در تمام جوامع بشری از ديرباز راه و رسمی برای طرح دعاوی و رسيدگی به آن وجود داشته و مبحث قضاوت نيز در نگاه انديشمندان همواره به موازات مفهوم قدرت مطرح بوده و صرف نظر انواع حاكميت در دوران های مختلف، كمتر نمونه ای را میتوان يافت كه سيستم قضايی در يك جامعه، مستقل از قدرت عمل كند. كاركرد اصلی هئيت منصفه در سيستم هاي قضايی، كاهش خطا در قضاوت و صدور حكم نهايی است. ساختار عمومی قضاوت در جوامع سنت گرا مبتنی بر استقلال رأي قضات است و معمولاً چيزی به نام هيئت منصفه وجود ندارد اما در جوامع مدرن، آنجا كه نياز به قضاوت باشد، سعي می كنند نظر بيش از يك نفر در حكم نهايی دادگاه تأثير گذار باشد چرا كه معتقدند افراد مختلف می توانند از زوايای مختلفی به مسئله نگاه كنند كه اين امر خود منجر به كاهش احتمال خطا در صدور حكم نهايی دارد.
یک روز شرجی، هوای ابری و بارانی ، اتاقی بدون تهویه ی مناسب، مسابقه ی مهم فوتبال که بعد از ظهر برگزار می شود، یک هیئت منصفه و یک پرونده ی قتل ! همگی دست به دست هم می دهند تا در کنار هم یکی از به یادماندنی ترین تجربیات سینمایی شما را رقم بزنند. یک نفر در مقابل 11 نفر،یک نفری که خود نیز شاید مطمئن باشد که پسر قاتل است،اما می خواهد شانسی به این نوجوان بدهد. این فیلم اثر فراموش نشدنی سیدنی لومت یکی از شاهکارهای ژانر درام دادگاهی است که تقریبا تمام داستان فیلم در اتاق شور هیئت ژوری می گذرد. داستان فیلم دربارهی دوازده مرد در هیات منصفه یک دادگاه است که در زمان تنفس و قبل از اخذ رای نهایی دورهم جمع میشوند. همه اعضا معتقدند که مظنون گناهکار است. او یک پسر هجده سالهاست که گمان میرود پدر خود را به قتل رسانده. یکی از اعضای هیات منصفه بهنام «دیوید» با رای گناهکار بودن موافق نیست و شکهایی دارد باتوجه به اینکه تمام حقایق اثبات میکند که فرد مظنون گناهکار است، اعضا کنجکاو میشوند که چگونه دیوید دراین مورد مشکوک است و او دلایل خود را توضیح میدهد...و این سر اغازیست بر مجادله ای کلامی که در ان هر شخص با توجه به پیش زمینه و جایگاه اجتماعی خود سعی در قانع نمودن عضو شماره 8 یا اقای دیویس با بازی هنری فوندا دارند.
