مقاله مربوط به ماه آوریل ۲۰۲۱
پپ گواردیولا همان معشوقهی اولی است که عاشق به او نرسید.
مالکیت رومن آبراموویچ در چلسی با کسب جام همراه بوده است. از همان اول که او وارد لیگ برتر شد، کارش را با قدرت آغاز کرد. به نحوی که دیوید دین، نایب رئیس آرسنال در تابستان ۲۰۰۳، زمانی که چلسی هر روز یک خرید جدید انجام میداد در مورد آبراموویچ گفت: «به پولش آتش زده است!».
سرمایه این مالک روسی، باشگاه چلسی را به سطح بالاتری ارتقا داد. چلسی توانست بازیکنانی در کلاس جهانی و در نتیجهی آن، بهترین سرمربیان وقت دنیا را جذب کند و به تعداد زیادی عنوان و جام دست یابد.
اما این پروسه هیچوقت برای متقاعد کردن پپ گواردیولا کافی نبود.
هر بار که چلسی میخواهد به مصاف منچسترسیتی که تحت هدایت سرمربی کاتالان است برود، یک سوال در ذهنها تداعی میشود؛ چه میشد اگر مسیر چلسی و گواردیولا جایی به هم میرسید؟
شایعهها دربارهی وسواس فکری و علاقهی عجیب آبراموویچ نسبت به گواردیولا حقیقت دارند.
مالک چلسی، ماه گذشته در مصاحبه با فوربس از هیجان و احساساتش نسبت به فوتبال در سال ۲۰۰۳، زمانی که چلسی را خرید، سخن گفت. حتی اگر قهرمانیهای داخلی چلسی همراه با ژوزه مورینیو، کارلو آنچلوتی و آنتونیو کونته و قهرمانیهای اروپایی چلسی با مثلث عجیب روبرتو دی ماتئو، رافا بنیتز و مائوریتسیو ساری، بقیه را راضی کرده باشد، چلسی همیشه اعتقاد داشته که «یک چیزی کم است!».
پشت کسب ۱۴ جام توسط بارسلونای گواردیولا در ۴ سال دلیلی وجود داشت. دلیلی که منجر شد مالکی که خود نیز به کسب جام توسط تیمش عادت و علاقه دارد، شیفتهی گواردیولا شود.
بارسلونای گواردیولا در خطرناک بودن برای رقیبان، ثبات داشت. ترکیبی که آبراموویچ آرزویش را همیشه در ذهن داشت. آبراموویچ دیده بود چلسیاش چگونه مقابل ژاوی، آندرس اینیستا و لیونل مسی قرار گرفته است. در حالی که چلسی در بازی سردرگم شده بود، بازیکنان بارسلونا با سرعتی سرسام آور، بازیای پیچیده و در عین زیبایی ارائه میدادند.
در یک بازهی زمانی، عملکرد موفق گواردیولا به عنوان سرمربی، باعث شد انتظارات آبراموویچ از سرمربیان تیمش نیز بالاتر بروند. سرمربیهایی که کارشان را در چلسی آغاز میکردند به خوبی میدانستند که از همان اول و مهمتر از هرچیز دیگری، باید برنده شوند. اما، حتی اگر میتوانستند این انتظار را برآورده کنند، باید حواسشان میبود که مالک چلسی رویای این را دارد که تیمش جذاب بازی کند. او میخواست بازی تیمش شبیه به بازی تیم گواردیولا باشد.
این انتظارات برای برخی از سرمربیان بیش از حد بالا بود. چلسی دو رقیب جدی داشت؛ منچستریونایتد که قدرتی تثبیت شده بود و منچسترسیتی که قدرتی نوظهور بود. در این شرایط، هدایت چلسی خود به اندازهی کافی کار چالشبرانگیزی بود. چه برسد به رفع این انتظارات! چنین کاری غیرممکن به نظر میرسید.
آنچلوتی، آندره ویاش بواش و دی متئو همگی در این بازه زمانی اخراج شدند. یکی از آنها دبل لیگ و جام حذفی را کسب کرده بود، دیگری حتی در جدال رو در رو بارسلونا را حذف کرد و به قهرمانی لیگ قهرمانان رسید. اما هیچکدام از آنها نتوانستند بازی مسلط و فاخری که بهطور مداوم بارسلونا در حال ارائهی آن بود را در چلسی ایجاد کنند یا حداقل، هیچ یک از این سه نفر زمان کافی برای اینکه نشان دهد در مسیر رسیدن به چنین هدفی است را دریافت نکردند.
