مولانای جان ❤رکنالدین اوحدی اصفهانی مراغهای (۶۷۳–۱۵ رمضان ۷۳۸ قمری) عارف و شاعر پارسیگوی ایران در قرن هشتم هجری و اهل مراغه است.
آرامگاه اوحدی.
زندگینامه
اوحدالدین بن حسین اصفهانی در حدود ۶۷۳ ه.ق مراغه به دنیا آمد. چون تولد و وفات اوحدی در مراغه روی داد، به مراغهای نیز شهرت یافت.در آغاز تخلص او صافی بود، سپس به سبب ارادتی که به پیر و عارف مشهور، ابوحامد اوحدالدین کرمانی پیدا کرد، تخلص اوحدی را برگزید.اوحدی در دوران پادشاهی ارغون خان مغول در شاعری ظهور کرد.[۴]اوحدی پس از انتخاب غیاث الدین محمد به وزارت ابوسعید بهادر مثنوی جام جم خود را به نام وی به نظم درآورد. او همچنین مدتی در اصفهان به سر برد و بار دیگر به مراغه بازگشت. او در سرودن انواع شعر تبحر داشت. آرامگاه او در مراغه است. هماکنون یک موزهٔ دائمی در مقبرهٔ اوحدی در مراغه دایر میباشد.
مذهب
دانشنامهٔ بزرگ اسلامی در پیرامون مذهب او چنین آوردهاست:
دربارهٔ مذهب اوحدی مطلبی به صراحت بیان نشدهاست، ولی در دیوان او اشاراتی هست که از اعتقاد وی به تشیّع حکایت میکند. از جمله: چندین بار از علی، حسین، رضا و مهدی یاد کردهاست…
با این حال سعید نفیسی، با تکیه بر اشارات شاعر به خلفای راشدین و «چهار یار» خواندن آنها و اشارهٔ او به «شافعی»، در نهایت اینگونه استدلال میکند که او میتواند شافعی بودهباشد.
آثار و اشعار
اشعار اوحدی مراغهای از ابتدا مورد توجه بودهاست و تعداد آنها به ۱۴٫۷۲۹ بیت میرسد. از آثار اوحدی دستنویسهای بسیاری بهجای ماندهاست.
دیوان: که شامل قصاید، غزلیات، ترکیبات، ترجیعات و رباعیات است.
جام جم: که شامل مثنویهای اوحدی است.
منطقالعشاق، (یا ده نامه، محبتنامه): شامل نامههایی عاشقانه که میان عاشق و معشوق رد و بدل میشدهاست.
معروف است که وی تخلص خود را از «اوحدی» عارف معروف اوحدالدین کرمانی (متوفی ۶۳۵ هـ. ق) گرفتهاست.
اشعار به لهجه اصفهانی
اوحدی مراغهای سه غزل به زبان اصفهانی (پهلوی) دارد که جزو فهلویات شناخته میشود:
چند بیت از غزلی به زبان اصفهانی:
دیم تو خورد و چشم مو تر
هشکش ویکر وان خوزارو
واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی
کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو
علاوه بر این سه غزل، اوحدی همچنین در موقعیتهای گوناگون از سرزمین پدری خود یاد میکند:
چشم سر ما غلط نبیند
کش سرمه ز خاک اصفهان است
یا دربارهٔ دوری خود از اصفهان چنین میسراید:
اوحدی ار مینهی دل به رخ آن نگار
تن به غریبی بده، یاد صفاهان مکن
و همچنان که آوازه سعدی را از شیراز میداند خود را از سپاهان معرفی میکند:
قصه اوحدی از راه سپاهان بشنو
همچو آوازه سعدی که ز شیراز آید
آرامگاه
رکنالدین ابوالحسن مراغی مشهور به اوحدی مراغهای عارف و شاعر پارسیگوی نامدار صاحب مثنوی معروف جام جم است که آرامگاهش در میان باغ سرسبزی واقع شدهاست. سنگ قبر اوحدی از سنگ کبود درست شدهاست. بر دیوار شمالی و جنوبی آن نام اوحدی و تاریخ فوت که ۷۳۸ ه.ق است حک شدهاست. در سال ۱۳۵۲ از سوی انجمن آثار ملی ایران بنای جدیدی بر روی قبر مزبور احداث شده و سنگ مقبرهٔ پیشین را به موزهٔ آرامگاه انتقال دادند.
موزهٔ اوحدی آرامگاه اوحدی مراغهای
در کنار مقبرهٔ اوحدی، موزه اوحدی واقع گردیدهاست. این موزه بهعلت اینکه شهر مراغه در دوره ایلخانیان مغول مقرّ حکومتی و پایتخت آنان بودهاست، عنوان موزه تخصصی ایلخانی را به خود اختصاص دادهاست. اشیاء موجود در این موزه شامل ظروف سفالی، سکّه، کتابت، ظروف مفرغی، شیشه که کتیبههای باقیمانده از رصدخانه و سنگ قبور مربوط به دوران اسلامی است.
در بندِ غم عشق تو، بسیار کسانند تنها نه منم خود، که دراین غصّه بسانند
در خاک به امید تو، خلقی است نشسته یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند
عُشـّاق تو در پیش گرفتند، بیابان کآن طایفه، ده را پس ازاین هیچ کسانند
کو مَحرم رازی، که اسیران محبّت حالی بنویسند و سلامی برسانند
با محتسب شهر بگویید، که امشب دستار نگهدار، که بیرون عسسانند!
ای دانه دُر، عشق تو دریاست ولیکن افسوس! که نزدیک کنار تو خسانند
شاید که ز مصرت، به هوس مرد بیاید خود مردم این شهر، مگر بی هوسانند؟
با جـُور رقیبان، زِ لبت کام که یابد؟ من تَرک بگُفتم، که عسل را مگسانند!
ای اوحدی از لاشه تنگ تو، چه خیزد؟ کاندر طلب او همه، تازی فرسانند
افسوس که در پای تو این تند سواران بسیار دویدند و همان باز پسانند! !