كشمكش و اضطراب اعضاي هيات منصفه از همان آغاز تماشاگر را با خود درگير میكند، سکانس اولیه فیلم ساختمان بزرگ یکی از دادگاه های آمریکا را به نمایش می کشد و می توان گفت یکی از معدود صحنه از کل فیلم است که نمایی به غیر از داخل اتاق هیئت منصفه را نشان می دهد، برای شروع داستان و آماده کرده ذهن بیننده از قاضی دادگاه استفاده شده است و وی با گفتن دیالوگهایی زمینه سازیهای اولیه فیلم را فراهم میکند و به گونه ای به بیننده می فهماند دادگاه پایان یافته است و همه شواهد و مدارک مشخص شده است و اینک 12 نفر هیئت منصفه باید با اتکا به برداشتهایی که در طول دادگاه کرده اند رای به بی گناهی یا گناهکار بودن متهم بدهند. ویژگیها،شکستها،احساسات و تعصبات این دوازده مرد در مقابل این حقیقت قابل توجه و مهم قرار میگیرد که زندگی یک پسر جوان در دستان آنهاست. اگر آنها فرد متهم به قتل را محکوم نمایند ، وی باید روی صندلی الکترونیکی اعدام شود. این فیلم اینه تمام نمای جامعه دهه 60 امریکا و با نگاهی گسترده ترمی توان گفت که تصویری روشن از جوامع انسانی مدرن است که در ان هر شخص به مثابه نماینده ای از طبقه مخصوص خویش است و با انکه به موضوع واحدی می اندیشند ولی تجربیات و تعصبات مختلف باعث جدایی ان ها از یکدیگرمی شود
۱۲ مرد خشمگین یکی از بینظیر ترین و تکنیکی ترین کلاسیک های تاریخ سینماست استفاده از لانگ شات در یک محیط بسته و کوچک کار بسیار سختی بود که لومت استادانه از پس این کار در اومد. فیلم در عین سادگی، از درونمایهای غنی و قدرت محتوایی برخوردار است و همین عامل موفقیت این فیلم در طول چندین دهه از زمان بوده است. دوازده مردخشمگین،چندین لایه از بینش های مختلف در رهبری یک تیم، روانشناسی رفتار گروهی و نظام های ارزشی متضاد را به تصویر می کشد. زبان دیالکتیک هنری فوندا زیباست. مانند سقراط بی طرفانه وارد بحث و جدل می شود و تلاش میکند نقاط ضعف مخالفشان را با ظرافت آشکار سازد یا گاهی از زبان خود آنان بیرون بکشد. کارگردانی فیلم بدون شک فوق العاده است.همین بس که تمام داستان در یک اتاق است وفیلم روی دیالوگ جلو ی رود ولی تا اخر شما را جذب میکند (خیلی خیلی بیشتر از اکشن های امروزی).
قبل از هرگونه قضاوتی در زندگی فیلم ۱۲ مرد خشمگین سیدنی لومت را ببینید. اگر دست من بود، یکبار دیدن فیلم «۱۲ مرد خشمگین» را برای همه اجباری میکردم (برای مسئولان قوه قضاییه دوبار). در آخر فیلم از اینکه انسان چقدر کمتر از آنچه فکر میکند میداند، میداند غمگین میشوید. به قول نیل دگراس تایسون (اختر فیزیکدان)، هر حقیقت از سه مرحله می گذرد:
_ مورد تمسخر قرار می گیرد
_به شدت با آن مخالفت می شود
_به عنوان یک امر بدیهی مورد پذیرش قرار می گیرد
وقتی استدلالی ارائه مي شود، واكنش طرف مقابل به آن استدلال را می شود در سه دسته تقسيم بندي كرد:
اول سكوت، دوم پرخاشگری و سوم استدلال و تنها در صورت رخ دادن حالت سوم شما میتوانيد به صورت اثربخش نظرات و ادله خود را بسط دهيد و منتظر واكنش بعدی طرف مقابل باشيد.
در مقابل پرخاشگری فقط بايد سكوت كرد اما در مقابل سكوت نمی توان نسخه مشخصي از قبل پيچيد. حالت سكوت پيچيده است و نوع واكنش در برابر آن كاملاً بستگی به شرايط دارد.
در حالتي كه واكنش طرف مقابل سكوت است بايد كاملاً هشيار بود و دقت كرد كه علت اين سكوت چيست و چه سناريويي در پس اين سكوت پنهان شده است.