یکی از منابع باشگاه چلسی میگوید:
«بر هیچکس پوشیده نبود که رومن گواردیولا را تحسین میکند و میپسندد. پپ به سرعت در بارسلونا، خودش را به یکی از بهترین سرمربیان دنیا تبدیل کرد. موفقیت و سبک بازی تیمش، او را از بقیه متمایز کرد. سبک او، از آن سبکهایی بود که دیگر مربیان، باشگاهها و مالکها از آن الهام میگرفتند. خیلی طبیعی بود که او (گواردیولا) آنقدر در رادار ما (چلسی) باشد.»
تمام سرمربیانی که بر نیمکت استمفوردبریج نشستهاند، همیشه از پپ به عنوان گزینه احتمالی جانشینیاشان خبر داشتند.
علاقه چلسی به گواردیولا بیش از آنکه مکررا نشان داده شود، به صورت قرارهایی رو در رو یا از طریقی واسطههایی صورت میگرفت اما همیشه به ناامیدی و مخالفت تمام میشد.
زمانی که پپ سرمربی بارسلونا بود، فرصتی برای دیدار با مالک روس مهیا شده بود زیرا آبراموویچ از کاریزما و شخصیت پپ به وجد آمده بود. در اواخر سال ۲۰۱۰ و در زمانی که چلسی تحت هدایت آنچلوتی رو به افول بود، صحبتهایی در مورد علاقه چلسی به گواردیولا شنیده میشد و حتی به مدیرعامل وقت بارسلونا یعنی ساندرو راسل نیز دعوتنامهای برای حضور در استمفوردبریج ارسال شده بود. چلسی حتی به بگریشتاین، مدیر ورزشی بارسلونا نیز گفته بود که حاضر است همین پست را در اسمفوردبریج در اختیارش قرار دهد؛ پستی که در آن زمان در اختیار فرانک آرنسن بود. مدیران چلسی به بگریشتاین اطمینان داده بودند که مسئولیتهای بیشتری در رابطه با استخدام بازیکنان در اختیارش قرار خواهند داد.
اما صحبتها میان سران چلسی و بگریشتاین رفته رفته کمرنگتر شده و گواردیولا که دومین سال سرمربیگریاش را تجربه میکرد، میدانست که کارش در اسپانیا هنوز تمام نشده است. او آماده نبود که ارتباطش را با بارسلونا قطع کند؛ باشگاهی که از ۱۳ تا ۳۰ سالگی به عنوان بازیکن در آنجا رشد کرده بود و پیوند عمیقی میان هر دو شکل گرفته بود.
از آن پس هر تغییری در نیمکت چلسی با این هدف دنبال کردن گواردیولا انجام میشد. چنین وضعیتی در سال ۲۰۱۱ نیز دوباره تکرار شد زمانی که مشخص شد آنچلوتی در پایان فصل چلسی را ترک خواهد کرد و از آن طرف بارسلونا برای سومین فصل پیاپی تحت هدایت گواردیولا در یک قدمی کسب قهرمانی لالیگا قرار گرفته و در فینال لیگ قهرمانان در ومبلی، منچستریونایتد را با خاک یکسان کرده است. دوباره اما او هیچ علاقهای به ترک بارسلونا نداشت و رقابت جذابی را با سرمربی پیشین چلسی یعنی مورینیو در رئال مادرید تجربه میکرد.
در اوایل سال ۲۰۱۲ زمانی که دوره کوتاه سرمربیگری آندره ویاش بوآش به پایان رسید، چلسی دوباره به گزینه اول و اصلی خود برای نیمکتشان روی آورد. صحبتهایی مبنی بر این شنیده میشد که گواردیولا از فشارهای بیش از حد مدیران بارسلونا بر کادرفنی به سطوح آمده است. در واقع خبرهایی از اسپانیا منتشر میشد که آبراموویچ با گواردیولا در پاریس در فوریه همان سال دیدار کردهاند و حتی مالک روسی قول اختیارات نامحدودی به پپ داده است؛ اخباری که از طرف چلسی هیچوقت رد نشد. مدتی بعد نیز مشخص شد که گواردیولا با آنچلوتی در مورد ساختار چلسی صحبتهایی داشته تا شناخت بیشتری بر امپراطوری آبراموویچ داشته باشد. شاید این فرصت واقعی چلسی برای بخدمتگیری گواردیولا به حساب میآمد.
