همانطور که در قسمت قبل خواندید،پس از تعطیل شدن رادیو کردی تهران،حسن و دیگر همکارانش به کرمانشاه سفر میکنند. حالا به ادامه زندگی این مرد میپردازیم:
رادیوی کردی ایران،از تهران به کرمانشاه منتقل شده بود و به همین دلیل،ساعات پخش بیشتری نصیب آنها می شد. رادیو کردی به صدای برون مرزی ایران تبدیل شده بود که نه تنها کشور های اطراف بلکه مناطق وسیعی از اروپا و خاورمیانه را هم پوشش می داد. ورود حسن زیرک به کرمانشاه و پیوستن او به جمع همکارانش در رادیو، باعث شد تا گروه ارکستری که از قبل وجود داشت، با تحرک و فعالیت بیشتری به کارش ادامه دهد. همکاری او در رادیو با هنرمندانی همچون مجتبی میرزاده،محمد عبدالصمدی، اکبر ایزدی، استوار درویشی، بهمن پولکی و مرتضی صنعتی قصری باعث به وجود آمدن آثاری شد که اکنون از برجسته ترین کار های وی به شمار می روند.
حسن زیرک گرچه به دلیل سختی زیاد زندگی سواد نداشت،اما استعداد کم نظیری در سرودن اشعار و آهنگ سازی کردی داشت. این استعداد فوق العاده او،باعث شد که حسن و ترانه هایش محبوبیت زیادی در میان مناطق کردنشین پیدا کنند. حسن در اقامت ۳ ساله خودش در کرمانشاه، از حقوق و مزایای مناسبی برخوردار بود طوری که روزانه بعضی از افراد از ایران یا عراق به خانه او می آمدند اما حسن از همه آنها به خوبی پذیرایی می کرد.
با این حال پس از معروفیت او، افرادی تصمیم گرفتند تا او را از کار بیکار کنند. زندگی زیرک در سال های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۳ دچار مشکلاتی بود،چون دولت به او حقوقی پرداخت نمی کرد. شکرالله بایان مدیر رادیو کردی گفت:ما اکنون ۱۵۰۰ ترانه از حسن زیرک داریم و دیگر نیازی به او نیست و با همین سخن، حسن را از رادیو اخراج کرد. حسام الدین امین یکی از نخبگان کرد اهل سنندج در سال ۱۳۹۶ در مورد این اختلافات گفت:پس از آمدن حسن زیرک به رادیو و مشهور شدنش برخوردهای ناشایست و غیرمنصفانهای با او کردند. حسن زیرک فردی ساده و بیآلایش بود. بدون واهمه میگویم خالقی با زیرک ارتباط خوبی نداشت و حتی یکی از عوامل در بدری و آوارگی زیرک او بود متأسفانه؛ این خصیصهٔ بازدارندهٔ اغلب مردم است که حسادتشان بر احساس همکاریشان میچربد.
پس از اخراج، زیرک دلشکسته و غمگین از کرمانشاه به عراق می رود، به امید اینکه بتواند مجددا در رادیو عراق استخدام شود، غافل از اینکه از چاله به چاه افتاده است. بعد از رفتن به عراق او بازداشت شد و ۱۸ ماه در زندان های عراق مورد شکنجه قرار گرفت. زیرک در این مورد چنین می گوید:(۱۸ شب در کرکوک بودم. ۶ ماه توسط سازمان امنیت ملی عراق، بار ها شکنجه و بازجویی شدم. مدام از این شهر به آن شهر منتقل می شدم و حتی یک نفر نبود تا حالم را بپرسد. اگر ایران نبود من هیچ وقت آزاد نمی شدم)
زیرک بعد از آزادی، به سختی به ایران بازگشت اما دوباره توسط ساواک دستگیر و در کرمانشاه زندانی شد. محمد کمانگر یکی از کارمندان وقت رادیو کرمانشاه می گوید:روزی از زندان کرمانشاه با من تماس گرفتند و گفتند که آشنای شما در اینجاست، تعجب کردم! زمانی که رفتم به آنجا زیرک را دیدم، آنقدر ضعیف و شکسته شده بود که او را یک لحظه نشناختم. زیرک به من گفت بعد از رهاکردنم از زندان عراق، در مرز ایران و عراق؛ من را به جرم جاسوسی بازداشت کردند و به زندان کرمانشاه آوردنم.
بعد از آزادی، حسن از رادیو کرمانشاه خواست که بازگردد اما با درخواستش موافقت نشد. زیرک در طول سال های عمرش بار ها مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، از زندانی شدن و کتک خوردن در عراق تا اخراج از رادیو و طرد شدن توسط همکاران. این موضوعات آنقدر روح حسن را آزار داده بود که او در سال های پایانی عمرش این حرف را زده بود:(هنر برای من بهره ای نداشت،چون من کردم و به زبان کردی صحبت می کنم. هنر نزد کرد جایگاهی ندارد. آخر مرگم نزدیک است و خداحافظی کنم و به زیرخاک بروم و هیچ کردی را نبینم.)
در نهایت متاثر از آزرده بودن و فشار های عصبی، در شهر اشنویه سکنا گزید اما بعد از مدتی دچار بیماری سختی شد و به بیمارستان شیر و خورشید در بوکان منتقل شد. حسن زیرک در روز ۵ تیر ۱۳۵۱ در سن ۵۰ سالگی در بیمارستان بوکان به علت سرطان کبد چشم از جهان فروبست. او ابتدا در گورستان شهر بوکان دفن شد، اما بعد از مدتی به وصیت خودش نبش قبر و در دامنه کوه نالشکینه(کوهی مشرف به شهر بوکان) به خاک سپرده شد.