🌹 درود بر شما ارجمندان ، همانند آدینه های گذشته با معرفی شاعری از بوستان شعر و ادبیات پارسی در خدمتتان هستیم ، این هفته به درخواست یکی از دوستان نگاهی داریم به زندگی بابا فغانی شیرازی 🌹
❤️ بابا فغانی شیرازی ❤️
او و نام پدرش در تذکرهها ذکر نشده است و تاریخ ولادتش نیز معلوم نیست، ولی وفات او را در ۹۲۵ نوشتهاند زادگاه او شیراز بوده و در آغاز عمر به کارگری اشتغال داشته، و گفتهاند که به همین مناسبت در آغاز شاعری تخلّص او «سکّاکی» بوده است.
ولی هیچ غزلی با این تخلّص از او دیده نشده و در دیوان اشعارش همه جا تخلص او «فغانی» است.
در اواسط عمر از شیراز به هرات رفت.
خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست
بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست
کامی نیافت از تو دل نامراد من
جایی که نامرادی عشق است کام نیست
ماییم و نیمه شب و ناله ی سحر
اهل فراق را طلب صبح و شام نیست
گاهی صبا به بوی تو جان بخشدم ولی
افسوس کاین نسیم عنایت مدام نیست
هرجا که هست جای تو در چشم روشنست
بنشین که آفتاب بدین احترام نیست
تا صبح مگوی پند که گفتار تلخ تو
چون گفتگوی ساقی شیرین کلام نیست
← بابافغانی در هرات
هرات در آن روزگار بزرگترین مرکز شعر و ادب فارسی بود و کسانی چون عبدالرحمن جامی، اهلی تُرشیزی، هاتفی، بنائی، هلالی و بسیاری دیگر از ادبا و شعرای آن زمان در دربار سلطان حسین میرزا بایقرا و در اطراف وزیر علم دوست و هنر پرورش، امیر علیشیر نوائی، گردآمده بودند.
ولی فغانی در هرات اقبالی نیافت و شاعران خراسان شعر او را نپسندیدند، و چنان شد که در آن اوقات هرکه شعری میگفت که به نظر ایشان معیوب یا نامطبوع یا خالی از صنایع بدیعی بود میگفتند که «فغانیه» گفته است.
← بابافغانی در تبریز
فغانی از هرات به آذربایجان سفر کرد و در تبریز به خدمت سلطان یعقوب آق قوینلو (حک :۸۸۳ـ۸۹۶) پسر اوزون حسن، که مردی ادب پرور بود، درآمد و مورد محبت و التفات او قرار گرفت و به «بابای شعرا» ملقب شد.
شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید
بی گریه صبحی دم نزد بی خون دل شامی ندید
یکشب سر شوریده ام سامان بالینی نیافت
روزی دل سرگشته ام روی دلارامی ندید
نگذشت روزی یا شبی کاین جان خرمن سوخته
پروانه ی شمعی نشد داغ گلندامی ندید
میخواست عشق جانستان قتل یکی از عاشقان
از من زبون تر در جهان رسوا و بدنامی ندید
عمریست کاین دلبستگی دارد "فغانی" با بتان
هرگز گشاد کار خود از حلقه ی دامی ندید
← از بین رفتن دیوان بابافغانی
در دوران حیاتِ سلطان یعقوب، فغانی همواره با او بود و در سفرها و لشکرکشیها همراهیش میکرد.
گفتهاند که در یکی از جنگها دیوان اشعار بابافغانی به غارت رفت، و ناچار به برادر خود که در شیراز بود نامه نوشت و از او خواست که هرچه از اشعارش که در آنجا به دست میآید گردآورد و به تبریز بفرستد.
ولی به گفته تقی الدین اوحدی در عرفات العاشقین دیوانی که امروز در دست است بعداز مرگ او فراهم آمده و معلوم نیست که اشعاری که او خود گردآورده بوده چه شده است.
← بازگشت به شیراز
پس از مرگ سلطان یعقوب در ۸۹۶، اوضاع آذربایجان آشفته شد و شاعران و هنرورانی که در دربار او گردآمده بودند پراکنده شدند.
بابافغانی مسلماً تا دوران حکومت رستم بیگ (پسر مقصودبیگ و نواده اوزون حسن) در تبریز بوده، زیرا جلوس او را (۸۹۷) تهنیت گفته، ولی ظاهراً پس از این دوران به زادگاه خود بازگشته است.