با این وجود پس از گذشت یک ماه از آن وقایع، پپ در کنفرانس خبری تایید کرد که به جای پذیرفتن یه چالش بزرگتر، به یک استراحت احتیاج دارد.
او در کنفرانس خبری در مقابل خبرنگاران و در حالی که بازیکنانش در پشت او نشسته بودند و میدانستند که پرافتخارترین سرمربی تاریخ باشگاهشان به زودی جمعشان را ترک خواهد کرد، گفت:
«من فعلا علاقهای به سرمربیگری ندارم. دیر یا زود اما به سرمربیگری باز خواهم گشت. اکنون میخواهم به کارهای دیگری بپردازم. من چیزی برای از دست دادن ندارم و نیاز دارم که قوای خود را بازیابم.»
او هر گونه دیدار با آبراموویچ یا نمایندگان او را رد کرد زیرا در غیر این صورت، بیاحترامی به باشگاهش تلقی میشد؛ گفتههایی که اما توسط اهالی فوتبال جدی گرفته نشد. چلسی در تابستان همان سال پس از کسب قهرمانی در لیگ قهرمانان توسط دیمتئو، دوباره برای بخدمتگیری او اقدام کرد اما جواب پپ تغییری نکرده بود.
پس از گذشت ۵ ماه از تمدید قرارداد ۲ ساله دیمتئو با چلسی، او از این شغل برکنار شد و چلسی در دسامبر همان سال باز هم به سراغ گواردیولا رفت. در آن زمان رافا بنیتز هدایت موقت آبیها را برعهده گرفته بود و هواداران بیش از پیش خشمگین بودند.
اینبار اما همه چیز فرق میکرد. این احساس وجود داشت که چلسی از هدفش دورتر شده بود. بله درست است! گواردیولا از رفتاری که مدیران چلسی با ویاش بوآش و دیمتئو انجام داده بودند دلسرد شده و این را برحسب برنامههای کوتاهمدت چلسی گذاشت. روشهای او نیازمند صبر و حوصله و زمان بسیاری است. اینکه او را متقاعد کنند که از تعطیلاتش در نیویورک دست بکشد و به استمفوردبریج بیاید که همه میدانند کسب نتیجه مهمترین بخش این شغل به حساب میرود، چیزی بود که حتی تواناییهای آبراموویچ در متقاعد کردن افراد نیز کافی نبود.
اما بدون شک امیدهای چلسی زمانی عملا کمرنگ شد که منچسترسیتی فران سوریانو، یکی دیگر از شخصیتهای نزدیک به گواردیولا در بارسلونا را به خدمت گرفت. آنها همچنین بگریشتاین را به عنوان مدیر اجرایی و مدیر ورزشی خود منسوب کرده بودند.
سیتی ظاهراً پیریزیهای لازم برای استخدام سرمربی آیندهاش را انجام داده بود.
یک مقام بلندپایه در چلسی وقتی راجع به علاقهی بلندمدت چلسی به گواردیولا از او پرسیده شد گفت ملاقاتها در ورزشگاه اتحاد «بخشی از پکیجی بودند که برای گواردیولا در نظر داشتهاند» و «مسیر حرکت بسیار واضح بود - احساسی مثل یک 'عمل انجام شده' وجود داشت.»
این پیشبینی گرچه دیر، اما در نهایت به حقیقت منجر شد. یک ماه بعد تأیید شد که بایرن، گواردیولا را با قراردادی سه ساله به خدمت میگیرد. ایجنت گواردیولا، ژوزپ ماریا اوروبتیگ گفت:
«بایرن تیمی نبود که بیشترین دستمزد را پیشنهاد داده بود.»
دو تیم لیگ برتری که خواهان گواردیولا بودند، در آن موقع به هدف خود نرسیدند. اما از آن پس، سیتی با توجه به اینکه سوریانو و بگریشتاین را استخدام کرده بود، شانس بیشتری برای جذب پپ داشت.
گواردیولا هیچوقت علاقهاش برای سرمربیگری در انگلیس را به عنوان یک راز نزد خود نگه نداشت.
گواردیولا پیش از رویارویی بایرن و چلسی در سوپرکاپ اروپا در سال ۲۰۱۳، گفت:
«دوست دارم آن تجربه را کسب کنم، اما چند سال دیگر.»