اعتراض به طرف مقابل توأم با احترام، يكی از بزرگ ترين هنرهای متخصصين فن مذاكره است كه علاوه بر تسلط بر كلام و زبان بدن، حائز اشراف بر جزئی ترين موارد تخصصی موضوع مذاكره است و نشان از ذهن هوشيار شخص مذاكره كننده دارد. برای اينكه بتوانيد ديگران را قانع كنيد راهي نيست جز اينكه واقعاً دلايل قانع كننده ای داشته باشيد نه اينكه تلاش كنيد دلايل شما قانع كننده جلوه كند. در صورتی كه دلايل خود را قانع كننده جلوه دهيد؛ يا توافقی حاصل نخواهد شد يا اگر هم توافقی حاصل شود، آن توافق پايدار نخواهد بود. بايد توجه كرد كه مدارك و شواهدی كه مورد استفاده قرار میگيرد بايد با فرضيات مطرح شده كاملاً همخوانی داشته باشد وگرنه منجر به نتايج مطلوبی نمي شود همچنين برای طرح فرضيات جديد بايد بسيار مصر بود و درست زمانی كه احتمال میرود طرف مقابل آمادگی شنيدن دارد، اقدام به ارائه كرد. وقتي در مذاكره از استراتژی گام به گام استفاده میشود، بايد به عصبانيت طرف مقابل دقت كرد. هر چقدر طرف مقابل بيشتر عصبانی شود، استراتژی شما بهتر اجرا شده بنابراين بايد بدون اينكه عصبانی شدن حريف را دنبال كنيم، به حريف فرصت عصبانی شدن و پرخاشگری بدهيم اين صبر باعث خسته تر شدن و افزايش آمادگی او برای شنيدن استدلال های مخالف میشود به خصوص اگر اين صبر توأم با احترام باشد. با این حال بازسازی نگرشی اخلاقی در دنیای مدرن امری دشوار است. شاید در عصر مردمانی که داوری کاریزماتیک بزرگان روزگار خود را قدر می نهادند و مترصد اهرم های دموکراتیک نمی ماندند، بازسازی و گاه بازآفرینی نگره های اخلاقی آسان تر می نمود؛ اما در دنیای مدرن با ساختارهای قدرتی که به واسطه ی نوعی دموکراتیزه شدن خود را بیش از پیش مستقر می سازند، در دنیایی که کاریزما در هزارتوی توده وارش محو می شود، بازسازی اخلاقی کاری بسیار دشوار است.
متقاعدسازی، مهارتی که تغییر جهت زندگی شما را تعیین می کند. چگونه در بین انبوهی از مخالفان حرف خود را به کرسی بنشانیم؟ از جمله موضوعاتی که در این فیلم پوشش داده شده می توان به تکنیک های مذاکره، متدهای متقاعدسازی ،روش های تشویقی و ترغیبی، حل کردن کشمکش های منازعات و درگیری ها و ایجاد اتفاق نظروموافقت است. وقتی جريان مذاكره طبق برنامه های مورد انتظار پيش رفته باشد، بايد به مرور شاهد تغييراتی اساسی در ادبيات، خواسته ها، تأكيدات و نظرات طرف مقابل باشيم كه قدم به قدم و به تدريج مطابق با استراتژی ما تعديل شده كه نشان می دهد زمان افزايش صراحت گفتار و اداي جان مطلب فرا رسيده است. وقتی به قدر كافی دلايل و اسناد متناسب همراه با فرضياتی متفاوت طرح شد، ديگر دليلی براي باقي ماندن در موضع صرفاً پرسشگری نيست و بايد روی نقاط قوت فرضيات متفاوت تمركز كرد و از تلاش برای مواجهه طرف مقابل با حقيقت - و نه فقط قانع كردن طرف مقابل- دست نكشيد. به اين ترتيب تمركز و تلاش دو شاخص بسيار مهم در اين مرحله از روند مذاكره محسوب می شود كه غفلت از آن باعث بی اثر شدن استراتژی می شود. همچنين بايد توجه كرد كه طرف مقابل به دليل متزلزل شدن موضع قبلی، تمايل زيادی به بر هم زدن قواعد بازی داشته باشد و معمولاً هر كس در روند مذاكره چنين حالتی را تجربه كند براي لجبازی مستعد است بنابراين هنگام اصرار های غير منطقی بايد هر رفتار اعتراض آميزی عليه طرف مقابل كاملاً عاری از بی احترامی باشد تا اين نوع تمايلات در وی تقويت نشده و منجر به ترك بی نتيجه ميز مذاكره نشود. به پايان رساندن جريان مذاكره مستلزم تمركز فوق العاده زيادی است به اين ترتيب كه دنيايی از خستگی های جسمی و ذهني نبايد مانع تمركز فكری شود.
