک اثر دومینو عمل می کند، و زمانیست که مناد شروع به فعال شدن می کند.
این مسئله در حقیقت فعال سازی اتم بذر ابدی آگاهی کرایست است. جرقه مناد شروع می کند به اتصال با اتم بذر، که طرح و ساختار آگاهی کرایست و کالبد لوتوس کریستال را نگه میدارد. این بذری است که کنترل کنندگان سعی می کنند آن را نابود کنند یا از تجلی آن در بین انسانها جلوگیری کنند. آنها قصد دارند اتم بذر دائمی را در غده تیموس نابود کنند، که در واقع چاکرای هشتم است، جاییکه مناد شروع می کند به ورود و در حقیقت به کالبد فیزیکی متصل می شود.
لیزا رنی
سایت اتحاد نور
https://www.etehadenoor.com/?p=3636