دورههای کوپا امجدیه از نظر باستانشناسان به دو دوره کوپا یخبندان و پارینه امجدیه تقسیم میشود.
در دورههای اول تیمها از زمان ابلاغ و دعوت به مسابقات، در کاروانهای پراکنده به سمت محل برگزاری مسابقات میآمدند و گاها به علت وجود راهزنان و بلایای طبیعی تیمها موفق به حضور نمیشدند.
در سال ۱۱۰۰ پیش از میلاد، تیم "چی واوای نپال" در میانه راه بر اثر شکافته شدن زمین به درون زمین فرو رفته و جملگی بگا شدند.
از دیگر حادثهها میتوان به خاکستر شدن تیم shortless تایلند بر اثر برخورد گدازههای آتشفشانی اشاره کرد.
در این بین تیم "درشکه رانان دربار پارسی" بواسطه سالها غارنشینی در سطح اول فوتبال، با احداث غارها و تونلهای زیرزمینی خود را به محل بازیها میرساندند و از مشتریهای ثابت رقابتها بودند.
(از مشکلات رایج تیمها در هنگام عزیمت به محل مسابقاتِ کوپا امجدیه)
.
گفته میشود در یکی از دورهها در سال ۱۰۵۰ پیش از میلاد در بازی فینال یک فروند تیرکس به زمین مسابقه حمله کرد و بازیکنان دو تیم و تماشاگران را بلعید. ایشان به هنگام بلعیدن داوران، توپ سنگیِ آن دوران را نیز میبلعند که توپ وارد نای شده و باعث خفگی تیرکس قاتل میشود.
در چندین دوره هم برخورد شهابسنگ به محل برگزاری مسابقات اتفاق افتاد و بسیاری از بازیکنان مردند که هماینک در تالار مفاخر AFC به عنوان شهدای گمنام کوپا امجدیه از آنها یاد میشود. پس از چند دوره بازیها به ورزشگاه سرپوشیده "سنت غار پارک" منتقل شد.
(ورزشگاه سرپوشیده سنت غارپارک)
.
در آن زمان بازیها در تایم مشخصی انجام نمیشد و دو تیم آنقدر با هم بازی میکردند تا آذوقهشان تمام میشد و شکست را قبول میکردند. گاهی یک بازی تا یکهفته به طول میانجامید و بازیکنان آنقدر در زمین قضای حاجت میکردند که به قول مرتضی محصص بازی به گوه کشیده میشد.
(لش مومیایی شدهِ آقای گل اولین دوره مسابقات "چوکومومبا شاخدول" )
فرهنگ ورزشگاهها:
در دورههای اول لباس وارد فرهنگ فوتبال نشده بود و بازیکنان با برگهایی که عورتشان را میپوشاند وارد زمین میشدند. رایجترین برگها، برگهای اکالیپتوس و انجیر بود. تیمهای ثروتمندتر از چوب بامبو استفاده میکردند. با توجه به نبود رختِ کافی بالطبع رختکن هم وجود نداشت و بازیکنان همان وسط زمین به رتق و فتق امور میپرداختند.
شادی گلها هم در درآوردن برگها و چرخاندن برگ یا آلت یا بصورت ترکیبی خلاصه میشد.
زینالعابدین رهنما در کتاب "برهنگیِ فرهنگی کوپا امجدیه" میگوید؛ آن موقع فرهنگ برهنه گرایی غالب بود، بازیکنی بود به نام جلال ماکارونی که آلتش به زمین میرسید و برگی نبود که آن را پوشش دهد و هوادارانِ حشری هم شعار میدادند "جلالِ آلت دراز ، بیا مارو بنواز" .
تماشاگران برای فوتبال و سکس میآمدند. مردم شعار میدادند "جایی برای پیرمردها نیست" و اگر پیرمردی به ورزشگاه میآمد به او تجاوز میشد. بیرون ورزشگاه دستفروشان کاندوم و مغزپسته و شامپو سدر برای تاخیر در انزال میفروختند. آنها که آلتهایی کوتاه داشتند نیز کافور خریداری میکردند تا مجبور به درآوردن آلتشان نباشند و خجالت زده نشوند.
(جلسات تیمها در کنار زمین و دستورات تاکتیکی و استعمال خشخاش. جلال ماکارونی در سمت راست تصویر مشخص است)
داوری مسابقات:
جمال هورن رئیس آپارتمان داوری گلبرگهایِ ابنه ایِ لندن در کتاب "عجب بکن بکنی بود" نوشته است؛ داوران در کوپا امجدیه سوت هم نداشتند، یعنی هنوز اختراع نشده بود و با هوووشششش و رررررررر بازیکنان را از تصمیم خود مطلع میکردند. آنها حتی امنیت جانی هم نداشتند. در بازی بین قبیله باکومبای مغولستان و گشنگان مالزی داوری به نام فرامرز خودبفاک پس از اینکه به اشتباه وقت اضافه بازی را ۵ ساعت و ۳۰ صدم ثانیه اعلام کرد توسط اعضای دو تیم خورده شد.
