حزب سناتور تقدیم می کند
با شروع دهه 1990، تولید ذغال سنگ و فولاد عملا متوقف شد و بیکاری افزایش چمشگیری داشت. در این شرایط روهر، مرکز صنعتی آلمان، در نزول شدید اقتصادی بود؛ دقیقا مانند مرسیساید در دهه 1980، هیچ منطقهای هرگز به این اندازه نیازمند یک تیم فوتبال موفق نبود، اما هیچ تیمی از روهر تا آن روز و در طی 30 سال حضور در بوندسلیگا، قهرمان این رقابتها نشده بود. سپس، در سال 1991، بروسیا دورتموند سرمربی جدیدی به نام اوتمار هیتسفلد استخدام کرد که شرایط این تیم را کاملا تغییر داد و در این روند، خود نیز تبدیل به پرطرفدارترین سرمربی دنیای فوتبال شد.
تا زمان تاسیس بوندسلیگا در آغاز فصل 64-1963، یک لیگ حرفهای تمام وقت در آلمان غربی وجود نداشت. بروسیا دورتموند یکی از اعضای موسس بود و تیمو کونیتسکا موفق شد اولین گل در این رقابتهای جدید را در دقایق ابتدایی اولین بازی دورتموند به ثمر برساند. با این حال، بیش از 30 سال طول کشید تا دورتموند اولین قهرمانی خود را کسب کند.
پس از قهرمانی در جام حذفی سال 1965، دورتموند مجوز حضور در جام برندگان جام اروپا را کسب کرد. تا آن مقطع، هیچ تیمی از آلمان غربی نتوانسته بود یک جام بزرگ اروپایی را فتح کند، اما با پیروزی 2-1 مقابل لیورپول در فینال همپدن پارک در سال 1966، این باشگاه استانداردی را برای دیگر تیمهای آلمانی تعیین کرد. این قهرمانی همچنان به عنوان یک نقطه عطف مهم در تاریخ فوتبال این کشور مطرح میشود. این قهرمانی همچنین بیانگر ورود دورتموند به جمع بزرگان فوتبال به عنوان یک قدرت مهم بود، اما جدا از کسب مقام سوم در سال 1969، کلکسیون عناوین این تیم برای سالها خالی ماند.
دورتموند در سال 1972 از بوندسلیگا سقوط کرد اما در سال 1976 دوباره به این رقابتها برگشت. در یک دهه بعد، این تیم در رتبههای میانی جدول دست و پا زد. در طول فصل 86-1985، آنها برای فرار از سقوط به دسته دوم باید در پلی آف با فورتونا کلن دیدار میکردند. دورتموند که در بازی رفت 0-2 مغلوب شده، تا ثانیههای پایانی بازی برگشت 1-2 از حریف پیش بود و بیصبرانه به دنبال زدن گل سوم بودند.
در حالیکه تنها هفت ثانیه تا پایان باقی مانده بود، یورگن وگمن موفق شد گل تساوی در مجموع دو دیدار را به ثمر برساند. اگر گل زده در خانه حریف، دو گل محاسبه میشد، دورتموند به دسته پایینتر سقوط میکرد. اما بازی تعیین کننده در دوسلدورف برگزار شد و دورتموند 0-8 فورتونا را درهم کوبید. فورتنا کلن دیگر هرگز به بازگشت به بوندسلیگا نزدیک هم نشد و در سال 2005 عملا از دور خارج شد (توضیح مترجم: فورتونا کلن در سال 2005 ورشکسته شد و از آن سال در لیگهای محلی فعالیت میکند).
مایکل مهیر (سمت چپ) نقش مهمی در پیوستن اوتمار هیتسفلد به دورتموند و آغاز عصر طلایی این باشگاه داشت.
ترس از سقوط نقطه عطفی برای این باشگاه بود. بسیاری از هواداران که دیگر تمایلی به تماشای بازیهای این تیم نداشتند، برای دیدن بازی پلیآف سرنوشت ساز به دوسلدورف سفر کردند. در سال 1976، میانگین حضور تماشاگران در دیدارهای دورتموند 42 هزار نفر بود و در آن سال به 22 هزار و 500 نفر کاهش یافته بود. فصل بعد، تعداد هواداران به طرز چشمگیری افزایش یافت و به نظر میرسید که اشتیاق آنها به دورتموند دوباره زنده شده است. در این زمان بود که طرفداران نوع جدیدی از فرهنگ هواداری را پایهگذاری کردند که تجربه روزهای مسابقه را برای همیشه تغییر داد.
