به گزارش طرفداری، اولین بازی مرحله نیمه نهایی یورو 2020 امشب از ساعت 23:30 بین تیم های ایتالیا و اسپانیا برگزار می شود. در این مطلب به بررسی نکات ویژه ای می پردازیم که می تواند برای فوتبال ما الهام بخش باشد.
همان طور که روز گذشته در مطلب ایستگاه تاکتیک گفتیم یکی از مشکلات تیم ملی اسپانیا در این تورنومنت فرصت سوزی های مهاجمان این تیم بوده است.
مهاجمان اسپانیا؛ انریکه مردان بی روحیه اش را چگونه احیا می کند؟
آلوارو موراتا و جرارد مورنو هر کدام در مقاطع مختلف به عنوان مهاجم نوک در سیستم 3-3-4 اسپانیا به میدان رفته اند.در مجموع بازی های اسپانیا، آلوارو موراتا تنها موفق به زدن 2 گل شده است و جرارد مورنو نیز دو پاس گل داده است. آلوارو موراتا در طول تورنومنت یک پنالتی را هم از دست داده (مقابل اسلواکی) و البته جرارد مورنو هم در بازی لهستان یک پنالتی را از دست داده است.
اسپانیا در دیدار مقابل سوئد در اولین بازی گروهی 0-0 مساوی کرد. اسپانیایی ها در دیدار مقابل سوئد xG 2.3 را به ثبت رساندند و هیچ گلی به ثمر نرسید. سابقه داشته که در همین تورنومنت تیم هایی با امید گل زیر 2 موفق به زدن 3 گل شده اند. در بازی بعدی اسپانیا در حالی مقابل لهستان هم متوقف شد که جرار مورنو مهاجم تیم پنالتی اش را خراب کرد و در بازی مقابل اسلواکی که شاگردان انریکه 5 گل به ثمر رساندند، موراتا موفق به زدن هیچ گلی نشد.
در مرحله حذفی هم مقابل کرواسی انریکه اصرار زیادی به تعویض نکردن موراتا داشت و آنقدر این بازیکن را در زمین نگه داشت که گل زد. یکی از چالش های لوییز انریکه وضعیت روحی مهاجمان تیم است.
آلوارو موراتا در عرصه باشگاهی هم بازیکنی احساساتی است و هر وقت که از لحاظ روانی آماده بوده کمک های بزرگی به تیمش کرده است و در این بین مواقعی هم بوده که این بازیکن از لحاظ بدنی آماده و از لحاظ روحی اوضاع خوبی نداشته، به همین دلیل نتوانسته کمک زیادی به تیمش کند. او در این مورد می گوید:
مردم فکر می کنند ما ماشین هستیم. نمی دانند در پشت هر حرکت اشتباهی در زمین، یک مشکل شخصی وجود دارد. برخی مشکلات خانوادگی. ما احساس داریم، ما هم اشتباه می کنیم. ما هم انسان هستیم. اوضاع خوب نبود. نه فقط برای گل نزدنم، بلکه با کسانی که دوستشان داشتم بحث و جدل داشتم. من وقتی جوان بودم خانه را ترک کردم و برای بازی کردن در ترکیب تیمی مانند یوونتوس جنگیدم و شرایط طوری بود که رئال مادرید می توانست مرا بازخرید کند و خودم نقشی در این تصمیم نداشتم. آینده ام نامعلوم بود. همه اینها روی من تاثیر می گذاشت.
او همچنین در مورد اولین جلسه تمرینی اش در یووه می گوید:
یک روز به جلسه تمرین یووه رفتم. فقط سعی کردم تمرین تمام شود. وحشتناک بود، وحشتناک. بدترین جلسه تمرینی ام بود. حتی نمی توانستم توپ را کنترل کنم. دکتر گفت مشکلت چیست؟ گفتم ناراحتم. گریه کردم. نشسته بودیم و جیجی بوفون کنارم بود. مرا تنها کنار کشید و گفت: اگر می خواهی گریه کنی در خانه گریه کن. جیجی گفت اگر جلوی همه شرایط روحی ات را نشان دهی افرادی که از تو متنفر هستند، خوشحال می شوند و قلب هوادارانت می رنجد.
