کسی که سینفایله،میدونه چرا باید غرق دنیای سرد و تاریک اما خارق العاده و جذاب ژان پیر ملویل بشه.
تماشای فیلمهای پدرخوانده ی موج نوی فرانسه(جنبشی که سینمای جهان تا حد زیادی بهش مدیونه) از این حیث جذابه که به شکل عجیبی پر از ایده های بکر و یونیکه،حالا هر چقدر هم تحت تاثیر سینمای آمریکا بوده باشه.
و خب ملویل کارگردانیه که خودش یه زمانی نصف روز رو به فیلم دیدن اختصاص میداد و رابطه ی عاشقانه ی عجیبی با سینما داشت.
این رابطه از یه جایی به بعد تموم شد ولی به نوعی به شکل دیگه ای ادامه پیدا کرد.
با ساختن بهترین فیلمهای تاریخ توسط خودش.
دو تریلوژی جذاب خلق کرد که هر کدومشون رو میشه جزو بهترین فیلمهای تاریخ سینما دونست.
فیلمهایی که بعدها هر کدومشون تبدیل به یه کلاس درس واسه کارگردانهای بزرگ حال حاضر جهان شدن.(از جمله مایکل مان،پل توماس اندرسن،برادران کوئن و...)
فیلمهایی که خیلیها رو شیفته ی سینما کرد.
شاید بپرسید چرا چهار تا؟
چون تا به پنجمی رسیدم خشکم زد،واقعا نمیدونستم باید کدوم رو انتخاب کنم.
صدالبته که تنبلی هم مزید بر علت شد.
راستی قصد من از این نوشتن این مطلب معرفی فیلمهاش نیست،فقط قراره با اونایی که تجربه ی حضور تو دنیای این بزرگمرد رو دارن یخورده کیف کنیم،همین!
۱-خاموشی دریا (۱۹۴۹)
اولین فیلم ملویل بزرگ و اولین ضلع از تریلوژی عجیب و غریبش درباره ی مقاومت فرانسه.
به عقیده ی من این فیلم یکی از یگانه ترین فیلمهای تاریخه.
این داستان غم انگیز و کمی رومانتیک مقاومت پیرمرد فرانسوی و خواهر زاده اش در برابر یه افسر آلمانیه.
افسر آلمانی ای که قراره تو خونه پیرمرد و خواهرزاده اش اقامت داشته باشه،اونم در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان!
مقاومتی که به کمک سکوت انجام میشه.
فیلم از این جهت یگانه است که تقریبا تو کل فیلم در خونه ی پیرمردیم،یا نریشن پیرمرد رو میشنویم،و یا صحبتهای افسر آلمانی رو،صحبتهایی که برخلاف انتظار صاحبان خونه اصلا
صحبتهای بدی نیست.
حرفهای زیبا و جذاب درباره ی هنره وجوه مشترک بین فرانسه و آلمانه؟برخلاف انتظار
اما این چیزی رو تغییر نمیده،پیرمرد و خواهر زاده اش به سکوت و در واقع مقاومت ادامه میدن،چون اونا نمیخوان اصولشون رو زیر پا بذارن.
و نگاه ایدآلیستی افسر،متاسفانه تبدیل به یه اپیدمی نمیشه.
عشق بین افسر و دختر یکی از عجیب ترین و دوست داشتنی ترین عشقهای تاریخ سینماست.
عشقی که تو محور قضیه قرار نداره اما بسیار تاثیرگذاره.
فیلم تو سایت راتن تومیتوز نمره ۱۰۰ رو گرفته و از یکی فیلمهای موردعلاقه ی گیرمو دل تورو هستش.
۲-کلاه (۱۹۶۲)
یکی از فیلمهای گنگستری ای که زمینه ساز خلق کلی فیلم جذاب دیگه تو این ژانر شده.
شاهکاری که فیلم گنگستری موردعلاقه ی مارتین اسکورسیزی(که خودش یکی از بهترین فیلمهای گنگستری تاریخ رو ساخته) و خط داستانی موردعلاقه نزد تارانتینو رو داره.
شاید اینطور به نظر نرسه اما فیلم به قدری پیچیده اس که کمتر کسی میتونه با یه بار دیدن از اسرار فیلم باخبر بشه.
بازیهای قوی و جذاب بلماندو و رجیانی و صدالبته میشل پیکولی باعث میشه فیلم تا مدتها تو ذهن مخاطب جا خوش کنه.
۳-دایره سرخ (۱۹۷۰)
این یکی از معروفترین فیلمهای آقا تو همین ایران خودمونه.
یه فیلم سرقتی تر و تمیز که جناب ملویل یه زیبایی هر چه تمامتر دنیای سرد و سامورایی منش و منحصر به فرد خودش رو به مخاطب نشون میده.
دنیایی که تشخیص بد و خوب،به این آسونی ها نیست.
به دزد یا شخصیت منفی با کمال احترام نگاه میشه،و یه پلس یا شاید شخصیت مثبت هم همینطور.
قهرمان یا ضد قهرمانی وجود نداره.
ملویل به درون تمام شخصیتهاش رجوع میکنه.
چون همشون بخشی از ذات ملویل رو در خودشون دارن.
و البته یه وجه مشترک دیگه:
تنهایی
و اما سکانس سرقت فیلم...
دقیقا ۲۷ طول میکشه،بدون دیالوگ،بدون موسیقی،اما هیجان انگیز تر از بعضی از فیلمهای هیچکاک بزرگ.
تعلیق در خاصترین حالت.
۴-سامورایی (۱۹۶۷)
صحبت کردن درباره ی این فیلم واقعا سخته.
شاید بعد ارتش سایه ها شخصی ترین فیلم ملویل باشه(شاید حتی قبلش)
تمام عناصر دنیای ملویل تو این فیلم دیده میشه.
منش سامورایی،فضای تاریک و سرد،تنهایی،مرز باریک بین خیر و شر و در نهایت،مرگ.
فیلم شخصیت محوره.
جف کاستلو با بازی جیگری به نام آلن دلون،دل خیلیها رو ربود.
جف که یجورایی آینه ای از شخصیت خالقش یعنی ملویل بزرگ بود.