وقتی مورینیو بهطرز چشمگیری در فصل پس از قهرمانیاش با چلسی، دچار طلسم فصل سوم شد، چلسی برای آخرین بار برای همکاری با گواردیولا در تابستان تلاش کرد اما تا آن زمان گواردیولا تصمیم نهایی خود در رابطه با شیوههای آبراموویچ را گرفته بود. فرهنگ استخدام و اخراج چلسی، مناسب او نبود. او علاقهمند به برنامههای طولانی مدت و تدریجی داشت اما چلسی، باشگاهی بود که ساختار و رویکردش ایجاب میکرد در صورت عدم برآورده شدن انتظارات، از هیچ تغییری هراسان نباشد.
همزمان با خبر قرارداد پپ با منچسترسیتی، علاقهی چلسی برای جذب او پایان یافت. مانند عاشقی که هیچگاه به معشوقش نرسید بود.
آیا گواردیولا میتوانست آن کنترلی که در بارسلونا و منچسترسیتی داشته را در چلسی پیاده کند؟ آیا میتوانست آنطور که میخواست بازیکن خریداری کند و فلسفه فوتبالیاش را پیاده کند؟ آیا او میتوانست دورهای از حکمرانی چلسی بر فوتبال اروپا، چیزی که آبراموویچ رویای آن را در سر دارد، با فوتبال جذابش را به همراه بیاورد؟
خب... بله ممکن بود! بدون شک اگر به او زمان و پشتوانه کافی داده میشد و این اجازه را داشت که از پایه همه چیز را بسازد، آن رویا به واقعیت میپیوست اما در واقعیت، همه آن موارد غیر محتمل به نظر میرسیدند.
به نظر میرسد از همه زمانهایی که چلسی از دوران بارسلونا و بایرن به دنبال او بوده، فصل ۲۰۱۶ مناسبترین زمان برای ملحق شدن او به آبیها بوده باشد زیرا او خود را در آن فصل آماده پذیرفتن چالش حضور در لیگ برتر میدید. او میتوانست به همان اندازه که در منچسترسیتی بودجه دریافت کرده، در لندن نیز از این نعمت برخوردار شود. منچسترسیتی که قبل از آمدن گواردیولا فصل را در رتبه چهارم به پایان رسانده و به نیمه نهایی لیگ قهرمانان رسیده بود، پس از به خدمت گرفتن او در همان فصل اول بیش از ۱۷۰ میلیون پوند برای خرید بازیکن برای تیمشان خرج کرد.
البته باید این را توجه داشت که بگریشتاین با به خدمت گرفتن ستاره جوان انگلیسی یعنی رحیم استرلینگ، قدمی در ساختن پایهها برداشته بود. چنین برنامهای در چلسی دیده نمیشد و آنها تمام برنامههایشان حول مورینیو میچرخید؛ مورینیو چند ماه قبل از آنکه از چلسی اخراج شود، قراردادش را با چلسی به مدت ۴ فصل تمدید کرده بود. مدافع قهرمانی با مربی موقت، گاس هیدینک، فصل را در رتبه دهم به پایان رساند با وجود آنکه هسته اصلی تیم همان بازیکنانی بودند که فصل گذشته قهرمان لیگ برتر شده بودند. اگر گواردیولا سکوی هدایت آبیها را در آن فصل بر عهده میگرفت، خواهان تغییر و تحول عظیمی در ترکیب میبود به طوری که گفته میشود او برای پیاده کردن ایدههایش به حداقل ۱۰ بازیکن جدید احتیاج داشته است.
چلسی تیم کونته را با خرید بازیکنانی به مجموع بیش از ۱۲۰ میلیون پوند، تقویت کرد. مرد ایتالیایی با پیاده کردن سیستمی متفاوت نسبت به گواردیولا، توانست در اولین فصل حضورش قهرمانی لیگ برتر را به استمفوردبریج بازگرداند.
منچسترسیتی از آن طرف با وجود هزینه بالایی که در همان فصل انجام داده بود، فصل ۲۰۱۶/۱۷ را به تغییر و تحول اختصاص داده تا سرمربیاشان بتواند فلسفهاش را به خوبی پیاده کند. تیم آنها کامل نبود. آنها در تابستان بعدی بیش از ۲۵۰ میلیون پوند در برخی از پستها خرج کردند؛ دروازهبانی با بازی با توپ قوی مانند ادرسون، فولبکهای پر انرژی و آیمریک لاپورت به عنوان مدافع میانی در اواسط فصل. چنین سرمایهگزاریهایی باعث شد منچسترسیتی به تیمی تبدیل شود که ما اکنون به عنوان یکی از قدرتمندترین تیمهای اروپا میشناسیم.
