اختصاصی طرفداری / موتور جام ملت های اروپا با ایده هانری دلونای فرانسوی در آوریل 1959 و با دیدار مقدماتی ایرلند و چکسلواکی روشن شد. رویای دلونای پس از بیش از 3 دهه در حال تحقق بود و این در حالی بود که او در نوامبر 1955 چشم از جهان فروبست و هرگز موفق نشد ثمره ایده خود را به چشم ببیند.
پس از جنگ جهانی دوم، شکاف میان دولت ها و کشورهای مختلف دنیا ادامه یافت و کشمکش های سیاسی هرازچندگاهی سر از مستطیل سبز در می آوردند. جام جهانی 1950 در برزیل، کشوری که هزاران مایل با جنگ جهانی دوم فاصله داشت، آغازی دوباره برای حیات فوتبال و پیامی صلح آمیز برای آن بود. در آن دوره با وجود غیبت بزرگان مهمی چون آلمان، تیمهایی نظیر انگلستان که تا آن زمان تردید بسیاری برای رقابت حضور در رقابت های بین المللی داشتند، به صحنه رقابت جهانی آمدند و پس از یک دهه سیاه، فوتبال در سطح بین المللی دوباره در حال شکوفایی بود. با این حال هنوز شکاف های بزرگی وجود داشت و با اوج گیری جنگ سرد، این شکاف ها عمیق تر هم شدند. شرق و غرب به پیکار نمایش قدرت خود رفتند و در پس همه این اتفاقات جام ملتهای اروپا متولد شد. سوئد، نایب قهرمان جام جهانی قبل در سال 1958، از شرکت در رقابت ها سرباز زد و آلمان غربی، انگلستان و ایتالیا هم انصراف خود را اعلام کردند.تنها 17 کشور خود را مهیای رقابت برای یورو کردند: ایرلند، چکسلاواکی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، مجارستان، فرانسه، یونان، رومانی، ترکیه، نروژ، اتریش، یوگسلاوی، بلغارستان، آلمان شرقی، پرتغال، لهستان، دانمارک و اسپانیا.
فرانسه از قبل به عنوان میزبان اولین دوره انتخاب شده بود و شاید این انتخاب ادای احترامی به دلونای فقید بود. با این حال خروس ها در دور مقدماتی هم شرکت کردند. در دور نخست مقدماتی، ابتدا ایرلند و چکسلواکی به مصاف هم رفتند و ایرلند در دوبلین با دو گل لیام توئوهی و نوئل کنتول، اسلاوها را شکست داد، اما بیش از یک ماه بعد در براتیسلاوا غافلگیر شد و 4-0 شکست خورد تا چکسلواکی برنده دیدار و تیم راه یافته به دور یک هشتم و رقابت با 15 تیم باقی مانده شود.
در دور دوم، شوروی در سپتامبر 1958، به مصاف مجارستان رفت. نبرد دو تیم قدرتمند بلوک شرق، با وجود اینکه مجارها دیگر بسیاری از ستاره های سرشناس دهه 50 خود را در اختیار نداشتند. 100 هزار نفر در استادیوم لنین، نظاره گر نمایش قدرتمندانه شوروی بودند. شوروی 3-1 پیروز شد. به دلیل ناهماهنگی های بسیار که نشان از آشفتگی برنامه های یوفا داشت، دیدار برگشت یک سال بعد در سپتامبر 1959 برگزار شد و این شوروی بود که با پیروزی 1-0 به دور بعد راه پیدا کرد. در دیدگر دیدارهای دور یک هشتم، فرانسه 8-2 و در مجموع یونان را با درخشش ستاره های خود نظیر ژوست فونتن و ریموند کوپا که عملکرد فوق العاده ای هم در جام جهانی 1958 داشتند، شکست داد. در دیگر دیدار مهم آن مرحله، اسپانیا با هدایت هلنیو هررای پرآوازه 7-2 لهستان را در هم کوبید. در خاک لهستان، اسپانیا با دبل آلفردو دی استفانو و لوئیز سوارز، دو ستاره رئال مادرید و بارسلونا پیروز شد و در برنابئو با 3 گل دی استفانو، گنسانا و خنتو، جشن صعود به مرحله بعد را گرفت.
مرحله یکچهارم نهایی، آخرین دور مقدماتی به حساب می آمد و 4 تیم پیروز این مرحله، به دور نهایی اولین دوره یورو می رسیدند. طبق قرعه، فرانسه حریف اتریش شد و با دو پیروزی آسان، پای به جام داخلی گذاشت. یوگسلاوی با ستاره خود، شکولارِچ، پرتغال را مغلوب کرد و چکسلواکی با دو پیروزی آسان برابر رومانی به دور نهایی راه یافت. قرعه بزرگ این مرحله اما تقابل شوروی و اسپانیا بود.
