لوتار ماتئوس و یواخیم لوو در یک دوره در فوتبال آلمان بازی می کردند. یواخیم لوو در 3 فوریه 1960 و لوتار ماتئوس در 21 مارس 1961 بدنیا آمدند. البته مسیر فوتبالی این دو اسطوره متفاوت طی شد. زمانیکه لوتار ماتئوس بزرگ قهرمان جام جهانی میشد و جوایز فردی را درو می کرد، لوو یک بازیکن متوسط بود که از تیم فرایبورگ به تیم شافهاوزن در دسته بی سوئیس نقل مکان کرد تا سی سالگی خود را آنجا آغاز کند. لوتار ماتئوس در دوران بازی در تیمهای بایرن مونیخ، اینتر میلان و تیم ملی آلمان آنقدر بزرگ بود و آنقدر افتخار کسب کرد که حتی مقایسه اش با بازیکنی مثل یواخیم لوو که بین دسته اول و دوم آلمان در رفت و آمد بود و هیچ افتخار فردی کسب ننمود و تنها عنوان قابل ذکرش به عنوان بازیکن داشتن رکورد بیشترین گل زده تاریخ فرایبورگ بود که پارسال شکست، توهینی آشکار به لوتار کبیر می باشد. در حالیکه قبل از سی سالگی لوو به سری بی سوئیس رفت، ماتئوس تا 39 سالگی پیراهن مانشافت را بر تن داشت و در 38 ساگی در فینال چمپیونز لیگ بازی کرد. قطعا آروزی تعویض پیراهن با لوتار ماتئوس که سهل است، یک عکس یادگاری با لوتار کبیر می توانست آرزوی یواخیم لوو باشد. ماتئوس 70 بار فقط بازوبند کاپیتانی آلمان (رکورد) را بر بازو بسته است، در مدت 20 سال و 14 روز (طولانی ترین دوره یک بازیکن ملی آلمان) 150 بار پیراهن این تیم را پوشیده است (بیش از هر بازیکن دیگری) و با 5 بار حضور در جام جهانی و 25 بازی در جام جهانی رکورد دار بیشترین بازی در جام جهانی است. به رغم اینکه غالبا در پست هافبک دفاعی بازی می کرد، شش گل در جام جهانی به ثمر رسانده است (باندازه برگ کمپ، داور شوکر، روه لینو، به به تو، روبن، نیمار، مسی، اسکیلاچی، هلموت هالر، تیری هانری، ماریو کمپس، فن پرسی، وسلی اشنایدر (البته مسی و نیمار هنوز فرصت دارند گلهای زده خود را بیشتر کنند) و بیش از مورینتس، روماریو، مارک ویلموتس، مانژوکیچ، بوتراگوئه نو، روجر میلا، رائول، گارینشا، زیدان، پلاتینی، زیکو، بالاک، بکهام، وین رونی و بسیاری ستارگان دیگر)
با ورود به هزاره سوم اما ورق برگشت. ماتئوس در عرصه مربیگری نه فرصت چندانی یافت و نه در اندک فرصت هایی که برای ستاره سالهای نه چندان دور آن زمان دست داد، موفق عمل کرد. البته رد اختلاف قدیمی ماتئوس با هوینس و رومینیگه هم در اینکه در آلمان به وی فرصت مربیگری داده نشد به چشم می خورد و حتی خود ماتئوس در مصاحبه انتقادی که با فرانکفورتر آلمانیا داشت به آن اشاره کرد. به هر حال ماتئوس موفقیت چشمگیری که در خور نام وی باشد در راپید وین، پارتیزان بلگراد، اتلتیکو پاراننزه،مکابی نتانیا و همچنین تیمهای ملی مجارستان و بلغارستان کسب ننمود. در پارتیزان بلگراد و اتلتیکو پاراننزه البته نتایج بهتری کسب نمود. در پارتیزان وی موفقیتهایی از جمله حذف نیوکاسل در ضربات پنالتی و رسیدن به لیگ قهرمانان فصل 2003-04 را داشت و حدود 66 درصد دیدارهای خود را با پیروزی پشت سر گذاشت. او حدود یکسال در پارتیزان ماند ولی بدلیل دعوت تیم ملی مجارستان استعفا داد. در اتلتیکو پاراننزه هم تنها پس از 7 بازی ابتدا اعلام کرد باید باید برای سامان دادن به یک امر ضروری به آلمان برگردد و به آنها اطمینان داد که 3-4 روزه بر می گردد. ولی پس از اینکه دو هفته بالای سر تیم نبود با یک فکس اعلام کرد که باید به خانواده اش نزدیکتر باشد و بهمین دلیل استعفا داد. او حتی برای بردن وسایل شخصی اش به برزیل نرفت. این مساله تردیدهایی را در مورد رعایت اصول حرفه ای از سوی ماتئوس ایجاد کرد. ماتئوس یکی از بهترین دوران بازی اش را در تیم تحت هدایت تراپاتونی در