این متن یکی از استاتوس های قدیمی من در صفحهم هست.به واسطه دیدن این مطلب به شدت یاد این استاتوسم افتادم.یه جورایی حرفم درست بود به خصوص انتهای صحبتم در مورد فوتبال ایتالیا.تیم قهرمان مجبوره فروش داشته باشه تا جوابگوی مسائل مالیش باشه
https://www.tarafdari.com/node/1927823
نمیدونم درسته که مطلبش کنم یا نه چون عادت ندارم نوشتههام عمومی کنم و فقط خصوصی در صفحهم می نویسم ولی خب.
.
یکی از خطاهای ذهن انسان بحث شهود یا منطق هست.احساس یا آمار.دیده های انسان اونقدرها هم قابل اطمینان نیست.خیلی وقت ها میتونه باعث گمراهی بشه.یه خطای شناختی واقعی
به این سوال تو ذهنتون جواب بدید؛
روابط نامشروع در میان کدام قشر بیشتره؟سیاستمداران،پزشکان یا وکلا؟
.
.
.
احتمالا ناخودآگاه گفتید سیاستمدرها،درسته؟چرا؟بر چه اساسی؟شاید جالب باشه بدونید برای اثبات این مورد مدرک خاصی وجود نداره.نه آمار نه مورد دیگه.پس چرا؟
پروفسور کاهنمن در کتابش از موردی صحبت کرده به نام دریابش دسترسپذیری *.یعنی ذهن شما با شهود در دسترسش قضاوت میکنه.خب اگر این شهود منبع درستی نداشته باشه چی؟خب قضاوتش هم اشتباهه.
چرا ذهن شما سیاستمدارها رو با اعمال نامشروع بیشتری قضاوت کرد؟چون روابط نامشروع سیاستمدارها برای رسانه ها جذابیت خیلی بیشتری نسبت به وکلا و پزشکها داره.غیر از اینه؟روابط افشا شده سیاستمدارها نسب به وکلا و پزشک ها بیشتره که دلیلش رسانههاست ولی آیا این مدرک بر اینه که تعداد این روابط هم از پزشکها و وکلا بیشتره؟خیر.ممکنه هر کدوم از این اقشار ۱۰ رابطه نامشروع داشته باشن.از سیاستمدارها به علت سماجت و موشکافی رسانه ها ۸ تاش لو میره،از پزشک ها هیچی یا نهایت ۲ تا و همین آمار برای وکلا.
*دریابش از واژه Heuristic به معنای پی برنده و کشف کننده میاد
مثال بعدی
پروفسور کاهنمن با مردی که سهام فورد خریده بود ملاقات کرد.اون فرد گفت: پسر!اونها واقعا بلدن چطور ماشین بسازن.
پروفسور پرسید دلیل خرید سهام از طرف شما چه بوده؟آیا اون فرد ارقام و آمار اقتصادی اون مدت رو بررسی کرده بود؟خیر.اون مرد فقط به شهودش اتکا کرد.اون فرد در نمایشگاه فورد شرکت کرد،از قبل از شرکت فورد خوشش میاومد،تحت تاثیر قرار گرفت و سهام رو خریداری کرد.ترجیح شهود به آمار.چون فورد به این فرد حس خوبی میداد سهام اون شرکت خرید.
این ماجرا شما رو یاد چیزی ننداخت؟من یاد ماجرای بورس در دو سال اخیر انداخت که اوضاع مالی خیلی ها رو خراب کرد و عملا ورکشسته شدن.
[ روزی که کریستیانو رونالدو اومد یوونتوس همه گفتن سری آ داره برمیگرده.منظورشون برگشت رونق به این لیگ بود.آیا برگشتن رونق با اومدن یک فوق ستاره نزدیک به پایان دوران بازیگریش ممکن هست؟خیر.سری آ برنگشت.فقط این احساس و شهود به فرد دست داد که سری آ داره برمیگرده.برای ما ایرانیها بیشتر بود چون بعد از چند سال به واسطه رونالدو بازیهای سری آ از تلویزیون ایران پخش میشد.درآمد این لیگ هنوز هم واقعا پایینه.تا سال ۲۰۱۹ درآمد حق پخش تلویزیونی این لیگ بین ۴ لیگ معبتر اروپایی کمترین بود.این چه نوع برگشتنی هست؟ورزشگاه های این کشور همچنان قدیمی هستن.دو تیم شهر میلان همچنان ورزشگاه اختصاصی ندارن پس یعنی درآمد ورزشگاه برای اونها انحصاری نیست.امسال قرارداد دیگهای برای حق پخش بسته شد که اگر اشتباه نکنم با DAZN بود ولی همچنان فرسنگها از لیگ برتر جزیره عقب تره.از لالیگا هم عقب تره.پس چطور چنین حرفی زده میشه؟همه اینها به خاطر هیجانات و زوم رسانهای هست.مورینیو آمد به رم و دوباره همون حرف کلیشهای تکراری که سری آ داره برمی گرده به روزهای خوبش.کاملا از سر هیجان ]
این بخش جدید هست و شامل استاتوس نمیشه تازه نوشتمش
**در مورد بحث سوپرلیگ و روح فوتبال قبلا صحبت کردم و حال صحبت بیشتر ندارم.بعضی فکر میکنن توی بحث سوپرلیگ نبرد خیر و شر یا خوبی و بدی مطرحه.خیر.بحث فقط بین بد و بدتر هست.بحث بین یوفای فاسد و سرمایهدارهای انحصار طلب بود پس واژه "از بین رفتن روح فوتبال" احمقانهست.اصلا مگه فوتبال روح داره؟مگه فوتبال مکتب داره؟این حرفها یعنی چی که بین همه جا افتاده؟توی ایران هی مکتب مکتب میکنن.بابا مگه کلاس اخلاقه؟مگه کلاس فلسفهست؟یه فرهنگی ورزشی چسبوندید آخر اسم باشگاهها هوا برتون داشته که خبریه؟مکتب استقلال،مکتب پرسپولیس،مکتب شاهین،مکتب ملوان،مکتب فلان و بهمان.کدوم مکتب.مگه باشگاه ورزشی دانشگاه هست؟اصلا معنی مکتب چیه؟**
............
مکتب یعنی چه؟
تعریف اول
مکتب یا ایدئولوژی عبارت است از یک طرح جامع و منسجم که میخواهد با جهان بینیی که میدهد و با دستور العملهایی که ارائه مینماید بشر را به طرف کمال و هدفش راهنمایی کند.
تعریف دوم
«مکتب و ایدئولوژى ضرورت خود را مینمایاند؛ یعنى نیاز به یک تئورى کلى، یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلى، کمال انسان و تأمین سعادت همگانى است و در آن، خطوط اصلى و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیلهها، نیازها و دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها براى همه افراد بوده باشد.»
تعریف سوم
«ایدئولوژى یعنى دستگاه فکر، مجموع جهان بینى، یعنى هستها، [و نیز چگونه بایدها.] نگرش من به هستى که چگونه هست و نگرش من درباره خودم و جامعه که چگونه باشد همه را یکجا مىگویم ایدئولوژى.»
آیا باشگاه های ایران چنین چیزی دارن؟هنوز هم میگید مکتب باشگاه های فوتبال ایران؟
.......
توی این مطلب از پروفسور کاهنمن و کتاب حرف به میون اومد.دنبال کننده های من میدونن بحث چی بود ولی چون خیلیها شاید ندونن از کی و چی حرف زده میشد.
پروفسور دنیل کاهنمن اقتصاددان و روانشناس و کتاب ایشون Thinking Fast and Slow