(تمثال نادر محمدی جونیور بازیکن بابل پشت در هنگام پرتاب اوت)
.
جوایز مسابقات:
شکیرا بنت الباسن محقق شلمغز کلمبیایی در اینباره می گوید؛ جوایز نقدی وجود نداشت و پول قرنها بعد به فوتبال وارد شد. آن زمان تیم اول معمولا مقداری گوشت نمک سود شدهِ ماموت، تیم دوم عاج فیل و تیم سوم کصکفتار دریافت میکرد.
بعدها که فوتبال را بورژوآها قبضه کردند به تیم اول جالباسی و سماور میدادند.
ثبت مسابقات:
وقایع بازیها معمولا توسط ۴ کاتب بر روی سنگها حک می شد. بعدها با پیشرفت بشر نوشتهها روی کاغذ پاپیروس ثبت شد. در دورههای اول با توجه به اینکه بازیها با دو تیم برگزار میشد کاتبها کار سختی نداشتند و کل رویدادها را بر روی یک سنگ به اندازه کف دست ثبت میکردند.
دیوار نوشتهای از کوپا امجدیه با مضمون:
"به تعداد کشتههای کوپا امجدیه دوستت دارم"
.
متخصصین کوپا امجدیه:
یکی از متخصصین این جام "درشکه رانان پارسی" بود.
آنها در فاصله سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد مسیح ۱۲۰ بار قهرمان این مسابقات شدند.
از آنجایی که ۱۲۰ ستاره روی یک برگ جا نمیشد لباسی تهیه کردند که تمام بدن بازیکنان با برگها پوشانده شده بود.
همین کار باعث اتفاق تلخی شد بطوری که در مسابقهای که با گوسفندان امارات داشتند، گوسفندان تصور کردند که آنها غذا و یونجه های متحرکند لذا به آنها یورش برده و با ۶ گل مجازاتشان کردند.
پس از این واقعه متخصصین وارد افول شدند و با منفی هایی که خوردند به مرور ۱۲۰ ستاره خود را از دست دادند.
(لباس مورد نظر که موجب غزوه عبدالرحمان شد)
بیداری متخصص:
در تاریخ از این دوره به پریود متخصصین نیز یاد میشود.
تقریبا ۲۹۴۴ سال طول کشید تا شیرِ گشاد شده برگشته تا برای ستارهها مبارزه کند.
عصام الشومبولی گزارشگر عرب در اینباره گفته است؛ "من کنت مولاه فهذا طاج مولاه"
و سرانجام ستاره در منقل ماست:
در سال ۱۹۴۴ و در خلال جنگجهانی دوم و زیر بمباران هوایی جنگندههای سگهای نازی، بازیها در تپه نُرماندی آغاز شد.
۴ تیم کصخل در این شرایط که سگ از لانه خود بیرون نمیآمد پای به مسابقات گذاشته بودند.
پلیکانهای باکرهِ اندونزی در همان ابتدای مسابقات با لشگر زرهی و لوله توپ تانکهای جرمن ها برخورد کردند و به علت کمبود وازلین همگی آفتابه شهادت را سرکشیده و به آسمانها عروج کردند.
درشکه سواران رضاشاه، ترنسهای دگوریِ مالزی و هاپوهای کودک کش اسرائیلی از دیگر تیمهای شرکت کننده بودند.
راه قهرمانی:
در ابتدا ترنسهای دگوری مالزی و نماینده اسرائیل روبروی هم ایستاند که ترنسها در اعتراض به نماینده اسرائیلی حاضر به مسابقه نشدند و پس از خوردن شیرکاکائو و کیک مسابقات را ترک کردند.
در دیگرسوی جدول درشکه رانان رضاشاه (گلبرگهای پارسی) پس از عشقبازی با قرعه استراحت به فینال راه پیدا کردند.
فینال:
بازی با حملات همه جانبه درشکه رانانِ نُشادر خورده آغاز شد و چپ و راست توپ روی دروازه نماینده اسرائیل ریخته میشد و دروازهبان اسرائیلی که با نام درشکه رانان مشکل داشت با رشادت همه توپها را میگرفت.
سرانجام در دقیقه ۸۴۵ و هنگامی که دروازهبان اسرائیلی برای تغذیه به پشت دروازه رفته بود و در حال ذبح کودک عکاس فلسطینی بود درشکه رانان با شوت پارسیا هندوانه پرست از میانههای زمین، دروازه را باز کرده و قهرمان شدند.
(لاین آپ دو تیم فینالیست)
.
منابع: چخماق الدین ماشاریپف، سمیه ستاره ماینر، رحیم ازغدی، فیلم آسمان قهوهای، دلنوشتههای سیاوش اکبرپور، ژنرال یوهانس اروین یوجین رومل قلعه، عنایت الله آتشی.