❤️درود بر شما ارجمندان ، همانند آدینه های گذشته با معرفی شاعری از بوستان شعر و ادب پارسی در خدمتتان هستیم ❤️
شیخ کمال الدین مسعود خجندی (اوایل قرن هشتم - 803ق)، متخلص به کمال، و مشهور به شیخ کمال، از شاعران نامدار و عارفان بزرگوار قرن هشتم هجری است که با حافظ شیرازی و شیرین مغربی، معاصر بوده است.
با پسته شیرین تو شکر هیچ است
با سنبل مشگین تو عنبر هیچ است
گویند که هیچ است ز تنگی دهنت
من هیچ ندیده ام سخن در هیچ است
🌹 ولادت و تحصیلات 🌹
شیخ کمالالدین مسعود خجندی در خجند، از سرزمین باستانی ایران، در ماوراءالنهر زاده شد. تاریخ دقیق ولادتش معلوم نیست، اما از مضامین و اشارت بعضی اشعارش و با قرائن، تولد وی را در اوایل قرن هشتم فرض کردهاند.
وی پس از تحصیلات مقدماتی و طی دوره جوانی، به جهانگردی پرداخت و در این سفرها به شرف زیارت خانه خدا نائل گشت. پس از زیارت کعبه، رخت سفر به دیار آذربایجان کشید. چون آب و هوای آذربایجان با نهاد وی مناسب بود و مردم این دیار به عرفان گرایش خاص داشتند، در تبریز مقیم گشت.
هنگام اقامت او در تبریز، به فرمان سلطان حسین جلایر، باغ و خانقاهی برای وی مهیا کردند که در آن سکونت گزید و به عبادت مشغول گشت و تا واپسین دم حیات، در این باغ زیبا به سر برد. این باغ در دامنه «ولیانکوه» واقع است و وی در همان جا دفن شده است.
ای سرو اگر ترا چو طوبی خوانیم
از سرکشیت بجای خود بنشانیم
با قامت او چند کنی نسبت خویش
ما اصل تو و فرع تو نیکو دانیم
🌹شیخ کمال و سفر به شهر ( سرای ) 🌹
زمانی که خجندی در تبریز بود، لشکر توقتمش خان از «دربند» قصد تبریز کرد و پس از فتح آن دیار، شیخ را به فرمان منکوحه خان، به دیار دشت قبچاق به شهر «سرای» بردند و مدت چهار سال شیخ در آن شهر بود و اکابر، مرید او شدند.
باآنکه شیخ کمال در شهر «سرای» خوش بود، دختر نیکاخترش میل بیاندازه به تبریز داشت، و لذا شیخ پس از چهار سال از «سرای» بیرون آمد و به تبریز برگشت.
از تو یک ساعت جدایی خوش نمی آید مرا
با دگر کس آشنایی خوش نمی آید مرا
گوییم رو زین در وسلطان وقت و خویش باش
بعد سلطانی گدایی خوش نمی آید مرا
چاکرانت را نمی گویم که خاک آن درم
با بزرگان خود ستایی خوش نمی آید مرا
گفتمش در آب عارض عکس جان با ما نمای
گفت هر دم خود نمایی خوش نمی آید مرا
از لب لعلت نپرهیزم بدور آن دو چشم
پیش مستان پارسایی خوش نمی آید مرا
منکر زهدم برویت تا نظر باز آمدم
پاکبازم من دغایی خوش نمی آید مرا
صوفیان گویند چون ما خیز و در رقص آ کمال
حالت و وجد وبائی خوش نمی آید مرا
🌹 شیخ کمال خجندی و حضرت حافظ شیرازی 🌹
شیخ کمال بخشی از زندگیاش را با عرفان خاص خویش و با ارشاد در تبریز گذراند و تحت حمایت سلطان حسین جلایر بود؛ درحالیکه خواجه حافظ نیز نزد سلطان احمد جلایر میزیست. سلطان حسین و سلطان احمد از پسران شیخ اویس جلایری بودند و در نتیجه پیوستگی سلطنت این دو برادر از آل جلایر، شیخ کمال از سخنان عارفانه و اشعار حافظ بهره برده، محظوظ میشد.