جیجی بوفون همیشه به من اطمینان می داد که من همه چیز را دارم تا در بین بهترین ها باشم. می گفت شرطش این است که مشکلات روحی ام را کنار بگذارم و هضم کنم. او مانند پدرم بود. همیشه مراقبم بود. نمی دانم چطور از او قدردانی کنم.
همین قضیه را به راحتی می توانید معادل سازی کنید. موراتا معتقد است پشت هر اشتباه، مشکلی شخصی نهفته است و همواره حضور یک فرد بزرگتر می تواند باعث پیشرفت این بازیکن شود. در آن زمان بوفون این نقش را برایش بازی کرد. بعد ها در چلسی که این بازیکن نتوانست خودش را اثبات کند و گل های کمی به ثمر رسانده بود پس از یکی از گل هایی که به ثمر رساند، گریه کرد و احساساتی شد. ساری در واکنش به این اتفاق گفت:
نمیدانم دلیلش چه بود اما اگر میخواهد بعد از هر بار گلزنی اش گریه کند، من امیدوارم او را مدام را در حال گریه کردن ببینم.
در پایان هم دیدیم که موراتا هیچگاه نتوانست بازی های درخشانی برای چلسی مائوریتزیو ساری انجام دهد. حالا انریکه باید نقش یک بزرگ تر و مشاور را برای موراتا بازی کند. در برخورد با این نوع بازیکنان دو رویکرد وجود دارد یا آن ها از سوی سرمربی تیم طرد می شوند و با نیش و کنایه های سرمربی در شرایط بدتری قرار می گیرند و رویکرد دیگر هم آن است که مثل بوفون بنشینید و مستقیما با او صحبت کنید و مشکلش را حل کنید و در هر شرایطی به او انگیزه دهید...
مقایسه یک نمونه داخلی با داستان انریکه و موراتا
اسپانیا در حال حاضر مهاجم مطرح دیگری در سطح موراتا و مورنو ندارد پس رویکرد انریکه در تقابل با این قضیه می تواند برای ما الهام بخش باشد. اگر بخواهیم نمونه مشابهی برای این قضیه در فوتبال ایران پیدا کنیم باید به نیم فصل اول لیگ بیستم برویم جایی که در بازی گل گهر - فولاد تیم امیر قلعه نویی صاحب یک ضربه پنالتی شد و منشا که در کورس آقای گلی با سجاد شهباززاده بود پشت ضربه پنالتی رفت. این ضربه پنالتی گل نمی شود و داور دستور تکرار می دهد و در تکرار منشا دروازه را باز می کند اما روی همین ضربه دیگر پنالتی های گل گهر به منشا نمی رسد و در ادامه فصل نیز بر سر مسائل دیگری این بازیکن به مشکل می خورد. در بازی بعدی گل گهر، وقتی منشا برای زدن ضربه پنالتی پشت توپمی رود، از روی نیمکت به او اشاره می شود اجازه ندارد ضربه پنالتی را بزند. چهره منشا همان لحظه در هم می رود و تعداد گل های اندکی که بعد از این اتفاق زده، ثابت می کند همین تصمیم چه میزان بازدارنده بوده است. نتیجه این می شود که هم اکنون گل گهر با بازیکنانی مثل مرتضی تبریزی، گادوین منشا، یونس شاکری و ... در خط حمله مشکل دارد.
مورد مشابه اونای سیمون
در تیم ملی اسپانیا اتفاق مشابهی برای اونای سیمون دروازه بان اول تیم هم رخ داد. در بازی مقابل کرواسی این دروازه بان نتوانست یک پاس به عقب ساده را کنترل کند و یکی از بدترین گل های تاریخ یورو را دریافت کرد. رویکرد انریکه در مقابل این اتفاق واقعا ستودنی بود. انریکه در بازی بعدی هم به سیمون بازی داد و آن شاهکار در ضربات پنالتی رقم خورد. تمام این ها در حالی بود که نام بزرگی مثل داوید دخیا روی نیمکت اسپانیا حضور داشت.
انریکه ای که تیمش را پس از کامبک خوردن مقابل کرواسی برنده از زمین خارج کرد و اینگونه به اونای سیمون روحیه داد پتانسیل این قضیه را دارد تا مهاجمانش را از لحاظ روانی آماده کند و به جدال مقابل ایتالیا بفرستد.