در هیئت مدیره تغییرات بزرگی اتفاق افتاد تا این اطمینان حاصل شود که این باشگاه میتواند تسلط بایرن مونیخ را به چالش بکشد. رئیس جدید، گارد نیبائوم، با درک اینکه بدون حمایت مالی کافی، پیشرفت محدود خواهد بود، تمرکز خود را به جلب حمایتهای مالی بیشتر اختصاص داد. او یک قرارداد پرسود با شرکت Die Continentale، یک شرکت بیمه مستقر در دورتموند، امضا کرد و یک مدیر تجاری را در پستی که تا آن زمان در بوندسلیگا سابقه نداشت، به کار گرفت.
اوتمار هیتسفلد در سال 1949 در شهر لوراخ در جنوب آلمان متولد شد. او بعد از تحصیلات دانشگاهی، معلم شد اما دوران حرفه ورزشی نه چندان سطح بالایی نیز در لیگ برتر سوئیس گذشت. او همچنین برای اشتوتگارت در بوندسلیگا نیز به میدان رفته و در طول سه فصل 22 بار بازی کرد. در سال 1972، او در المپیک 1972 برای آلمان غربی بازی کرد و در جریان شکست 2-3 مقابل آلمان شرقی موفق به گلزنی هم شد. در سال 1983 هیتسفلد تصمیم گرفت دوران مربیگریاش را در سوئیس آغاز کند.
اشتوتگارت بزرگترین باشگاهی بود که اوتمار هیتسفلد در دوران بازی، پیراهن آن را به تن کرد.
هیتسفلد در المپیک 1972 مونیخ، برای آلمانغربی به میدان رفت, شهری که بعدا در آن بزرگترین افتخاراتش را بهدست آورد.
هیتسفلد روی نیمکت تیمهایی چون آرائو و گزاس هاپرز زوریخ، تیمی که در سال 1988 هدایت آن را برعهده گرفت، در لیگ سوئیس نامی برای خود دست و پا کرد. با هدایت او، گراس هاپرز در سال 1989 فاتح جام حذفی و در سالهای 1990 و 1991 فاتح لیگ شد. مایکل مهیر، مدیر تجاری دورتموند، پیش از آن در بایر لورکوزن کار میکرد. در همانجا و در سال 1988، او سعی کرد هیئت مدیره را ترغیب کند تا هدایت لورکوزن را به هیتسفلد بسپارند، اما آنها تصمیم گرفتند که سرمربی باتجربهتری به نام رینوس میشل را انتخاب کنند. در تابستان 1991، مدیر هیئت مدیره دورتموند را متقاعد کرد که هیتسفلد را به عنوان سرمربی بعدی خود انتخاب کند. اکثر هواداران بروسیا از این تصمیم رضایت نداشتند.
شک و تردید آنها با شروع ناامیدانهای دورتموند در فصل 92- 1991 تقویت شد. دورتموند در دربی روهر با نتیجه 2-5 مغلوب شالکه شد و با شکست مقابل هانوفر دسته دومی با جام حذفی نیز وداع کرد. در لیگ نیز دورتموند به رده دهم جدول سقوط کرد. هیتسفلد دریافت که نیاز به تصمیمگیریهای بزرگی است. او تدی دیبیر، دروازهبان محبوب هواداران را کنار گذاشت (توضیح مترجم: وولفگانگ دی بیر معروف به “تدی” بعدا بین سالهای 2001 تا 2018 مربی دروازهبانهای دورتموند بود. بعد از تصمیم او برای جدایی در سال 2018، باشگاه دورتموند ویدئوی کوتاهی برای تقدیر از او ساخت که میتوانید اینجا تماشا کنید) و استفان کلوس، دروازهبان 20 ساله متولد دورتموند را جایگزین او کرد. این یک اقدام بزرگ بود: استحکام دفاعی به دورتموند بازگشت و آنها طی هشت ماه بعدی تنها در دو بازی مغلوب شدند. علاوهبر این خرید مهاجم سوئیسی، استفان چاپیوسات از بایراورتینگن در طول تابستان این تیم را دگرگون کرد؛ او در فصل اول خود 20 گل به ثمر رساند.