رویارویی دو کشوری که از لحاظ دیپلماتیک روابط سردی داشتند، حساسیت های بزرگی را در اذهان و مطبوعات برانگیخت. شوروی در جنگ داخلی اسپانیا بین سال های 1936 تا 1939، به طور علنی از جمهوری خواهان حمایت کرد و پس از روی کار آمدن حکومت ژنرال فرانسیسکو فرانکو، روابط دو کشور به سردی گرایید و بستن چندین قرارداد نظامی با آمریکا در اوایل دهه 50 توسط فرانکو، در سال های نخستین جنگ سرد، به این تنش ها افزود. علاوه بر این اسپانیا در طول جنگ جهانی دوم، چهل هزار نیروی خود را به جبهه های هیتلر برای جنگ با شوروی اعزام کرده بود. شوروی ورزش را یکی از ابزارهای کارآمد برای نشان دادن قدرت خود به غرب می دید و فرانکو هم با اهمیت ورزش و به خصوص فوتبال برای نشان دادن تبلیغ رژیم خود و فتح سنگرهای خارج از مرزها بیگانه نبود.
رئال مادرید در آن مقطع در اوج قدرت قرار داشت و 5 بار متوالی قهرمان جام نوپای باشگاههای اروپا شد. مادرید باشکوه قله ها را در سطح قاره اروپا فتح می کرد و سفیر موفقی برای شکوه حکومت داخلی در خارج از مرزها به شمار می رفت. در کنار مادرید بارسلونا هم در اوج بود و دو دوره متوالی با نمایش های جالبی زیر نظر هلنیو هررا، که به طور همزمان مسئولیت سرمربیگری تیم ملی را بر عهده داشت، قهرمان لیگ شده بود. علاوه بر آن مادرید و بارسلونا در نیمه نهایی جام باشگاههای اروپای 1959-60، به هم برخوردند و مادرید با پیروزی بر کاتالان ها به فینال پنجم در گلاسگو رسید.
در همان سال لوئیز سوارز از بارسلونا فاتح توپ طلا شد و لادیسلائو کوبالا فوق ستاره، گنسانا، آنتونی رامایتس و خوان سگارا از جمله ملی پوشان مهم بارسلونا به حساب می آمدند. در آن طرف آلفردو دی استفانو پس از اخذ گذرنامه اسپانیایی در سال 1957، آماده درخشش در ترکیب لاروخا بود و ستاره های دیگر رئال مادرید از جمله فرانسیسکو خنتو هم در ترکیب اسپانیا حضور داشتند. یک سال بعد فرانتس پوشکاش هم به جمع آنها اضافه می شد و ترکیب لاروخا رویایی تر از قبل به نظر می رسید. در نقطه مقابل، شوروی از لو یاشین بزرگ بهره می برد. والنتین ایوانف، ایگور نتو کاپیتان مقتدر شوروی و میخائیل مسخی که به گارینشای گرجی معروف بود، از جمله نفرات شاخص قرمزها بودند. ژنرال فرانکو و نیکیتا خروشچف، رهبران دو کشور از لحاظ ایدئولوژیک فرسنگ ها با هم فاصله داشتند، با این وجود هر دو از نقش ورزش برای ابزاری در ترمیم چهره خود به جهانیان، آگاه بودند. فرانکو به قوانین مسابقات معترض بود و اعتقاد داشت باید از پرچم اسپانیا در خارج از مرزها استفاده شود و منعی برای پخش سرود ملی وجود نداشته باشد. مهم تر از همه اینها او به کمونیسم بدبین بود و اعتقاد داشت حمایت کمونیست ها از توده مردم مخالف می تواند خطرناک باشد.
قرار بود بازی رفت در تاریخ 29 مه 1960 و در مسکو برگزار شود. شوروی کاملا مهیای بازی بود، اما تنها دو روز قبل از بازی سرنوشت ساز و در تاریخ 27 مه 1960 اسپانیا اعلام کرد به مسکو سفر نخواهد کرد و در این بازی حاضر نخواهد شد. تصمیم غافلگیر کننده ای که به مانند انفجار یک بمب مهیب بود. آلفونسو دلا فوئنته، رئیس فدراسیون اسپانیا پیشنهاد کرده بود برای جلوگیری از تنش ها بازی در زمین بی طرف برگزار شود، اما وقتی رای نهایی صادر شد، او تنها می توانست اطاعت کند:
از بالا به ما دستور داده شد که در بازی حاضر نشویم. این تصمیم فرانکو بود.