متوازن مثل نیمکت تیم ملی ایتالیا
یکی از نکاتی که در این تورنومنت کمتر به آن پرداخته شده است حضور فردی به نام آلبریگو اوانی روی نیمکت ایتالیا است فردی که همواره در تصاویر تلویزیونی پشت سر مانچینی در حال مشاوره دادن، گرفتن آنالیز های حین بازی و تعویض بازیکنان است.
آلبریگو اوانی سال 2017 سکان هدایت تیم ملی زیر 21 ساله های ایتالیا را بر عهده داشت و ایتالیا را به مقام سومی جهان رساند. اوانی هم در تیم زیر 19 ساله ها و هم در تیم زیر 18 ساله ها تجربه مربیگری دارد و به خوبی مدارج را طی کرده و در تمام دوران مربیگری خود با جوانان و استعداد ها کار کرده است. به همین دلیل این مربی با تجربه 58 ساله به خوبی با نسل جدید فوتبال ایتالیا ارتباط برقرار کرده و نقش مهمی در کادرفنی مانچینی برعهده گرفته است.
اگر با دقت فیلم بازی ایتالیا - بلژیک را دیده باشید حتما آن صحنه را به خاطر دارید که اوانی پس از لب خط آمدن و توصیه چند نکته به مانچینی روی نیمکت تیم نشست و سریعا با لب تاب و هدفون با آنالیزور های خارج از زمین ارتباط برقرار کرد.
حضور ماسیمو لومباردی به عنوان دستیار دوم و جیانلوکا ویالی به عنوان سرپرست تیم هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ فنی توازن خوبی در کادر فنی برقرار کرده است.
دانیله دروسی هم که یک استعداد در حوزه سرمربیگری برای فوتبال ایتالیا محسوب می شود در کنار تیم حضور دارد و با توجه به دیسیپلین و شخصیت کاریزماتیک دروسی قطعا همکاری با مانچینی تجربه های خوبی را به دانیله دروسی انتقال می دهد و از او مربی بزرگی برای آینده ایتالیا می سازد.
در این کادر فنی هم افراد باتجربه، هم افراد درحال یادگیری و هم چهره های بزرگی روی نیمکت حضور دارند. یعنی ایتالیا روی نیمکت اصل انتقال را رعایت کرده است. انتقال تجربه از مشاوران مجرب به سرمربی و انتقال دانش از سرمربی به دستیاران جوان تر... ایتالیا همزمان به فکر آینده فوتبالش است و مربی تربیت می کند اما ما در ایران نزدیک به 8 سال کارلوس کی روش را با قیمت گزاف و هزینه زیاد که پرداختش خارج از توان مالی فوتبال ایران است، روی نیمکت تیم ملی می نشانیم و بعد از رفتنش حتی یک کمک مربی هم برای فوتبال مان باقی نمی ماند.
(توضیح ضروری: هزینه گزاف به این معنی نیست که کی روش سالی یک میلیون یورو تا یک و نیم میلیون یورو نمی ارزید، به این معنی است که پرداخت چنین پولی برای فوتبالی که حتی یک زمین تمرین استاندارد ندارد، زیاد است)
نوع بستن نیمکت تیم هم جدیدا به یک معضل در فوتبال ما تبدیل شده است. از دعوا تا شلوغ کاری و لابی؛ معیار هایی که برای انتخاب دستیار در فوتبال ما وجود دارد خنده دار است.
اسپیناتزولا و مانچو؛ تیم بزرگ تر است یا ستاره؟
در سیستم روبرتو مانچینی فولبک های تیم نقش بسیار حیاتی ای هم در فاز هجومی و هم در فاز دفاعی ایفا می کنند و به همین دلیل در این تورنومنت لئوناردو اسپیناتزولا به یک ستاره در تیم تبدیل شد و در همان بازی اول در شرایطی که ایتالیا 3 گل زد و هیچ گل و پاس گلی به نام این بازیکن ثبت نشد، به عنوان برترین بازیکن بازی انتخاب شد.
بسیاری معتقدند رمز موفقیت ایتالیا یکدست بودن تیم و هم سطح بودن تمامی بازیکنان است برای مثال روبرتو مانچینی در بازی مقابل ولز ترکیب دوم خود را بازی داد اما تیمش از لحاظ فنی خیلی افت نکرد و به اصطلاح اختلاف بین ترکیب اول و دوم ایتالیا بسیار کم است و هر بازیکنی که در این سبک و استراتژی های مانچو قرار بگیرد در آن حل می شود و با تیم هماهنگ می شود.
