مطلب ارسالی کاربران
کتاب صوتی سفر به خانه اثر لی کارول / فصل سوم
از متن:
- تو میتوانی بزرگترین آرزوی خود را در این لحظه به من بگویی یا نگویی. جوابش از قلب خودت میآید. وقتی این کار را بکنی، چیزهای زیادی تغییر میکنند.
مایک متوجه شد . باید آنچه میخواست را بگوید، کمی مکث کرد و گفت:
- میخواهم بروم خانه، از انسان بودن خسته شدهام. میخواهم ترک کنم. اما، درعینحال نمیخواهم از زیر چیزی که برای طرح خدا مهم است فرار کنم. زندگی به نظر بیمعنی میرسد، اما به من آموختهشده است که من در تصویر خدا خلقشدهام، و هدفی دارم.
- به من بگو مایکل توماس، آیا هدف خالص(هدف واقعی) تو همین است؟ آیا واقعاً همان را میخواهی که خدا میخواهد؟ میخواهی به خانه برگردی اما درعینحال از آن طرح بزرگتر هم آگاهی؟
- بله، دقیقاً همینطور است که تو میگویی، اما میترسم این دو خواسته نقیض یکدیگر باشند، یا حتی خودخواهی.
- خوب، اگر به تو بگویم میتوانی هر دو را داشته باشی چه؟
- پس لطفاً به من بگو که چگونه میتوانم آن را انجام دهم؟
- مایکل توماس باهدف خالص، قبل از اینکه بیشتر به تو بگویم، سؤال دیگری از تو میپرسم که مشخص شود آیا خواستهات این است یا نه: امیدواری که در خانه چه به دست آوری؟
- میخواهم مورد عشق باشم و تمام هستی به من عشق بورزند. میخواهم در زندگی آرامش داشته باشم. مایکل کمی مکث کرد. دیگر نمیخواهم در ارتباطم با مردم دیگر هیچ نگرانی و مشکلاتی داشته باشم. دیگر نمیخواهم نگران پول باشم. میخواهم رها باشم. از تنها بودن هم خسته شدهام. خوب، من برای دیگر موجودات این جهان معنی و ارزشی دارم، میدانم که بودنم هدفی دارد، و اگر آن هدف خودم را انجام دهم، در طرح خدایی مناسب و درست است. دیگر نمیخواهم فردی باشم که قبلاً بودم. میخواهم مثل تو باشم. مایک دوباره مکث کرد. وقتی خانه رفتم، اینها را میخواهم.
====================================