بخش پایانی فیلم با نتیجه گیری کلی و ابراز پشیمانی افراد از بابت عجله ای که برای رای گیری کرده اند دنبال می شود. بیشتر اعضای هیأت داوران، بیشتر شبیه آن چیزی اند که آدام اسمیت «حضار بی طرف» می نامد، جالب است که تمام کسانی که رای بر گناهکار بودن مجرم داده بودند از کار خود ابراز پشیمانی می کنند به غیر از یکی از آنها که با این که بی گناهی وی برایش تقریبا مسلم شده است غرورش اجازه نمی دهد نظرش را عوض کند. یا شاید گذشته ای که با پسر خودش داشته است نمی گذارد که وی عدالت را انجام دهد. تعصب همیشه جلوی دیدن حقیقت رو میگیره. بالاخره تکلیف قتل چه شد؟ مشخص نیست پدر به چه علتی به قتل رسیده و حتی توسط چه کسی؛ اما لومت به درستی نشان می دهد که این وظیفه هیأت منصفه نیست. هیأت منصفه تنها وظیفه دارد تا در مورد گناهکار بودن یا نبودن متهم تصمیم بگیرد و در همین زمینه نیز بحث کند. اینکه بعد از متفق الرأی شدن هیأت منصفه چه اتفاقی می افتد: آیا پسرک آزاد می شود؟ آیا قاتل اصلی پیدا می شود؟ یا… نیز مشخص نیست. این مشخص نبودن که به شکلی می تواند پایان باز حساب شود فیلم را از جایگاه یک فیلم کلاسیک خوب در حد یک شاهکار کلاسیک بالا می برد.
در پايان بايد به نكته ظريف در فيلم اشاره كنم كه هر اقدامی بايد متناسب با شرايط و كاملاً منطقی باشد. در انتهای سکانس قبل و ابتدای سکانس پاياني شاهد بوديم كه مخالفين هنگام نطق طولانی و تكراری طرف مقابل، اقدام به ترك ميز مذاكره كردند. بايد توجه داشت كه اولاً اين حركت زمانی انجام شد كه طرف مقابل در اقليت قرار گرفته بود ثانياً اينكه طرف مقابل حرف هاي قبلی را تكرار می كرد حال آنكه اين ادعاهای تكراری قبلاً پاسخ داده شده بود، ثالثاً اينكه ترك ميز مذاكره توأم با سكوت و احترام بود و تنها به اين قصد انجام شد كه اعلام شود سخن جاری دارای پشتوانه منطقی و كافی نيست. اگر ميز مذاكره را در حالی ترك كرديد كه در اقليت قرار داشتيد و از هيچ لحاظی به حريف برتری نيافته بوديد و استدلال قانع كننده ارائه نداده بوديد، نه تنها در جريان مذاكره شكست مطلق را برای خود رقم زده ايد، بلكه از خود چهره يك روانپريش متعصب را به نمايش گذاشته ايد؛ يك دلقك شكست خورده كه دچار توهماتی احمقانه است و توقعاتی كودكانه را مطرح می كند.
این فیلم به ما فرق سینما و تئاتر را نشان می دهد با این که تمام فیلم در یک دکور است ولی اینجا این دوربین و لنز است که حس های گونانی را ایجاد میکند و این وجه تمایز سینما و تئاتر است. فیلم 12 مرد خشمگین شاید تنها جایی که کمی می لنگد برخورد مستقیم و شعارگونه اش باشد که البته انتظار دیگری از فیلمی که مبتنی بر کلام و ایدئولوژی مشخصی باشد نمی توان داشت. این فیلم امروزه در کارگاه های آموزشی جهت نشان دادن حس مشارکتی و آموزش تکنیک های حل مشاجرات استفاده می شود. «۱۲ مرد خشمگین» در سال ۲۰۰۸ از طرف بنیاد فیلم آمریکا به عنوان دومین فیلم دادگاهی تاریخ سینما برگزیده شد.