بایرن مونیخ و اینتر میلان سپری کرده بود. تراپاتونی گفته بود به پلاتینی احترام می گذارم و عاشق مارادونا هستم اما برای بردن، به لوتار ماتئوس نیاز دارم. شاید بهمین دلیل بود که تراپاتونی وی را نه به عنوان یک دستیار معمولی که در حد یک سرمربی مشترک به سالزبورگ اتریش آورد. ولی پس از حدود یکسال، هیات مدیره ردبول سالزبورگ باتفاق آرا ماتئوس را اخراج کردند!!!!! البته ماتئوس پس از اخراج از پست سرمربیگری تیم ملی بلغارستان که در پی ناکامی در راهیابی به یورو 2012 رخ داد دیگر تجربه مربیگری یا سرمربیگری را نداشت. هر چند وی در سال 2018 یکی از 77 درخواست کننده سرمربیگری تیم ملی کامرون بود!!! به هر حال به عنوان مفسر وی در اکثر مسابقات بزرگ دعوت می شود و از فوتبال و هیاهوی آن دور نیست. ولی خب کارنامه مربیگری او تناسبی با دوران بازی وی ندارد و به نوعی در شان او نمی باشد که همانطور که اشاره شد بخشی بدلیل اختلافاتی است که با بزرگان بایرن بر سر شکایت مالی از بایرن داشته و بخشی هم بدلیل نتایج ضعیف و بعضا عملکرد غیر حرفه ای و جنجال بر انگیز ماتئوس بوده است. به هر حال وی عضوی از بایرنی بود که به اف سی هالیوود معروف شده بود و جنجال جزو ذات او بود. هر چند در دوران فوتبالی آنقدر توانمند و مقتدر بود که حواشی وی چندان پر رنگ نمی شد، ولی دوره مربیگری دوره دیگری است و جوهر دیگری می طلبد.
مربیگری یواخیم لوو هم چندان پر رونق شروع نشد. وی ابتدا به عنوان بازیکن-مربی در تیم اف سی فراونفیلدسوئیس (دسته دو) شروع کرد. سپس دستیار رولف فرینگر در اشتوتگارت شد. در سال 96 سرمربی اشتوتگارت شد و هر چند توانست جام حذفی را در سال نخست کسب کند و در DFB-Ligapokal به نایب قهرمانی برسد و حتی به فینال جام یوفا راه یابد، ولی با شکست 1-0 مقابل چلسی به کارش در اشتوتگارت خاتمه داد. سپس سرمربی فنرباغچه ترکیه شد و با این تیم به مقام سوم لیگ ترکیه دست یافت. اواسط فصل بعد سرمربی کارلسروهه شد اما تنها یک پیروزی، 7 تساوی و 10 شکست کسب نمود و تیم را در رتبه آخر جدول ترک نمود. در ادامه به ترکیه برگشت و سرمربی آدانا اسپرت شد هر چند در شش مسابقه تنها دو تساوی و چهار شکست بدست آورد. تیم در رده شانزدهم و در منطقه سقوط بود که او از آدانا هم اخراج شد. وی در اکتبر 2001 به سرمربیگری تیرول اینسبروک منصوب شد و توانست این تیم را در انتهای فصل قهرمان کند. دو فصل بعد وی سرمربی استریا وین شد و توانست سوپر کاپ اتریش را فتح کند. در سال 2004 و بعد از استعفای فولر از تیم ملی آلمان (بدنبال حذف فاجعه بار از مسابقات یورو) کلینزمان جانشین وی شد و یواخیم لوو را که قبلا در کلاسهای مربیگری با هم آشنا شده بودند و فلسفه تهاجمی مشترک داشتند به عنوان دستیار خود انتخاب نمود. کلینزمان ساکن امریکا بود و به نوعی مربی پروازی محسوب می شد. اکثرا لوو را مغز متفکر مانشافت می دانستند. از یک طرف نتایج فاجعه بار آلمان در سالهای گذشته و از طرفی فوتبال فیزیکی، نتیجه گرا و خشک آلمان در آن سالها باعث شد سبک تهاجمی که لوو و کلینزی به فوتبال آلمان تزریق کردند، به مذاق تماشاگران خوش آید. در سال 2005 در نیمه نهایی جام کنفدراسیونها مقابل برزیل و در نیمه نهایی جام جهانی در برابر ایتالیا دو شکست خانگی پیاپی را متحمل شدند و در هر دو جام عنوان سوم را کسب کردند. اما تماشاگران در پایان هر دو تورنمنت به شدت آنها را تشویق کردند. پیغام روشن بود. خوب بازی کنید هر چند ببازید! به هر حال شرایط پروازی برای کلینزمان قابل تحمل نبود و از تیم ملی استعفا داد. لوو 46 ساله جانشین کلینزی شد و به فوتبال تهاجمی و تماشاگر پسند وفادار ماند.