اگر آمدن او به تبریز بعداز جلوس سلطان یعقوب در ۸۸۳ و بازگشتش از تبریز بعداز مرگ رستم بیگ در ۹۰۲ بوده باشد، مدت اقامتش در آذربایجان بیش از هفده سال بوده است.
← بازگشت به خراسان
بابافغانی در آغاز دوران شاه اسماعیل صفوی از شیراز به خراسان سفر کرد و در ابیورد ساکن شد، ولی در اواخر عمر به مشهد رضوی رفت، و در آنجا ظاهراً مفلوج شد و در ۹۲۵ درگذشت.
← اوضاع زندگی شخصی بابافغانی
آگاهی از احوال شخصی او بسیار اندک است.
مال و مکنتی نداشته و از قید تعلقات آزاد بوده و زندگی را به عشرت و شادخواری میگذرانده است.
تذکره نویسان عموماً از میخوارگی او سخن گفتهاند، ولی چنین به نظر میرسد که در سالهای آخر عمر توبه کرده و از این عادت رهایی یافته است.
انواع شعر بابافغانی
بابافغانی در اقسام مختلف شعر از قصیده و غزل و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند و مستزاد استاد بوده و در این انواع اشعاری سروده است، ولی کار اصلی او غزلسرایی بوده و نزدیک به ششصد غزل در دیوان او ثبت است.
← قصاید فغانی
قصایدی در مدح سلاطین آق قوینلو و مرثیهای در ده بند در مرگ سلطان یعقوب سروده و اشعاری در ستایش رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و مناقب علی بن ابی طالب و علی بن موسی الرضا علیهماالسلام گفته که نمونههایی از آن در مجالس المؤمنین قاضی نوراللّه شوشتری آمده است در قصیده سرایی بیان او ساده و روان است و از تکلف و تصنّعی که معمولاً در کلام قصیده سرایان دیده میشود خالی است، و در مدیحه گویی از مبالغه اجتناب دارد.
در غزل شیوهای خاص دارد که از مختصات آن یکی همان سادگی و روانی کلام است، و دیگر آوردن تعبیرات و مضامین بدیع و تشبیهات و استعارات نو، و سوم بیان احوال عاطفی و احساسات عاشقانه محض، بی آنکه رنگ و حالت صوفیانه بر سخن و اندیشه او غالب باشد.
← غزلسرایی فغانی
شیوه غزلسرایی فغانی با شیوههای رایج و مأنوس آن زمان تفاوت داشت.
واله داغستانی در ریاض الشعرا میگوید که «بابای مغفور مجتهد فن تازهای است که پیش از وی احدی به آن روش شعر نگفته»، و به گفته تقی الدین کاشی در خلاصة الاشعار «اهل خراسان در زمان وی اشعارش نپسندیدهاند و منکر آن طرز بودهاند، زیرا سخنانش منافی طرز ایشان است».
لیکن همین شیوه در دورههای بعد رواج یافت و در کلام شاعرانی چون وحشی و نظیری و عرفی و ضمیری و حتی صائب مؤثر افتاد.
ای ز جان شیرین تر آغاز ترشرویی مکن
با چنان روی نکو بنیاد بدخویی مکن
ما به آب دیده و خون دلت پرورده ایم
سر مکش ای شاخ گل از ما و خودرویی مکن
چون نمیجویی دلم را کز جفا آزرده ای
سرو من جای دگر اظهار دلجویی مکن
یارب از روی نکو هرگز نبیند روی نیک
آنکه میگوید که با عشاق نیکویی مکن
بارها گفتی دلت را از جدایی خون کنم
جان من این را مگو باری چو میگویی مکن
در نمییگیرد "فغانی" با سیه چشمان فسون
پیش این شوخان سحر انگیز جادویی مکن
تمجید جناب صائب تبریزی از فغانی
صائب خود از ستایشگران شعر فغانی است و تتبع دیوان او و اقتدا به سخن او را واجب میشمارد.