چاپیوسات یکی از شخصیتهای مهم موفقیت این باشگاه در این دوره بود که در طول هفت سال، در 228 بازی 106 گل به ثمر رساند و به بهترین گلزن خارجی بوندسلیگا تبدیل شد. هواداران دورتموند او را به دلیل نپذیرفتن چندین پیشنهاد هنگفت برای ترک این باشگاه تحسین میکردند. محور هیتسفلد- چاپیوسات برای آینده دورتموند بسیار مهم بود. دورتموند با هیتسفلد، فراتر از همه انتظارات، به یکی از مدعیان قهرمانی تبدیل شد. پس از اتحاد مجدد دو آلمان، دو تیم سابق آلمان شرقی، هانزا روشتوک و دینامو درسدن نیز راهی بوندسلیگا شدند تا برای اولینبار در تاریخ تعداد تیمهای این رقابتها به 20 تیم افزایش یابد. بدون شک افزایش تعداد تیمها برای دورتموند فرصتی برای فرار از شروع ضعیف خود بود و این تیم نیز به خوبی از این فرصت استفاده کرد.
تدی دیبیر دروازهبان محبوب هواداران بود اما هیتسفلد او را نیمکتنشین کرد؛ تغییری که به سود تیم شد
اشتفان چاپیوسات زیر نظر هیتسفلد به بهترین گلزن خارجی تاریخ بوندسلیگا تبدیل شد
فرانکفورت در صدر جدول بود و دورتموند و اشتوتگارت در رتبههای بعدی قرار داشتند، اما آنها در بازی یکی مانده آخر فصل مقابل وردربرمن مغلوب شدند و این بدان معنی بود که تنها تفاضل گل، سه تیم اول جدول را از هم جدا میکرد. هر سه در بازی آخر فصل، دیدارهای خارج از خانه دشواری پیش رو داشتند. بیش از 30 هزار نفر هوادار دورتموند، در فریدِنس پلاتز، میدان اصلی شهر جمع شده بودند تا این دیدار را در صفحههای نمایش بزرگ مشاهده کنند. گل دقیقه 10 چاپیوسات، دورتموند را مقابل دویسبورگ پیش انداخت؛ در حالیکه فرانکفورت و اشتوتگارت به ترتیب مقابل روشتوک و لورکوزن با تساوی به کارشان ادامه میدادند.
در حالیکه چهار دقیقه به پایان مانده بود، به نظر میرسید قهرمانی در دست دورتموند است. اما خبر بد برای هواداران این بود که گیدو بوخوالد گل سرنوشتساز را با ضربه سر به ثمر رساند تا اشتوتگارت قهرمانی را از آن خود کند. این نزدیکترین جدال قهرمانی تاریخ بوندسلیگا باقی ماند. گل پیروزی بخش روشتوک در دقایق پایانی، باعث شد تا دورتموند بالاتر از فرانکفورت، در رتبه دوم قرار بگیرد. تفاضل گل بهتر اشتوتگارت تعیینکننده بود، اما هواداران دورتموند میتوانستند بالاترین رتبهشان در لیگ را جشن بگیرند. نشانه بارزتر برای تغییر سناریو در فوتبال آلمان این بود که تیم بزرگ بایرن مونیخ نتوانست سهمیه اروپایی کسب کند.
دورتموند با رتبه دوم راهی جام یوفا شد؛ در زمانیکه شرکتهای تلویزیونی آلمان آماده پرداخت مبالغ هنگفتی برای پوشش رقابتهای فوتبال اروپا بودند. با توجه به قراردادهای یوفا که تیمهای آلمانی را نیز شامل میشد، هنگام برگزاری بازیهای همه درآمد تلویزیونی بسته به میزان مرحلهای که تیمها به آن صعود میکردند، به باشگاهها پرداخت میشد. اشتوتگارت در لیگ قهرمانان اروپا در مقابل لیدز حذف شد و این بدان معنی بود که در مرحله یک چهارم نهایی، تنها یک تیم آلمانی در مسابقات اروپایی باقی مانده بود: بروسیا دورتموند. آنها صاحب 10 میلیون پوند شدند که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود.
