باخت دیشب آلمان مقابل انگلیس در مرحله یک هشتم نهایی یورو 2020 به معنای آن بود که یواخیم لوو را دیگر روی نیمکت ژرمن ها نخواهیم دید و دوران طولانی حضور او در این سمت، به پایان خود رسیده است. در این یادداشت می خواهیم گذشته، حال و آینده تیم ملی آلمان را بررسی کرده و نگاهی هم به دوران حضور یوگی لوو در تیم ملی آلمان داشته باشیم.
ابتدای راه
بعد از نتایج فاجعه بار در یورو 2004 بود که فدراسیون فوتبال آلمان تصمیم به تغییرات گسترده در ترکیب کادر فنی خود کرد و با کنار گذاشتن رودی فولر، سراغ چهره های جوانی همانند کلنیزمان، لوو و کوپکه رفت. با این حال، داستان تحولات بزرگ فوتبال آلمان در خصوص پرورش بازیکن، خیلی پیشتر از این آغاز شده بود. براین اساس، رافائل هانگشتاین در کتابش به نام Das Reboot با یکی از قهرمانان ناشناخته انقلاب فوتبال آلمان، که در نهایت سبب قهرمانی این کشور در جام جهانی 2014 برزیل شد، صحبت به میان آورد. دایتریش ویزه از جمله استعدادیاب های آلمانی طی دهه های طولانی بود. ویزه یکی از اولین نمونه های تمرین دهندگان مدرن بود. این گونه مربیان با جداسازی خود از وطن پرستان دیکتاتورماب، بیشتر شبیه معلمی احساسی بودند که قبل از هر گونه تصمیم گیری، به صحبت های بازیکنان گوش می دهند. بعد از آنکه ویزه در 1978 به عنوان سرمربی تیم جوانان آلمان منصوب شد، شروع به استعدادیابی در نقاطی از کشور کرد که قبل از آن کسی به خود زحمت نداده بود بررسی شان کند. او در آن مدت در صدها بازی رده های سنی پایین در ورزشگاه بود و به صورت گمنام به جلسات تمرینی آنها می رفت. تلاش های ویزه تیمی را تشکیل داد که تحت هدایت خودش در جام ملت های زیر 18 در سال 1981، قهرمان شد که اولین جام تاریخ آلمان در رده جوانان بود. تیم ویزه آن سال در جام جهانی زیر 18 ساله ها در استرالیا هم قهرمان شد. میشاییل تسورک یکی از آن ها بود که اکنون مدیر ورزشی بروسیا دورتموند است.
ویزه سرمربی نسل قهرمان جهان آلمان در سال 1990 هم بود: "با لوتار ماتئوس، یورگن کلیزمن، توماس برتولد و اولاف تان کار کرده بودم. هانسی فلیک (دستیار یواخیم لوو در جام جهانی 2014) هم یکی از شاگردان او بوده است. او یکی از بازیکنانی بود که در یورو زیر 18 سال 1983، عضو تیم ملی آلمان بود." ویزه در 1983 پست خود را ترک کرد و هدایت کایزرسلاترن و فرانکفورت را به عهده گرفت. به غیر از جام ملت های اروپای زیر 18 سال در سال های 1984 و 1992، هیچ تیم رده سنی از آلمان نتوانست تا سال 2008 به توفیقی دست یابد.
در آگوست 1996 با ویزه تماس گرفته شد. برتی فوکس، سرمربی تیم ملی آلمان، رئیس وقت فدراسیون را ترغیب کرده بود برای ارتقای تیم های پایه کشور، قدمی بردارد. در آن دوره، بزرگترین دغدغه فدراسیون تیم های رده سنی ملی این کشور بود. بخش عمده آموزش فوتبال پایه در کشور مختص فدراسیون های محلی (Landesverbände) و باشگاه ها بود و از همان زمان بود که نسل طلایی آلمان شروع به شکلگیری کرد.
