در یونان باستان وقتی دعوا می شد چون عکس العملی بلد نبودند، مجبور بودند همدیگر را بکشند. هنوز هم مد نشده بود که صلوات بفرستند و روی همدیگر را ماچ کنند و تمام، حتی اسیدی هم وجود نداشت که روی همدیگر بپاشند! و سر هر موضوع کوچکی همدیگر را خلاص می کردند! |
می دانیم که شما همه بچه های خوبی هستید و حرف های «بد بد!» بلد نیستید. (استادیوم و پمپ بنزین و پارک و اینجور جاها هم نرفته اید که یک چیزهایی به گوشتان بخورد!) «آفرین!» ولی فلسفه فحش دادن اینقدرها هم بد نبود حداقل بهتر از آدم کشتن بود که آن روزها رواج زیادی داشت! می گویند فحش را هم افلاطون به همین دلیل اختراع کرد، نه چون آدم بی تربیتی بود، بلکه می گویند تا زمان افلاطون فحش وجود نداشت و مردم همه با تربیت بودن؛ مثلا در یونان باستان وقتی دعوا می شد چون عکس العملی بلد نبودند، مجبور بودند همدیگر را بکشند. هنوز هم مد نشده بود که صلوات بفرستند و روی همدیگر را ماچ کنند و تمام، حتی اسیدی هم وجود نداشت که روی همدیگر بپاشند! و سر هر موضوع کوچکی همدیگر را خلاص می کردند! ظاهرا افلاطون فکر کرده اگر مردم حرف هایی بزنند که از نظر روانی کمی تخلیه بشوند کمتر به زد و خورد فیزیکی دست می زنند. او چند فحش را با همین استدلال اختراع کرد و به مردم یاد داد تا از آنها استفاده کنند. (خدا جوابش را بدهد!) اما اینکه در آن زمان مادرش کجا بود تا در دهانش فلفل بریزد را نمی دانیم، چیزهای دیگری که نمی دانیم این است که اولین فحش های اختراع شده توسط افلاطون چه بود و چه قدر بی ادبانه بودند، آیا درحدحیوانات؟ یا توهین به روح اقوام دور و نزدیک آمیزاد؟ یا شاید از اینها هم بدتر!؟ به هر حال ما که اصلا از این حرف ها بلد نیستیم!
فحش دادن نشانه چیست؟ نشانه خشم و نفرت یا درماندگی و آخرین راه برای واکنش نشان دادن به یک رویداد ناخوشایند است. کسانی هم هستند که از ناسزاگویی منظور خاصی ندارند و صرفا از روی عادت این کار را می کنند.
همه از فحش شنیدن ناراحت می شوند. ولی عده یی می گویند فحش و ناسزا گفتن آنقدر که تصور می شود هم بد نیست!
چرا فحش دادن حس خوبی میدهد؟ از اینکه میدانیم شیطنت کردهایم خوشمان میآید یا وقتی حرف رکیک میزنیم واقعا اتفاقی در مغز و بدنمان میافتد؟ برای همه ما پیش آمده که پایمان به جایی بخورد، در ترافیک گیر کنیم یا قهوهمان بریزد و ناگهان سیل الفاظ رکیک از دهانمان جاری شود.
ما به غریزه دشنام های مناسب را مییابیم و این رگبار کلمات و عبارتهای انفجاری، انگار معجزه میکنند و بلافاصله نوعی احساس رضایت به ما میدهد. این درست که بعضی بیشتر دشنام میدهند و بعضی حتی در خوشحالی هم فحش میدهند، اما باید پذیرفت که دشنام در تمام فرهنگها و زبانها وجود دارد و حتی ممکن است منحصر به انسان نباشد!
اما توجه داشته باشید که یک انسان رو میشه از روی نوشته هاش و حرفاش شناخت، مگر غیر از اینه... «که از کوزه همان برون تراود که در اوست»، سعی کنیم تا جایی که ممکنه «فحش» ندیم تا شخصیت خودمون رو زیر سؤال نبریم.
نظر شما در این رابطه چیه!؟