برای رسیدن به اولین فینال اروپایی از سال 1966، دورتموند موفق به حذف رم و اوسر شد. حریف دورتموند در فینال یوونتوس بود که یورگن کولر و آندریاس مولر، دو ستاره ملی پوش آلمانی، را نیز در اختیار داشت. اما شکست دادن یووه برای هیتسفلد و تیمش دور از دسترس بود و بیانکونری در بازی رفت و در آلمان 1-3 پیروز شد (از اینجا تماشا کنید). در دیدار برگشت که به نوعی تشریفاتی بود، نیز یوونتوس موفق به زدن سه گل شد (از اینجا تماشا کنید) تا در مجموع 1-6 به برتری دست یابد. حالا زمانش رسیده بود هیتسفلد از دستاورد مالی دورتموند برای تبدیل کردن این تیم به قدرت اول آلمان بهره گیرد. دیگر انتظارها برای فتح بوندسلیگا را نمی شد به تاخیر انداخت.
یوونتوس با هدایت جیووانی تراپاتونی در فینال جام یوفا سال 1993 در هر دو دیدار رفت و برگشت، دورتموند را شکست داد و به قهرمانی رسید
در سراسر دوران حیات بوندسلیگا، ستارههای بزرگ آلمانی به تیمهای سری A فروخته میشدند و دورتموند قدم بیسابقهای برای بازگرداندن آنها برداشت، زیرا حالا آنها قادر به پرداخت دستمزدهایی هم طراز با تیمهای ایتالیایی بودند. بین سالهای 1992 و 1995، ستارههای ملیپوش آلمانی مانند استفان رویتر، کولر و مولر به همراه ژولیو سزار برزیلی از یوونتوس راهی دورتموند شدند. انتقال ماتیاس سامر از اینتر به دورتموند، او را به گرانترین بازیکن آلمان تبدیل کرد؛ رکوردی که بار دیگر با انتقال کارل هاینز ریدله از لاتزیو شکسته شد. کودتای دورتموند در خرید این بازیکنان موازنه قدرت در بوندسلیگا را از باواریا به سمت روهر تغییر داد.
حالا همکاری نیبائوم، مهیر و هیتسفلد در اوج خود بود. خرید سامر در شرایطیکه دورتموند به دنبال اولین قهرمانی بود، بسیار کارساز شد. او در ابتدا در خط میانی بازی میکرد و به نظر میرسید تمام حرکات دورتموند حول محور او انجام میشود. سپس در طول فصل 94-1993، ند زلیچ، سوئیپر استرالیایی، دچار مصدومیت شد و هیتسفلد از سامر خواست که این نقش را برای یک یا دو بازی بر عهده گیرد. این تغییر هم نتیجه فوقالعادهای داشت؛ سامر در پست جدید خود شکوفا و به بهترین لیبروی اروپا تبدیل شد.
علیرغم ورود خریدهای گران قیمت، دورتموند هنوز هم هسته اصلی بازیکنان محلی خود را حفظ کرده بود. از جمله آنها دروازهبان این تیم، استفان کلوس، کاپیتان، مایکل زورک و لارس ریکنِ 18 ساله بودند. در طول فصل 95-1994 ، آنها با وردربرمن بر سر قهرمانی رقابت داشتند اما مصدومیتهای شدید چاپیوسات و ریدله از ناحیه رباط صلیبی، رویاهای آنها را به خطر انداخت. در فاصله چهار بازی تا پایان فصل، برمن سه امتیاز برتری داشت (بوندسلیگا هنوز دو امتیاز را برای هر پیروزی محاسبه میکرد) اما در ادامه آنها به رقیب دورتموند یعنی شالکه باختند تا فاصله به یک امتیاز کاهش پیدا کند. یک پایان فصل پراسترس دیگر در انتظار بود.
تفاضل گل بهتر دورتموند به این معنی بود که در صورت پیروزی دورتموند در خانه مقابل هامبورگ، برمن در روز پایانی در خانه بایرن مونیخ به پیروزی نیاز دارد. علاوهبر حضور 42 هزار نفری که به وستفالن رفتند، 50 هزار نفر نیز بازی سرنوشتساز را در صفحههای نمایش بزرگ در فریدنس پلاتز تماشا میکردند. گلزنی مولر پس از گذشت تنها 8 دقیقه از روی ضربه آزاد ، به این معنی بود که هواداران در دوران قبل از همه گیر شدن تلفن همراه، برای دنبال کردن بازی برمن مقابل بایرن به رادیوهای ترانزیستوری خود چسبیدند. ناگهان دقایقی قبل از پایان نیمه اول و با انتشار خبر گلزنی بایرن، ورزشگاه منفجر شد.