مطبوعات روز بعد تنها به اطلاعیه ای برای لغو بازی بسنده کردند و قاعدتا هیچکس جرات اعتراض نداشت. با این وجود به مرور مخالفت هایی ایجاد شد و یکی از این اعتراضات مربوط به آلفردو دی استفانو بود. فوق ستاره آرژانتینی - اسپانیایی، شانس های بسیاری را برای حضور در جام جهانی به دلایل مختلف از دست داده بود و نمی خواست این فرصت طلایی از او دریغ شود. دی استفانو عصبانی بود و حتی این عصبانیت را هم علنی کرد. عدم حضور در یورو در اوج فوتبالش برای او ناامید کننده بود. دی استفانو دو سال بعد که اسپانیا در جام جهانی 1962 شیلی حاضر شد، هنوز عضوی از اسپانیا بود. با این وجود به دلیل مصدومیت و با تصمیم هلنیو هررا در هیچ دیداری به میدان نرفت و آخرین شانس خود را هم برای موفقیت با تیم ملی اسپانیا از دست داد.
لوئیز سوارز برنده توپ طلای 1960، یکی دیگر از نفراتی بود که افسوس آن تیم طلایی و فرصتی که به سادگی از آنها دریغ شده بود را می خورد:
ما مطمئن بودیم که می توانیم آنها را شکست دهیم و قهرمان اروپا بشویم، اما آنها به ما گفتند دستور از بالا صادر شده است و نمی توانند کاری انجام دهند.
اسپانیا از بازی سر باز زد و شوروی بدون انجام دور نهایی مقدماتی، به یورو رفت. شوروی به عدم حضور اسپانیا معترض بود و به یوفا شکایت کرد. در تاریخ 21 آگوست 1960 و با تصمیم یوفا، محرومیت هایی علیه اسپانیا صادر شد و آنها دو هزار فرانک سوئیس هم جریمه شدند. طعنه آمیز اینکه 3 تیم از 4 تیم دور نهایی، کشورهایی بودند که ساختار کمونیستی داشتند (شوروی، یوگسلاوی و چکسلواکی) اسپانیا با تصمیم رژیم به شانس خود لگد زد و یکی از با استعدادترین و پرستاره ترین تیم های تاریخ آنها، از رسیدن به قهرمانی اولین یوروی تاریخ محروم شدند. شوروی با پیروزی بر چکسلواکی حریف یوگسلاوی در فینال شد که در دیداری مهیج در نیمه نهایی فرانسه میزبان را با نتیجه 5-4 شکست داده بود. در فینال شاگردان گاورین کاچالین، 2-1 یوگسلاوها را مغلوب کردند و نام خود را به عنوان اولین فاتح اروپا مطرح کردند.
نیکیتا خروشچف، سرمست از این موفقیت طعنه و پوزخند بزرگی به فرانکو زد:
او از موقعیت خود به عنوان مدافع آمریکایی ها، با محروم کردن فوتبالیست های اسپانیایی، استفاده کرد و یک گل به خودی زد!
4 سال بعد اسپانیا به عنوان میزبان دوره دوم انتخاب شد و این یک فرصت طلایی برای جبران مافات و عرض اندام دوباره فرانکو با استفاده از ورزش بود. این بار کشورهای بیشتری به فوتبال روی خوش نشان دادند. اسپانیا در دور مقدماتی قاطعانه رومانی، ایرلند شمالی و جنوبی را شکست داد و دانمارک، مجارستان و شوروی هم با کنار زدن رقبا به دور نهایی رسیدند. تقابل با شوروی می توانست فرصت انتقام را برای فرانکو فراهم سازد و این فرصت در فینال میسر شد. دیگر خبری از دی استفانو، کوبالا، خنتو، پوشکاش و...نبود و هلنیو هررا هم پس از هدایت بارسلونا و اسپانیا به اینترمیلان رفته بود. او لوئیز سوارز را هم همراه خود برده بود اما سوارز با تجربه کماکان در ترکیب لاروخا حضور داشت. شماره 10 تیم پپه ویالونیا بود و در مرکز زمین موتور محرک اسپانیا به شمار می رفت. فینال با حضور 80 هزار نفر در سانتیاگو برنابئو برگزار شد. فرانکو هم بود تا با غرور نظاره گر نخستین افتخار بین المملی کشورش باشد. اسپانیا با گل خسوس ماریا پره دا در دقیقه 6 پیش افتاد اما دو دقیقه بعد شوروی با ضربه گالیمزیان خوسینوف به گل رسید. در نیمه دوم و در حالی که تنها 6 دقیقه تا پایان بازی زمان باقی مانده بود، مارسلینو مارتینز روی پاس پره دا شلیک نهایی را به قلب شوروی وارد کرد تا در نهایت اسپانیا در برنابئو دور افتخار بزند. فرانکو انتقام خود را از خروشچف گرفت و نبرد تمام سیاسی را این بار به نفع خود می دید. فاشیسم این بار پیروز شد و فریاد"فرانکو! فرانکو!" در برنابئو پیچید و این بار پرچم جمهوری اسپانیا بدون هیچ منعی بالا رفت.
لاروخا با تیمی متفاوت قهرمان اروپا شد و از آن تیم رویایی اواخر دهه 50 تنها چند خاطره و چند عکس مشترک باقی ماند.