بازیکنانی که ویزه و دوستانش در دهه های 70 تا 2000 پرورش داده بودند، از جام جهانی 2006، در اختیار یورگن کلینزمان قرار گرفتند و نتایج درخشان یکی از پس دیگری، ظاهر شد. آلمانی که در یورو 2004 در مرحله گروهی از دور بازی ها کنار رفته بود، با تیمی کاملا جوان شده، تا نیمه نهایی جام جهانی رفت و فقط آنجا بود که در وقت های اضافه، مقابل ایتالیای پرتجربه و پرقدرت، زانو زد، ولی در دیدار رده بندی، پرتغال، نایب قهرمان وقت اروپا، را از پیش رو برداشت تا مدال برنز مسابقات را مال خود کند. از همان روزها، اخبار بسیاری در خصوص نقش پررنگ یواخیم لوو در عملکرد بسیار خوب مانشافت، شنیده می شد. آلمانی که همیشه فوتبالی با حوصله و متکی بر حرکات تیمی بروز می داد، با حفظ این فاکتورها، سرعت و طراوت را هم به بازی خود اضافه کرد تا طرفداران فوتبال، با ورژن جدیدی از فوتبال آلمان روبرو باشند.
دوران اوج
بعد از جام جهانی 2006، یورگن کلینزمان از سمت سرمربیگری تیم کنار رفت و سکان را به طور کامل در اختیار تئوریسین تحسین شده ژرمن ها قرار گرفت. لوو از همان اولین تورنمنت در یورو 2008، ارزش های بالای خود را نشان داد و تیم را تا فینال مسابقات رساند و تنها در برابر ستاره های پرشمار اسپانیا بود که زانو زد. آلمان در جام جهانی بعدی هم درخشان ظاهر شد و پیروزی های پرگلی مقابل آرژانتین و انگلیس، که هر دو پر از چهره های بزرگ و مدعی قهرمانی بودند، ثبت کرد. با این حال، دوباره به سد محکم لاروخا خورد و فینال به خود ندید و با شکست اوروگوئه در بازی رده بندی، بازهم فقط به رده سومی بسنده کرد.
رقابت های یورو 2012 هم شروعی طوفانی و پایانی تلخ برای مانشافت داشت. آن ها در گروه مرگ در کنار پرتغال، هلند و دانمارک قرار گرفته بودند که با 3 برد از 3 بازی و کسب 9 امتیاز کامل، راهی دور بعد شد و در مرحله یک چهارم نهایی، یونان را 4 به 2 شکست دادند تا در نیمه نهایی به مصاف رقیب دیرینه، ایتالیا، بروند. با این حال، مانشافت دوباره در نیمه نهایی و بازهم مقابل ایتالیا، شکست خورد و از ادامه راه بازماند.
آلمان جام جهانی 2014 را متزلزل آغاز کرد و در مصاف دور گروهی مقابل غنا و دور یک هشتم برابر الجزایر، تا آستانه شکست پیش رفت، ولی در نهایت توانست خود را در مسیر درست قرار دهد. آن ها در مراحل بعدی، فرانسه، برزیل و در نهایت آرژانتین را از پیش رو برداشتند تا برای بار چهارم، قهرمان جهان شوند. در آن دوره، پیروزی 7 به یک مقابل برزیل میزبان، از دیدارهای تاریخی دنیای فوتبال شد.
دوران افول
بعد از جام جهانی 2014 بود که همه چیز برای یوگی لوو و طرفداران آلمان، تیره و تار شد. چهره های تاثیرگذاری همانند فیلیپ لام و میروسلاو کلوزه از تیم ملی خداحافظی کردند و دیگر ستاره ها مثل باستین شواین اشتایگر، مانوئل نویر، متس هوملز و ژروم بواتنگ دچار افت شدند تا آلمان عملا حرف چندانی برای گفتن نداشته باشد. تیم طبق معمول گذشته، تا مراحل نهایی، بالا آمد تا دوباره به سد محکم نیمه نهایی برخورد کند و این بار، فرانسه بود که مانع از پیشروی مانشافت شد.