چند از بهار عشق قناعت به خس کنی؟
در آشیانه عیش به یاد قفس کنی
از خون لعل، تیشه مردان بهار کرد
زین کوهسار چند به آوازه بس کنی؟
در صیدگاه عشق، هما موج می زند
چون عنکبوت چند شکار مگس کنی؟
لوح دلی که آینه راز عالم است
حیف است حیف تخته مشق هوس کنی
سیلاب بازگشت به صحرا نمی کند
آن راه نیست عشق که رو باز پس کنی
در کاروان اگر نرسی آنقدر بکوش
کز دور گوش وقف صدای جرس کنی
زینسان که می روی پی گفتار، عاقبت
سر چون حباب در سر کار نفس کنی
از آتشین دمان به فغانی کن اقتدا
صائب اگر تتبع دیوان کس کنی
ایجاد سبک هندی
نخستین جلوههای «مکتب وقوع» و نیز شیوهای که بعداً به «سبک هندی» معروف شد در اشعار فغانی به روشنی مشهود است، ولی در شعر او مضمون سازی و خیال آفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است و افراط و مبالغهای که از این لحاظ در آثار شاعران سبک هندی دیده میشود در سرودههای او نیست.
چاپ و ترجمه دیوان فغانی
دیوان بابافغانی دوبار به طبع رسیده است؛ بار اول در لاهور، و بار دوم در تهران، چاپ احمد سهیلی خوانساری، ۱۳۱۶ش که پس از آن هم چندین بار با اضافاتی چاپ شده است.
گزیدهای از اشعار او به قلم حسین آزاد به زبان فرانسه ترجمه و در ۱۹۰۳ در پاریس منتشر شده است.
گل خود روی مرا بوی بنی آدم نیست
آنچه من میطلبم در چمن عالم نیست
عیبم اینست که دستم ز زر و سیم تهیست
ورنه از تحفه ی دردم سر موئی کم نیست
از فلک نیست "فغانی" طمع خاطر شاد
در چنین منزل ویران که دلی خرم نیست
بابا فغانی در سال ۹۲۵ دردر مشهد دیده از جهان فرو بست و جوار حرم امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
روحش شاد
به بستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش
به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش
بسی شبست که در انتظار مقدم تو
چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش
حسود تنگ نظر گو به داغ غصه بسوز
که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش
کلید گنج سادت به دست شاه وشیست
که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش
نه مرغ زیرکم ای دهر سنگسارم کن
چرا که برده ام از یاد آشیانه ی خویش
مرو که سوز "فغانی" بگیردت دامن
سحر که یاد کند مجلس شبانه ی خویش
🌻 همچنین بخوانید 🌻
مختصری در مورد زندگی مسعود خجندی
https://www.tarafdari.com/node/1915161
مختصری در مورد زندگی نوعی خبوشانی
https://www.tarafdari.com/node/1922363
مختصری در مورد زندگی صائب تبریزی
https://www.tarafdari.com/node/1922009
مختصری در مورد زندگی طالب آملی
https://www.tarafdari.com/node/1924136
مختصری در مورد زندگی حکیم سبزواری
https://www.tarafdari.com/node/1929886
مختصری در مورد زندگی اوحدی مراغه ای
https://www.tarafdari.com/node/1924470
مختصری در مورد زندگی ارزقی هروی
https://www.tarafdari.com/node/1919836
مختصری در مورد زندگی هلالی جغتایی
https://www.tarafdari.com/node/1915543
مختصری در مورد زندگی محمد فضولی
https://www.tarafdari.com/node/1910664
مختصری در مورد زندگی هزین لاهیجی
https://www.tarafdari.com/node/1905842
مختصری در مورد زندگی امیر خسرو دهلوی
https://www.tarafdari.com/node/1899550
مختصری در مورد زندگی ابن حسام خوسفی
https://www.tarafdari.com/node/1893987
مختصری در مورد زندگی ابوسعید ابوالخیر
https://www.tarafdari.com/node/1854823
مختصری در مورد زندگی اسدی توسی
https://www.tarafdari.com/node/1885781
مختصری در مورد زندگی شاه نعمتالله ولی
https://www.tarafdari.com/node/1881106
مختصری در مورد زندگی رضی الدین آرتیمانی
https://www.tarafdari.com/node/1877370
مختصری در مورد زندگی فیض کاشانی
https://www.tarafdari.com/node/1872573
مختصری در مورد زندگی محمد انوری
https://www.tarafdari.com/node/1863076
مختصری در مورد زندگی مهستی بانوی گنجوی
https://www.tarafdari.com/node/1862328