مطلب ارسالی کاربران
#دوشنبه های امام حسنی علیه السلام
به نام خداوند بخشنده مهربان
گذشت و مهربانی
مرد شامی گفت به مدینه رفته بودم مردی را دیدم که بر مرکبی گران قیمت سوار شده و لباس های نفیسی پوشیده بود از شکوه او خوشم آمد پرسیدم : او که بود ؟ گفتند حسن بن علی بن ابیطالب(علیه السلام).
وقتی نام علی را شنیدم سینه ام دریایی از کینه و دشمنی علیه آن سوار گردید نسبت به او رشک بردم که چرا علی (علیه السلام) باید چنین فرزندی داشته باشد
از این رو نزد او رفتم و با تندی گفتم تو پسر علی هستی؟ فرمود آری! فرزند اویم سپس من تا توانستم به او و پدرش ناسزا گفتم او صبر کرد تا سخنانم پایان یابد سپس با خوش رویی از من پرسید :
به گمانم در این شهر غریبی اگر به خانه نیاز داری به تو خانه می دهم اگر به مال نیاز داری به تو ببخشم و اگر کمک دیگری می خواهی بگو تا انجام دهم شاید مرا با کس دیگری اشتباه گرفته ای؛ اگر جایی می خواهی بروی تا تو را راهنمایی کنم و اگر بارت سنگین است در آوردن آن به تو کمک کنم اگر گرسنه ای سیرت کنم اگر برهنه ای تو را بپوشانم اگر بارت را به خانه من بیاوری و تا وقتی که در این شهر هستی میهمان من باشی خوشحال می شوم منزل من بزرگ است و برای آسایش تو فراهم است.
مرد شامی با دیدن این همه گذشت و مهربانی؛ گریزی جز اشک شرمساری نداشت گریه می کرد و می گفت :
گواهی می دهم که جانشین خدا بر زمینی و خدا بهتر می داند که بار رسالت را بر دوش چه کسی گذارد تا اکنون تو و پدرت را بیش تر از همه مردم دشمن می داشتم ولی اکنون تو دوست داشتنی ترین بندگان خدا پیش من هستی
سپس آن مرد به خانه امام مجتبی علیه السلام رفت و تا وقتی که در مدینه حضور داشت میهمان حضرت بود از آن پس؛ از بهترین دوستداران آن خاندان گردید.
منبع : کتاب داستان هایی از زندگانی امام حسن مجتبی (علیه السلام) برگرفته از کتاب یادگار آفتاب
السلام علیک یا کریم اهل بیت؛ یا امام حسن مجتبی علیه السلام 🙏
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