گل دوم سرنوشتساز توسط لارس ریکن پیروزی دورتموند را قطعی کرد؛ در حالیکه برمن نیز با نتیجه 1-3 در مونیخ مغلوب شد. دورتموند برای اولینبار قهرمان بوندسلیگا شد. بعد از بازی، کاپیتان زورک اعلام کرد:” این فصل، بهترین فصل دوران ورزشی من بود” و پس از مکثی کوتاه ادامه داد:” البته تا اینجا! Die Schwarz-gelben (توضیح مترجم: مشکی و زردها، لقب دورتموند) جامهای بیشتری میخواهند.
آندریاس مولر در بازگشت به دورتموند کمک کرد تا این تیم در سال 1995 برای اولینبار قهرمان بوندسلیگا شود
بایرن با به خدمت گرفتن اتو ریهاگل، سرمربی وردربرمن، به عنوان سرمربی جدیدشان و خرید یورگن کلینزمن و توماس اشترونز، دو بازیکن ملی پوش آلمانی، به این اتفاق واکنش نشان داد. دورتموند دوباره به سراغ یوونتوس رفت و یورگن کولر را به خدمت گرفت. در فصل 96-1995 بار دیگر نبرد نزدیکی برای قهرمانی، این بار با بایرن مونیخ، شکل گرفت.
سه بازی باقی مانده بود و دورتموند با سه امتیاز برتری نسبت به بایرن در صدر قرار داشت که بایرن با تصمیمی احساسی، اتو ریهاگل را اخراج کرد. دورتموند بازی بعدی خود را با نتیجه 0-5 مقابل کارلسروهه واگذار کرد و هیتسفلد به شدت مورد انتقاد رسانهها قرار گرفت. در بازی بعدی بایرن با نتیجه 0-2 مقابل وردربرمن پیش افتاد و به طور موقت صدرنشین شد، اما در نهایت 2-3 شکست خورد. در حالیکه تساوی بدون گل دورتموند برابر مونیخ 1860 باعث شد قهرمانی برای یک فصل دیگر به دورتموند برسد.
سامر که در موفقیت دورتموند بسیار تاثیرگذار بود و برای دومین سال پیاپی به عنوان بازیکن فصل بوندسلیگا انتخاب شد و در کنار گونتر نتزر و سپ مایر، به سومین بازیکنی تبدیل شد که دو بار متوالی این عنوان را از آن خود کرد. با این حال قدرت مالی بایرن شروع به تهدید دورتموند کرد. نیبائوم تایید کرد که دورتموند برای رقابت در این سطح، به استمرار در فتح عناوین نیاز دارد. خوشبختانه موفقیت اروپایی آرامشی موقت را برای این نگرانیها فراهم کرد. در طول تابستان دورتموند موفق به جذب پائولو سوسا، هافبک پرتغالی، از یوونتوس شد؛ یک خرید نه چندان پر سر و صدای دیگر که در آن فصل تاثیر قابل ملاحظهای داشت.
در جریان رقابتهای جام یوفا در فصل 95-1994، دورتموند در مجموع 0-3 موفق به شکست دادن تیم اسکاتلندی مادِروِل شد. عملکرد پل لمبرت، هافبک اسکاتلندی، نظر هیتسفلد را به خود جلب کرد. این بازیکن 28 در سالگی با استناد به قانون بوسمن در دسترس بود و مدیر برنامه او شرایط حضورش به طور آزمایشی در تمرینات دورتموند، که به بازیکن ارزان و قابل اطمینان نیاز داشت، را فراهم کرد. بعدها هیتسفلد در این خصوص گفت:” مهمترین خرید ما در آن سال پل لمبرت بود.” سوسا چند بازی اول فصل 97-1996 را به دلیل مصدومیت از دست داد. لمبرت شانس بازی کردن را به دست آورد و دیگر بیرون گذاشتن او از ترکیب غیرممکن بود.