در جام جهانی 2018 و بعد از آن، اوضاع سیاه تر شد. آلمان در گروه نه چندان سختی، کنار مکزیک، سوئد و کره جنوبی قرار گرفته بود و این بار خبری از شواینی هم نبود. بازی ابتدایی مقابل مکزیک با شکست یک گله همراه بود و با وجود برد دقایق پایانی مقابل سوئد، در دیدار آخر، مقابل کره جنوبی شکست مفتضحانه ای خوردند تا به عنوان مدافع عنوان قهرمانی، وداعی ننگین با بازی ها داشته باشند.
این دوران سیاه، بعد از آن هم ادامه پیدا کرد. آن ها در اولین دوره لیگ ملت های اروپا، با هلند و فرانسه در یک گروه قرار گرفتند و در 4 بازی، حتی یک بار هم پیروز نشدند تا با 2 تساوی و 2 شکست، در قعر جدول گروه قرار گیرند. شکست صفر به 3 مقابل هلند، بدترین نتیجه آلمان در آن بازی ها بود. در دوره جدید بازی ها هم، در شاهکاری جدید، صفر به 6 مقابل اسپانیای ضعیف شده در هم کوبیده شدند تا مشخص شود این آلمان با تیم مقتدر گذشته، چندین سال نوری فاصله دارد.
این نتایج ضعیف، با شکست خانگی 1 به 2 مقابل مقدونیه شمالی در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2022 ادامه پیدا کرد. این شکست، زنگ های خطر را در خصوص عملکرد تیم در یورو 2020 هم به صدا درآورد.
به هر حال، فدراسیون فوتبال آلمان به پاس نتایج خوب گذشته، از حمایت خود نسبت به یواخیم لوو دست نکشید و یوگی، آماده سازی های لازم برای حضور در یورو 2020 را شروع کرد. قبل از بازی ها، لوو تصمیم گرفت مولر و هوملز را که بعد از 2018، مورد غضبش قرار گرفته بودند، به تیم برگرداند و در نهایت با ترکیبی از بازیکنان جوان و باتجربه، راهی آخرین تورنمنت خود به عنوان سرمربی شد. برای دومین بار پیاپی، آلمان تورنمنت را با باخت شروع کرد. آن ها با وجود عملکرد نه چندان بد، مقابل فرانسه باختند تا لازم شود با تمام قوا به مصاف پرتغال بروند و توانستند در نمایشی دلپذیر، 4 به 2 مدافع عنوان قهرمانی را شکست دهند و امیدهای از دست رفته خود را باز پس بگیرند. با این حال، در دیدار نهایی دور گروهی، مقابل مجارستان 2 بار عقب افتادند و در نهایت به زحمت به مساوی رسیدند. آلمان در نهایت در گروه دوم شد تا با قرار گرفتن در سمت آسان تر جدول، راه چندان مشکلی در رسیدن به فینال نداشته باشد. با این حال، آن ها باید ابتدا از سد انگلیس می گذشتند که موفق نبودند و با 2 گل شکست خوردند تا دوران سیاه تیم در نتیجه گیری ادامه پیدا کند و یوگی لوو وداعی تلخ با شاگردان خود داشته باشد.