لوو در یورو 2008 که برای اولین بار بود که سرمربی آلمان در یک تورنمنت می شد، تا فینال مسابقات رسید. ولی در آنجا مغلوب اسپانیا شد. بعد از این تورنمنت برخی نفرات را کنار گذاشت و نفرات جوانتری را برای مسابقات 2010 با خود به آفریقای جنوبی برد. ولی این جوانان خوش درخشیدند و ضمن پیروزی های 4-1 مقابل انگلیس و 4-0 مقابل آرژانتین به مقام سوم رسیدند. در نیمه نهایی و در غیاب مولر جوان که در بازی با آرژانتین دو کارته شده بود به اسپانیا باختند و از رسیدن به فینال باز ماندند. در یورو 2012 ژرمنها با تجربه تر شده بودند و از امیدهای جام به شمار می رفتند. ولی در نیمه نهایی و در شرایطی که بالوتلی بهترین نمایش خود را برای این تیم انجام داد و از طرفی آلمان از روزهای اوج خود دور بود، قافیه را به ایتالیا واگذار کردند. در 2014 ترکیب تجربه و بخت و اقبال ژرمنها را به چیزی که استحقاقش را داشتند و مدتها انتظارش را می کشیدند رساند. اسپانیا و ایتالیا هر دو در دور گروهی حذف شدند تا تیمهایی که این چند ساله گربه سیاه آلمان شده بودند سر راه آنها قرار نگیرند. نویر، مولر، لام، شواینی، کروس، اوزیل و کلوزه در اوج بودند و شورله و گوتزه هم گلهای سرنوشت ساز می زدند تا لوو، بیست و چهار سال بعد از اینکه ماتئوس به عنوان کاپیتان جام را بالای سر برد، جام را به عنوان سرمربی بالای سر ببرد. این دو نفر در شرایطی که کاملا جایشان توی روزنامه ها عوض شده بود و حالا لوو نقش اصلی داستان بود در دو نقش متفاوت برای آلمان تاریخ سازی کردند و ستاره سوم و چهارم را برای مانشافت به ارمغان آوردند. نسل امروز شاید از ماتئوس چیز زیادی نداند ولی میداند لوو در 15 سال گذشته سرمربی مانشافت بوده و در 17 سال گذشته (با توجه به مربی پروازی بودن کلینزی) مغز متفکر فوتبال آلمان بوده است.