شاید آبراموویچ نیز زمان و بودجه مشابهی در اختیار او قرار میداد تا پپ بتواند فوتبالش را در چلسی پیاده کند اما منچسترسیتی در فصل اول تحت هدایت او لیگ را در رتبه سوم به پایان رساند، از رسیدن به فینال جام حذفی باز ماند و پس از کسب تنها دو پیروزی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان، در مرحله یک شانزدهم نهایی در مصاف با موناکو حذف شد.
اگر چنین روندی را تحت مالکیت آبراموویچ متصور شویم، در انتهای فصل چه بر سر گواردیولا میآمد؟ شخصیتی که پس از سالها شایعات بالاخره به استمفوردبریج آمده و محبوب هواداران شده و رسانهها از او به عنوان سرمربی مخصوص آبراموویچ یاد میکردند، آیا پس از گذراندن فصلی بدون جام و تحقیر شدن در لیگ قهرمانان، جایگاهش برای فصل بعد مستحکم میماند؟ با قاطعیت میتوانیم بگوییم که در پایان فصل سوالات بسیار جدیای در مورد عملکردش در میان مدیران چلسی پرسیده میشد. در فصل بعد پس از شروعی نه چندان قوی، تیم گواردیولا پس از ولخرجی در تابستان دست نخورده باقی مانده و بدون شک جایگاه گواردیولا به عنوان سرمربی به خطر میافتاد.
چنین سناریویی در چلسی تنها یک پایان دارد.
یکی از افراد داخل باشگاه به اتلتیک میگوید:
«همه اینها حدس و گمان هستند اما حتی گواردیولا نیز در چلسی امنیت شغلی لازم را نمیداشت. چلسی باید برنده باشد. اگر برنده نشوید، اخراج خواهید شد. ما در صورت نیاز از تغییر سرمربی واهمه نداریم در حالیکه چیزی که بگریشتاین و سوریانو آماده کرده بودند، یک برنامه بلند مدت بوده و در این صورت پپ احساس امنیت بیشتری خواهد کرد.»
گواردیولا نیز این موضوع رو عملا تایید کرده است. در فوریه ۲۰۱۹ و پیش از فینال جام اتحادیه مقابل چلسیِ تحت هدایت ساری، از او در مورد علاقه آبیها به او در فصول گذشته پرسیده شد و عنوان کرد که به دلیل اخراج سرمربیان متوالی و عدم امنیت شغلی، پیشنهاد مدیران چلسی را رد کرده است.
گواردیولا میگوید:
«در اولین فصل حضورم در منچسترسیتی، مدیریت هیچوقت به کار من تردید نداشت. در میان خبرگزاریها هیچ شایعاتی مبنی بر احتمال اخراج من در صورت شکست در فلان بازی مطرح نمیشد. وقتی کونته در فصل اول حضورش قهرمان لیگ شد ولی یک یا دو بازی ابتدای فصل بعد را با شکست پشت سر گذاشت، صحبتهایی در مورد اخراجش در خبرگزاریها منتشر شده بود که مرا بسیار متعجب کرد. با خودم گفتم “چطور ممکن است؟ آنها چند ماه پیش قهرمان لیگ شدند!”»
او ادامه میدهد:
«من در سال ۲۰۱۳ به بایرن رفتم و با فران سوریانو و بگریشتاین به انگلستان آمدم زیرا هم من به آنها اعتماد داشتم و هم آنها به من. در فصل اول وقتی به دوران سختی برخورد کرده بودیم، من به آنها گفتم که به زمان بیشتری احتیاج دارم و آنها نیز مرا حمایت کردند. تمامی بازیکنان میدانستند که سرمربی تیم چه کسی است و چه کسی سرمربی تیم خواهد ماند. همه چیز ثبات لازم را داشت. این بهترین روش برای پیادهسازی یک فلسفه فوتبالی در طولانی مدت است و قطعا در کوتاه مدت جواب نمیدهد.»
فلسفه چلسی اما کاملا متفاوت با چیزی بود که گواردیولا در آن رشد کرده بود. بارسلونا در گذشته نیز صبر و تحمل کمی داشت اما او جانشین فرانک رایکارد شد و ۵ فصل هدایت آبی اناریها را بر عهده گرفت. بایرن در سال ۲۰۱۳ از این فرصت استفاده کرد و او به مدت ۳ فصل بر نیمکت این تیم نشست. زندگی در استمفوردبریج اما کاملا متفاوت بوده است.