دوران گذار
آلمان در یورو 2020، صاحب یکی از بدترین خطوط دفاعی بود و در 4 بازی، 7 گل دریافت کرد. خط دفاعی و مانوئل نویر، عملکرد ضعیفی در این بازی ها نشان دادند. خط حمله تیم هم به شدت کم فروغ ظاهر شد و بازیکنانی مثل گنابری، مولر و ورنر بدون حتی یک گل زده، با مسابقات خداحافظی کردند. تنها بازیکنانی که تا اندازه ای، رضایت طرفداران آلمان را جلب کردند، تونی کروس، رابین گوزنس و کای هاورتس بودند. آلمان اصلا روزهای خوبی نمی گذراند و همانند چند برهه دیگر در تاریخش همانند فاصله بین یورو 2000 تا جام جهانی 2006، دوران گذار خود را طی می کند. تیم فاقد مهاجم نوک حتی در سطح متوسط است. تیمو ورنر و گنابری در فرصت هایی که در یورو 2020 گرفتند، نشان دادند اصلا ویژگی های مورد نیاز یک تمام کننده قابل اتکا را ندارند؛ چیزی که میروسلاو کلوزه برای 12 سال، به بهترین شکل برای آلمان انجام می داد و گزینه های دیگر همانند ماریو گومز و لوکاس پودولسکی به خوبی از پس آن برمی آمدند.
بسیاری از طرفداران آلمان اعتقاد دارند، یواخیم لوو باید بعد از بعد یورو 2016 یا حداکثر جام جهانی 2018، از پست خود کنار می رفت. آن ها معتقدند، یوگی لوو بعد از 2014، هیچ چیز جدیدی به تیم اضافه نکرده و بهتر بود جای خود را به نیرویی جدید می داده است. برخی از طرفداران مانشافت هم معتقدند، آلمان با چنین نسلی از بازیکنان با استعداد و قابل اتکا، باید جام های بیشتری به دست می آورد و صرفا به خاطر کسب یک جام جهانی و یک جام کنفدراسیون ها و چندین دوره حضور در نیمه نهایی، نمی توان از عملکرد یواخیم لوو، دفاع کرد.
حالا هانسی فلیک در تکرار دوباره تاریخ، به عنوان دستیار سابق سرمربی، به صندلی شماره یک نیمکت تیم ملی رسیده است. تفاوت بزرگ لوو و فلیک در این است که فلیک، در فاصله جدایی از تیم ملی، عملکرد درخشانی از خود به عنوان سرمربی یک تیم بزرگ ثبت کرده است؛ او در پی اخراج نیکو کواچ از سرمربیگری بایرن مونیخ، به طور موقت هدایت اف سی هالیوود را به عهده گرفت، ولی آن قدر فوق العاده نتیجه گرفت که به عنوان سرمربی دائم، معرفی شد و در همان فصل ابتدایی که در میانه فصل، هدایت تیم را در اختیار گرفته بود، هر 6 جام در دسترس بایرن را درو کرد که مهم ترین آن ها، کسب قهرمانی اروپا برای قرمزها بعد از 7 سال بود؛ چیزی که گواردیولا و آنچلوتی با تیم های به مراتب بهتر هم از پسش برنیامده بودند! در کنار این، فلیک توانست بازیکنان رو به افول متعددی از جمله مولر، هوملز و بواتنگ را احیا کند و به نوعی زمینه بازگشت دو نفر اول به تیم ملی را فراهم کرده باشد.
اولین چالش بزرگ هانسی فلیک بازگرداندن اعتماد به نفس و انگیزه پیروزی به تیمی است که انگار به شکست عادت کرده و حتی به مقدونیه شمالی و کره جنوبی هم نه نمی گوید. همچنین احتمال می رود بازیکنانی چون کروس، مولر، هوملز و شاید چهره های دیگر، از تیم ملی خداحافظی کنند که باید جایشان پر شود. در کنار این، خط حمله آلمان باید به دنبال عنصر تمام کننده خود باشد تا دوباره گریبانگیر مشکلاتی که در تورنمنت فعلی دچار آن شد، نشود. بعد از آن، فلیک در اولین محک میدانی جدی خود، راهی قطر خواهد شد تا مشخص شود مانشافت به دوران اوج خود برگشته یا طرفداران تیم باید زمان بیشتری منتظر درخشش دوباره تیمشان در عرصه بین المللی باشند؛ البته قبل از این، آن ها باید جواز حضور در قطر 2022 را بگیرند!