اولین تصویری که بعد از شنیدن کلمه نابودگر در ذهن هر کسی تصور می شود احتمالا شخصیت آرنولد در فیلم ترمیناتور یا هیث لجر در نقش جوکر یا دارت ویدر جنگ ستارگان می باشد و کمتر کسی یک بازیکن فوتبال را با چنین عنوانی به یاد می آورداما هستند بازیکنانی که در دنیای پر از هیجان فوتبال معنای تازه ای به این واژه نه چندان خوشایند بخشیدهاند.
در یک دهه اخیر که سایه مسی و رونالدو بر فوتبال جهان سنگینی میکند و رقابت تنگاتنگ آن ها قربانیان زیادی گرفته است ؛ از رکورد 50 گل مسی در یک فصل لالیگا تا 17 گل کریستیانو رونالدو در فصل2013/14 لیگ قهرمانان اروپا ، از شکستن رکورد گل زده در تاریخ لالیگا تا رسیدن به بیش از صد گل در لیگ قهرمانان اروپا همگی بسیاری از تیمهای اروپایی را به مرز ناامیدی و تحقیر رسانده است.
آتش این رقابت مهیج اما فراتر از تیمهای رقیب رفته و گاهاً دامن بازیکنان هم تیمی را هم گرفته است و دوران حرفهای آنها را تحت شعاع قرار داده است.
شاعر فوتبال اولین بازیکنی بود که مجبور شد علاوه بر دادن شماره ۱۰ آبی اناریها به مسی این تیم را برای همیشه ترک کند. زلاتان ابراهیموویچ تیری هانری و داوید ویا مهاجمانی باشم به گلزنی بالا بودند که همگی برای بازی در کنار مسی یا شاید بازی در سیستمی که مسی بیشترین درخشش را در آن دارد خریداری شدند هیچ کدام نتوانستند گلزن شماره یک تیمی که اعجوبه آرژانتینی در آن حضور دارد باشند و حتی بازیکنانی مثل نیمار که با هدف ثبت نام خود در میان بزرگان تاریخ فوتبال راهی نیوکمپ شده بود با حضور مسی شانسی برای خودنمایی نمیدید و ترجیح داد رویاهایش را در پاریس دنبال کند.
در مادرید اما اوضاع کمی متفاوت تر از تیم رقیب بود ؛ فلورنتینو پرز در پروژه کهکشانی سازی رئال به جز یک مورد هیچ کار دست به خریدهای گرانقیمت برای خط آتش این تیم نزد، گرت بیل که تا ۴ سال بار عنوان گران قیمت ترین نقل و انتقال تاریخ بر شانه اش سنگینی می کرد و در سالهای بعد آنقدر مصدوم شده بود و از فرم نامطلوب خارج که اصلاً کسی از مقایسه های سال های قبل او با کریستیانو رونالدو چیزی به خاطر نمی آورد.
بیل قرار بود بال راست رئالی ها را همانند بال چپ که کریستیانو آن را کابوس مدافعان رقبا کرده بود برای پرواز دوباره های قوهای سفید بر آسمان اسپانیا و حتی اروپا قدرتمند تر از همیشه کند اما او هم از پس نام سنگین رونالدو در لباس کهکشانیها برنیامد و مسیر تمام ستارگان ناکام داستان را انتخاب کرد. داستان بیل اما اندکی متفاوت تر از سایرین بوده و شاید هست ؛ تعویض طلایی زیدان در دیدار مقابل لیورپول که با دو سوپر گل سومین جام متوالی را برای سفیدها به ارمغان آورد با خروج رونالدو به مقصد یوونتوس بیش از هر زمان دیگری خود را برای دیده شدن در قامت یک قهرمان در لباس مادریدی ها آماده میکرد اما مصدومیتهای سریالی و بازگشت مجدد زیدان بر روی نیمکت این تیم آخرین شانس بازیکن 31 ساله ولزی را از او گرفت.
هتریک اخیر مقابل شفیلد و فرم نسبتا خوب او در این فصل بیش از شادی هوادارانش مایه اندوه و حسرت آنهایی شد که سالهای اخیر را در آرزوی درخشش ستاره ای سپری کردند که بهترین سالهای دوران بازیگری اش را وقف پول، لجبازی با سرمربی و البته ورزش گلف کرد!