مطلب ارسالی کاربران
کله خراب های دوست داشتنی
واقعيت را ميپذيرفت سرالكس فرگوسن ميگويد: «حسابي ما را درهم كوبيدند. اين برايمان تجربه خوبي شد. آنها ما را كوچك كردند.» اين حس براي يونايتديها آنقدر ناخوشايند بوده كه پل پاركر هنوز هم به خودش اجازه نداده وارد نوكمپ بشود. هنوز هم كابوس آن باخت چهار بر صفر را ميبيند. پسر پاركر كه علاقهمند به تماشاي بازي بارسا از نزديك بود با مخالفت پدرش در همراهي مواجه شد و پاركر مجبور شد از دوستش بخواهد كه پسرش را به نوكمپ ببرد. گري پاليستر همتيمي پاركر هم از اين بازي خاطره خوشي ندارد: «اين اولين بار در طول دوران حرفهاي من بود كه وقتي از بازي به خانه آمدم ميدانستم كه نتوانستم در طول بازيها به حريفم نزديك بشوم و تا مدتها بعد از آن هم شوكه بودم.»
ستارههاي آن سال بارسا روماريو (ملقب به حيوان) و هريستو استويچكوف (ملقب به خنجر) بودند. هر دو در جام جهاني سال 94 هم درخشيدند. روماريو بهترين بازيكن برزيل بود و استويچكوف با بلغارستان به نيمهنهايي رسيد و بهترين گلزن رقابتها شد. يك ماه پس از ديدار با يونايتد هم استويچكوف به عنوان بازيكن سال اروپا انتخاب شد. اين دو بازيكن همكاري فوقالعادهاي با يكديگر در نوكمپ داشتند و به راحتي چرخاندن زبان در دهان يا حركت دادن دستهايشان، مهارت ساقهايشان را به نمايش ميگذاشتند. آن شب روماريو يك و استويچكوف دو گل به ثمر رساندند كه دومي صدمين گل ستاره بلغاري براي بارسلونا بود.فرگوسن ميگويد: «اصلا نتوانستيم جلوي سرعت اين دو بازيكن تاب بياوريم. سرعت حملات آنها به قدري بالا بود كه ما تا به حال تجربه نكرده بوديم.» يونايتد هيچ راهي براي مقابله با مهارت، سرعت و خلاقيت ستارههاي بارسلونا پيدا نكرد. اين دو با چنان سرعت و آزادي در ميان خط دفاعي يونايتد حركت ميكردند كه حاصلش چيزي جز شرمساري براي مردان فرگوسن نشد.اما جالب اينجاست كه شش ماه قبل از اين بازي بارسلونا در عين ناباوري در فينال جام اروپا مغلوب ميلان شد. و جام را با دریافت چهار گل به میلان تقدیم کرد. براي همين جلوي يونايتد بايد از اعتبار خودشان دفاع ميكردند و لكه ننگ را از تاريخ براي هميشه ميزدودند. اين بازي ميتوانست تنها چشمهاي از روزهاي درخشاني باشد كه بارسا با اين دو ستاره سپري خواهد كرد اما اين طور نشد. اين بازي رويايي به شام آخر تبديل شد. دو ماه بعد از آن روماريو و شش ماه بعد استويچكوف بارسا را ترك كردند. بعد نوبت به آندوني زوبيزارتا و ميشل لادروپ رسيد. يوهان كرايف هم رفت و سه سال طول كشيد تا بارسا كمر راست كرد و رنگ يك جام را ديد.با از هم پاشيدن زوج رويايي تيم رويايي بارسا هم از ميان رفت. اين تجربه زيبا بسيار كوتاه بود. روماريو در طول فصل 94-1993 و چند ماه اول فصل 95-1994 در كنار استويچكوف توپ زد و در همين مدت بود كه يونايتد را درهم كوبيدند. يعني كمتر از يكسال كنار هم بازي كردند. اما چه سالي بود و چه جنجالهايي داشت. سال آدمربايي، گوشهنشيني، اشكها و اوقات تلخيها و كتككاري. كارت قرمز، ناروهاي پاپاراتزيها، جنجالهاي عشقي. يك پدر مفتخر به پسرش. رسوايي. يك قهرماني ليگ كه در آخرين دقايق روز آخر مسابقات به دست آمد. پيروزي تاريخي برابر دشمن ديرينه. فينال جام اروپا و گلزني.اين دو بازيكن روي هم بيش از 55 گل زدند. روماريو در فصل 94-1993 در 33 بازي 30 گل زده بود كه شامل پنج هتتريك ميشد. اگر از هواداران بارسا نظرسنجي به عمل بياورند حتما نام اين دو بازيكن جزو دوتا از 10 بازيكن برتر بلوگراناست.
_______________