زمانی که حافظ غزل شیخ کمال را به مطلع:
بیا ساقی که بیخ غم به دور گل براندازیمم
گلگون طلب داریم و گل در ساغر اندازیم
دید، از آن استقبال کرد و غزل زیبایی به مطلع:
بیا تا گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیمف
را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
را سرود که زیباتر و عارفانهتر است.
امیر نظامالدین علیشیر نوایی در «تذكرة مجالس النفائس» مینویسد: «بعضی از عرفا که به صحبت شیخ کمال و خواجه حافظ رسیدهاند، گفتهاند که صحبت شیخ بهتر از شعر اوست و شعر حافظ بهتر از صحبت او».
بعد از امروز آشکارا دوست می دارم ترا
از تو چون پوشم نگارا دوست میدارم ترا
در وجود من ز هستی هر سر مویی که هست
دوست میدارد مرا تا دوست میدارم ترا
خواه در دل باش ساکن خواه درجان شو مقیم
گر در اینجایی ور آنجا دوست میدارم ترا
عارم آید پیش سرو و لاله رفتن در چمن
تا بدان رخسار و بالا دوست میدارم ترا
گر نباشی دوست دارم دوست دارم همچنان
ز آنکه من بی این تمنا دوست میدارم ترا
دیده و دل هر یکی تنها ترا دارند دوست
خود من بی دل نه تنها دوست می دارم ترا
گفته ای خون ریزمت تا دشمنم داری کمال
من خود از بهر چنین ها دوست میدارم ترا
🌹شیخ کمال خجندی و شیرین مغربی 🌹
محمد شیرین مغربی از شاعران متصوف ایران است و چون به جهانگردی پرداخته و در بعضی سیاحات، به دیار مغرب رسید، شهرتش به «مغربی» است. همه نویسندگان در شرح حال وی این وجه تخلص را بیان کردهاند.
آن ماری شیمل در مقدمه بر دیوان محمد شیرین مغربی از قول یان ریپکا ارتباط او را با کمال خجندی ذکر میکند و معتقد است که مغربی به عللی با وی چندان همسخنی نداشته است.
در کتب تراجم آمده است که میرانشاه، پسر تیمور و والی آذربایجان، چند گاهی مرید مغربی بود، اما پسازآنکه با شیخ کمال خجندی ملاقات نمود و به مراتب معنوی او پی برد، ارادت خود را از مغربی به شیخ کمال خجندی منتقل کرد و همین امر سبب کدورت مغربی از کمال شد.
🌹 شیخ کمال خجندی و معاذی تبریزی 🌹
معاذی تبریزی از سخنوران اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری است که اردشیر نام داشت و تخلصش «معاذی» بود. شیخ کمال خجندی با وی دوستی و پیوند داشته و در شعر او را ستوده و او را از نسل معاذ بن جبل، از یاران پیامبر(ص) دانسته است. شیخ کمال گوید:
ای آنکه به فن شاعری بی بدلیاستاد قصیدهای و پیر غزلی
داری سخن بلند بر اصل متینآری چو تو از نسل معاذ جبلی
معاذی نیز ضمن اشاره به علو مقام کمال خجندی، به عنایت میرانشاه به شیخ کمال اشاره دارد:
شیخ مرشد کمال ملت و دیندوش میگفت رمزی از سر حال
که شهنشاه میر میرانشاهپادشاهی است بس فرشته خصال
در جوابش جمال دین صوفیگفت او خسروی است فرخفال
بعد از آن در میان معاذی گفتپادشاهی است با جمال و کمال
کمال خجندی در دیوان خود به طرز مطایبه از معاذی یاد کرده، گوید:
دعای من این است در هر نمازی
به خلوت که یا ملجئی یا ملاذی
نگهدار اصحاب ذوق و طرب
راز چملاطی و شعر معاذی.
دیوان اشعار این شاعر نامدار توسط سید جابر موسوی در گنجور در دسترس قرار گرفته است که شامل :
غزلیات ، قصاید، مقطعات، رباعیات ، مفردات، معمیات ، مثنوی و مستزاد می باشند.