همانطور که ماتئوس از بعد از جام جهانی 1990 هرگز عنوان مهمی (یورو و جام جهانی) را فتح نکرد و در سالهای 94، 98 و 2000 با فاجعه از جام خداحافظی کردند، لوو نیز تا امروز و پس از گذشت 7 سال نتوانسته یورو یا جام جهانی را فتح کند (البته یک جام کنفدراسیونها گرفته که هواداران را چندان راضی نمی کند). این آخرین تورنمنت لوو می باشد و با هر نتیجه ای جایش را به فلیک خواهد داد. ماتئوس که قبلا بارها از لوو انتقاد کرده و طبیعی دانسته بود که مردم وقتی آلمان بازی دارد، انگیزه ای برای روشن کردن تلویزیون نداشته باشند. او اعلام کرده بود اگر لوو نتیجه نگرفت، کسانی هم که از وی حمایت کرده اند با وی بروند. خود ماتئوس در آخرین تورنمنت خود 20 سال و 14 روز بعد از اولی حضورش در تیم ملی آلمان پس از شکست1-0 مقابل انگلیس و 3-0 مقابل پرتغال در دور گروهی از جام کنار رفته بود. نخستین بازی او در برابر هلند دور گروهی جام ملتهای اروپا 1980 بود که آلمان ابتدا 3-0 پیش افتاد اما روی پنالتی که ماتئوس جوان هدیه داد، 3-2 پیروز شدند و حتی نزدیک بود پیروزی از دست برود. دروال دیگر در آن تورنمنت از ماتئوس استفاده نکرد، ولی همان بازی باعث شد ماتئوس که آن زمان 19 سال داشت نسبت به فولر و لیتبارسکی (هر دو متولد 1960 و یکسال مسن تر از ماتئوس) ارشدیت یابد و بعد از بازنشسته شدن شوماخر و رومینیگه، کاپیتان آلمان در جام ملتهای اروپا 1988 و جامهای جهانی 1990 و 1994 شود. به هر حال شرایط آخرین تورنمنت لوو و ماتئوس متفاوت است. اکنون آنها پرتغال را 4-2 برده اند و حالا باید با انگلیس هم بازی کنند تا شرایط شباهت بیشتری به آخرین تورنمنت ماتئوس یابد. روز سه شنبه باید دید باد به کدام پرچم ها می وزد.
در زیر نگاهی به نتایج ماتئوس و لوو (تا قبل بازی با انگلیس) داریم (هرچند نمی توان نتایج یک سرمربی را با یک بازیکن مقایسه نمود. یقینا سرمربی مسئولیت بیشتری در قبال نتایج تیم دارد. زیرا تک تک بازیکنان را او دعوت می کند و اگر بازیکنی ضعیف باشد، مسئول عملکرد آن بازیکن هم شخص سرمربی است. ولی همبازیان وی قطعا در نتیجه کسب شده به اندازه سرمربی یا خود بازیکن مسئول نیستند. ولی به هر حال مقایسه نتایج با سابقه ترین بازیکن و با سابقه ترین کاپیتان آلمان با نتایج با سابقه ترین سرمربی آلمان خالی از لطف نمی باشد.)
لوو 197 بازی 124 برد (62.9 درصد)، 125 بازی رسمی 91 برد (72.8 درصد)، 17 بازی در جام جهانی 12 برد (70.6 درصد)، 20 بازی در یورو 12 برد (60 درصد)
ماتئوس 150 بازی 82 برد (54.7 درصد)، 63 بازی رسمی 40 برد (63.5 درصد)، 25 بازی در جام جهانی 15 برد (60 درصد)، 11 بازی در یورو 4 برد (36.4 درصد)
همچنین در مراحل حذفی جام جهانی لوو 8 بازی انجام داده و 7 بار پیروزی شده است (87.5 درصد) در حالیکه ماتئوس 12 بازی حذفی انجام داده و 7 بار پیروز شده است (58.3 درصد)
در مراحل حذفی یورو لوو 8 بازی انجام داده و 4 بار پیروز شده است (50 درصد) در حالیکه ماتئوس تنها 1 بازی حذفی مقابل هلند انجام داد که شکست خورد (0 درصد)
در انتخابی جام جهانی لوو 33 بازی 29 برد (87.9 درصد) و ماتئوس 8 بازی 6 برد (75 درصد)
در انتخابی یورو لوو 40 بازی 32 برد (80 درصد) و ماتئوس 16 بازی و 14 برد (87.5 درصد) تنها آمار ماتئوس که در اینجا بهتر از لوو می باشد.
در جام کنفدراسیونها لوو 5 بازی 4 برد (80 درصد) و ماتئوس 3 بازی و 1 برد (33.3 درصد)
لوو طی پانزده سال قهرمان جام جهانی 2014 شده و در یورو 2008 نایب قهرمان شده. ضمنا در جام جهانی 2010 و همچنین یورو 2012 و 2016 به نیمه نهایی رسیده است و جام کنفدراسیونها 2017 را نیز فتح کرده است.
ماتئوس در مدت بیست سال قهرمان جام جهانی 1990 و یورو 1980 شده و ضمنا در جامهای جهانی 82 و 86 به فینال رسیده است. بنابراین حتی اگر لوو یورو را هم فتح کند، در افتخارات به لوتار کبیر نخواهد رسد.