یک دسته بندی بندی کلی بین مربیان وجود دارد؛ مربیانی که برنامه های خود را حول یک یا چند بازیکن ستاره می چینند و مربیانی که سیستم و قالب خاص خود را دارند و هر بازیکنی که مد نظر دارند در آن حضور یابد، می تواند به تیم کمک کند و به اصطلاح در ترکیب تیم حل شود. مانچینی در دسته دوم قرار دارد و یک قالب کلی در تیم حاکم کرده و تا الان هر بازیکنی که در ترکیب تیم ملی ایتالیا قرار گرفته عملکرد قابل قبولی داشته و جو تیم آنقدر خوب است که تمام بازیکنان انگیزه بالایی دارند.
حالا که اسپیناتزولا مصدوم شده و تورنومنت را از دست داده است باید دید جانشین او چگونه عمل می کند.
یک خلبان در کل دوران حرفه ای اش شاید تنها یک بار در شرایطی قرار بگیرد که باید با یک موتور هواپیمایش را به سلامت فرود آورد و همان یک بار ارزشش را نزد باقی مشخص می کند حالا هم تیم مانچو به نوعی یکی از موتور هایش را از دست داده است و باید دید مانچو در واکنش به این اتفاق چه می کند. گرچه مانچو در طول این چندسال بار ها از چنین آزمونی سربلند بیرون آمده است. به احتمال زیاد امشب امرسون پالمیری به جای اسپیناتزولا در ترکیب قرار بگیرد و ما باید منتظر عملکرد این بازیکن باشیم...
ایتالیایی ها امشب بدون اسپیناتزولا می خواهند به فینال صعود کنند و به تمام جهان ثابت کنند که bella ciao یک آهنگ ایتالیایی است...
عملکرد تیم های بزرگ در چنین شرایطی می تواند الگوی مناسبی برای فوتبال ما باشد... امشب مانچو به مربیان ایرانی می آموزد چگونه یک خلبان با هواپیمایی که یک موتورش از کار افتاده، مسافران را سالم به مقصد می رساند. البته انریکه هم می تواند امشب این کار را به فوتبال ما آموزش بدهد که یک تیم چطور می تواند از کوچکترین نقطه ضعف تیم حریف، یک پاشنه آشیل بسازد و از همان نقطه به آن ضربه بزند؟
پ.ن: آهنگ بلا چاو یکی از قدیمی ترین آهنگ های ایتالیایی است اما این اثر با سریال (money heist) La casa de papel که یک سریال اسپانیایی است مطرح شد و به همین جهت بسیاری این آهنگ را با یک سریال اسپانیایی می شناسند.
صبر اسپانیایی، شور ایتالیایی
امشب شاهد بازی صبورانه اسپانیایی ها و بازی فعالانه و agressive ایتالیایی ها خواهیم بود. تقابل این دو سبک، برای فوتبال ما پر از نکته های آموزنده است...
اسپانیایی ها در سال های نه چندان دور یکی از الگوهای بازی positional و مالکانه بوده اند، یکی از آن نمونه های موفق، از آن جهت از واژه موفق استفاده می کنیم که تیم های زیادی در فوتبال روز دنیا وجود دارند که نمونه ناقص سبک بازی positional و مالکانه را اجرا می کنند و به دلیل درک غلط از این فلسفه و رعایت نکردن یکسری نکات مهم از این سبک فوتبال به جای نتیجه باب میل به درصد مالکیت بالا می رسند، درصد مالکیتی که به هیچ نتیجه ای نمی رسد و به قول مورینیو نتیجه را تیم دیگری می گیرد و آن ها می توانند توپ را با خود به خانه ببرند! اسپانیای یورو 2020 همان رویکرد و موضع خود را در مورد مالکیت توپ حفظ کرده است اما با توجه به تغییر نسل این تیم و حضور بازیکنانی جدید، بازی مالکانه و صبورانه این تیم مثل سال های گذشته به نتیجه مناسب ختم نمی شود و نمونه اش همانی می شود که شما در دیدار اسپانیا - سوئد دیدید اما در بازی هایی مثل اسپانیا - سوییس و اسپانیا - کرواسی لاروخا کاملا بر بازی سوار بوده است.