عنبرست آن دام دل با مشک ناب
باز سنبل پر گل سوری نقاب
باز شعر سبز بر به سایبان
با حریر ست آن به گرد آفتاب
درج باقوت است با آب حیات
با نهان در لعل میگون در ناب
هر دم از لعل لب جان پرورت
میرود سرچشمه حیوان در آب
دارم از چشمت عجایب حالتی
من خراب مست و او مست خراب
دل ندارد بیلب لعلت طرب
بی نمک ذوقی نمی یابد کباب
طوطی طبع کمال از ذوق تو
می فشاند در سخن در خوشاب
🌹 درگذشت 🌹
ای آیت کارگاه صنع صمدی
چندی پی تکمیل در این کالبدی
هر روز که از زندگیت می گذرد
گامی است بسوی جایگاه ابدی
تاریخ وفات وی را مختلف نوشتهاند، ولیکن آنچه صحیحتر یاد شده که سال 803 قمری در تبریز رخ داده است.
🌹باغ و یادبود کمال خجندی در تاجیکستان 🌹
باغ کمال خجندی که سال ۱۹۲۴ بنیاد و سه سال پیش بازسازی شد، در کنار چپ رودخانه سیحون یا سیردریا، در پیرامون دژ کهن خجند واقع است و از اماکان عمده گردشگری در این شهر محسوب میشود. مقامات محلی در استان سغد تاجیکستان دروازه باغ، آرامگاه، پیکره و منزل کمال خجندی را در نوروز ۱۳۹۴ افتتاح کردند.
البته مقبره واقعی خواجه کمالالدین مسعود خجندی در شهر تبریز ایران واقع است. در پاییز سال ۱۳۹۳ هیاتی از مقامات و فرهنگیان سغدی در جریان سفری به ایران پارهای از تربت (خاک آرامگاه) کمال خجندی را از شهر تبریز به خجند، زادگاه این شاعر غزلسرای قرن ۱۳ میلادی، انتقال دادند و مقبره او را در خجند ساخته شد.
خانه کمال به سبک خانههای قدیمی رایج در شمال تاجیکستان ساخته شده و در داخل یکی از اطاقهای آن دستگاه اطلس بافی نیز وجود دارد که دختران خجندی شیوه بافت این نوع پارچه را در آن جا یاد میگیرند.
❤️ روحش شاد ❤️
🌻 همچنین بخوانید 🌻
مختصری در مورد زندگی محمد رضا نوعی خبوشانی
https://www.tarafdari.com/node/1922363
مختصری در مورد زندگی صائب تبریزی
https://www.tarafdari.com/node/1922009
مختصری در مورد زندگی طالب آملی
https://www.tarafdari.com/node/1924136
مختصری در مورد زندگی حکیم سبزواری
https://www.tarafdari.com/node/1929886
مختصری در مورد زندگی اوحدی مراغه ای
https://www.tarafdari.com/node/1924470
مختصری در مورد زندگی ارزقی هروی
https://www.tarafdari.com/node/1919836
مختصری در مورد زندگی هلالی جغتایی
https://www.tarafdari.com/node/1915543
مختصری در مورد زندگی محمد فضولی
https://www.tarafdari.com/node/1910664
مختصری در مورد زندگی هزین لاهیجی
https://www.tarafdari.com/node/1905842
مختصری در مورد زندگی امیر خسرو دهلوی
https://www.tarafdari.com/node/1899550
مختصری در مورد زندگی ابن حسام خوسفی
https://www.tarafdari.com/node/1893987
مختصری در مورد زندگی ابوسعید ابوالخیر
https://www.tarafdari.com/node/1854823
مختصری در مورد زندگی اسدی توسی
https://www.tarafdari.com/node/1885781
مختصری در مورد زندگی شاه نعمتالله ولی
https://www.tarafdari.com/node/1881106
مختصری در مورد زندگی رضی الدین آرتیمانی
https://www.tarafdari.com/node/1877370
مختصری در مورد زندگی فیض کاشانی
https://www.tarafdari.com/node/1872573
مختصری در مورد زندگی محمد انوری
https://www.tarafdari.com/node/1863076
مختصری در مورد زندگی بانو مهستی گنجوی
https://www.tarafdari.com/node/1862328