در دل همان محبت پيشينه باقی است
آن دوستی که بود در اين سينه باقی است
باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آيينه باقی است
از ما فروتنی ست بکش تيغ انتقام
بر خاطر شريفت اگر کينه باقی است
نقدينه وفاست همان بر عيار خويش
قفلی که بود بر در گنجينه باقی است
وحشي اگر ز کسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقه پشمينه باقی است
❤ وحشی بافقی ❤
🌹 غزلیات وحشی بافقی / دیوان اشعار ، غزل ۴۷ 🌹