ثبات در پایتختنشینان وجود دارد اما آنطور نیست که به طور شفاف در مجامع عمومی دیده شود یا بر روی نیمکت نمایش داده شود. این ثبات بیشتر خودش را در پشت صحنهها نشان میدهد جایی که ساختار قدرتمندی از تیمهای پایه و زمینهای تمرینی در کوبهام وجود دارد. سرمربیان باید خود را با چیزی که وجود دارد وفق دهند.
جایگاه سرمربی در چلسی، قابل تغییر تعبیر میشود و اگر نتایج آنطور که باید رقم نخورند، جا برای پیشرفت در این جایگاه وجود دارد. دیگر باشگاهها پس از تغییر سرمربی دچار دگرگونی شدیدی میشوند که گاهی اوقات قابل جبران نیست و مدیران چلسی این تجارب را دیدهاند. اما در لایه زیرینِ جایگاه سرمربی و کادرفنی که به راحتی عوض میشوند، ساختار و پایهای مستحکم وجود دارد که مدیران آبیها بر این باورند که این ساختار میتواند آنها را همیشه در بالاترین سطح حفظ کند و این اجازه را به آنها میدهد که با تغییر سرمربی، ایرادات کار گرفته شود. حتی آبراموویچ نیز در مصاحبه با مجله فوربس نیز این موضوع را عنوان کرده است.
مالک روس در ۱۸ سال اخیر، ۱۵ سرمربی را بر نیمکت تیمش تجربه کرده و عنوان کرده که باشگاهش همیشه بر عملکرد درون زمین تمرکز دارد. او میگوید:
«ما با گرفتن تصمیماتی در جهت برخی تغییرات درست در زمان درست مشکلی نداریم تا مطمئن شویم به اهداف اصلی خود دست مییابیم. امیدوارم که این روند نشاندهنده این باشد که باشگاه همیشه برنامهای بلند مدت برای اهداف بزرگش در سر دارد. هر سرمربیای که به باشگاه ما ملحق میشود، از برنامههای ما به خوبی آگاه خواهد بود.»
امروزه هیچ سرمربیای بدون اینکه از اوضاع درون چلسی آگاه شود، به چلسی نخواهد آمد. این نشان میدهد که چرا برخی از سرمربییان چلسی، که توماس توخل نیز شامل آنان میشود، برنامهای کوتاه مدت را در پیش میگیرند تا موفقیتهای نزدیکتری را بدست آورند. از آن طرف فرانک لمپارد که اولین فصل حضورش را در چلسی با دوران محرومیت از نقل و انتقالات سپری کرد، تصور درستی از این موضوع نداشته و میتواند به عنوان یک استثنا، قوانین حاکم بر چلسی را به همگان اثبات کند.
گواردیولا در چلسی این اجازه و توانایی را نمیتوانست داشته باشد که بتواند زیرساختهای چلسی را به کل عوض کند؛ چیزی که در منچسترسیتی به راحتی در اختیارش قرار داده شده است. این موضوع نشان میدهد که اگرچه رومن آبراموویچ بسیار او را تحسین میکند و همیشه آرزوی به خدمتگیری او را در سر داشته اما شواهد نشان میدهد که او یکی از دورترین گزینهها برای نیمکت آبیها بوده است.
شاید سران چلسی به موفقیتی که پپ در سیتی بدست آورده نگاه کنند و با خود فکر کنند که شاید منطقی باشد کمی خط مشیاشان را تغییر داده و زیرساختهای لازم را به سرمربی جدید ارائه دهند. پپ در منچسترسیتی تاکنون ۶ جام کسب کرده و این فصل نیز تیمش برای کسب چهارگانه تاریخی میجنگد.
با این حال، چلسی از فصل ۲۰۱۶/۱۷ که با آنتونیو کونته به قهرمانی در لیگ رسیدند، در هیچ فصلی از مدعیان کسب قهرمانی نبودهاند. از آن طرف منچسترسیتی فصل اول را به تغییر و تحول در باشگاه اختصاص داده و اکنون ثمره آن را میبیند. البته آبراموویچ میتواند ادعا کند که روشی که در پیش گرفته، بسیار موفقیتآمیز بوده چرا که چلسی در دوران مالکیت او به ۱۶ جام معتبر دست یافته است که از این لحاظ موفقتر از تمام باشگاههای انگلیسی به حساب میآید. منتها روشی که او انتخاب کرده، کاملا با چیزی که گواردیولا میپسندد متفاوت است.
نویسنده: Dominic Fifield
مترجمان: رامین شکرخدا - محمد پهلوانی