با آغاز رقابتهای فصل 97-1996، دورتموند تیمی را در اختیار داشت که توانایی به چالش کشیدن بهترین تیمهای اروپا را داشت. سامر مرد سال فوتبال اروپا و کلوس یک دروازهبان برجسته بود. کولر، یورگ هاینریش و اشتفان رویتر همکاری فوقالعادهای در خط دفاعی داشتند. مولر به همراه لمبرت، که خطر حریفان را خنثی میکرد، زوج خلاقی را در خط میانی تشکیل داده بود. در خط حمله ، ریدله و چاپیوسات مهاجمانی زهردار بودند. علاوهبر این بازیکنانی مانند ریکن، زورک و هایکو هرلیش قدرت و عمق قابل توجهی به این گروه داده بودند. حالا هیتسفلد انرژی خود را روی قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا متمرکز کرده بود.
اهمیت این ترکیب قدرتمند در طول بازیهای اروپایی روشن شد. سامر در بیشتر مقاطع فصل با مصدومیت زانو مبارزه کرد، ژولیو سزار پس از مصدومیت در ماه اکتبر بازی دیگری انجام نداد و سوسا تا فوریه نتوانست به ترکیب تیم برگردد. با وجود این، دورتموند بر اتلتیکومادرید و اوسر غلبه کرد تا در مرحله نیمهنهایی مقابل منچستریونایتد به میدان برود.
برای بازی رفت در خانه، هیتسفلد بازیکنانی مانند سامر، کوهلر، ریدله، سزار و چاپیوسات را در اختیار نداشت. در یک دیدار نزدیک، یونایتد شانسهای زیادی را از دست داد. سپس در حالیکه 15 دقیقه به پایان بازی باقی مانده بود، رنه ترتشوک توپ را از پائولو سوسا دریافت کرده و ناامیدانه از فاصلهای دور ضربه زد که آن ضربه تبدیل به گل شد و دورتموند در بازی رفت به پیروزی رسید (از اینجا تماشا کنید). در بازی برگشت و در اولدترافورد نیز ضربه لارس ریکن در دقیقه هفت بعد از برخورد به بازیکنان حریف تغییر مسیر داده و وارد دروازه شد (از اینجا تماشا کنید) تا دورتموند به فینال لیگ قهرمانان راه یابد.
پل لمبرت که به طور آزاد به دورتموند پیوست به یکی از بازیکنان کلیدی این تیم در راه فتح لیگ قهرمانان تبدیل شد
دورتموند در فینال در شهر مونیخ به مصاف یوونتوس، مدافع عنوان قهرمانی میرفت، اما برگزاری بازی در آلمان، آنطور که به نظر میرسید، امتیازی برای آنها نبود. هدایت یووه را مارچلو لیپی بزرگ بر عهده داشت و ستارههایی مانند زینالدین زیدان، الساندرو دل پیرو، کریستین ویری، دیدیه دشان و آلن بوکسیچ برای آنها بازی میکردند. پنج نفر از این تیم در فینال سال گذشته حضور داشتند، بنابراین یووه برای پیروزی در این فینال از شانس بیشتری برخوردار بود. با این حال یک هفته قبل، شالکه در فینال جام یوفا مقابل اینتر به پیروزی حیرتانگیزی دست یافته بود و این نتیجه، رقبای آنها در منطقه روهر را امیدوار کرده بود.
هیتسفلد، پل لمبرت را مامور مهار زیدان کرد و این انتخاب الهام بخشی بود زیرا ستاره فرانسوی نتوانست در طول بازی تاثیر چندانی بگذارد. یوونتوس در دقایق ابتدایی بر توپ و میدان مسلط بود، اما در دقیقه 28 ارسال لمبرت در محوطه جریمه را ریدله با سینه کنترل کرد و توپ را از آنچلو پروتزی عبور داد. پنج دقیقه بعد، این بار ارسال مولر با ضربه سر محکم ریدله همراه شده و برتری دورتموند دو برابر شد. حدود 25 سال از آخرینباری که تیمی در فینال لیگ قهرمانان موفق به جبران دو گل از حریف شده بود میگذشت. پیش از پایان نیمه اول، یک بار ضربه زیدان به تیرک خورد و یک گل ویری نیز به دلیل خطای هند، مردود اعلام شد.
لیپی در نیمه دوم دلپیرو را وارد میدان کرد و او در دقیقه 65 اختلاف را به حداقل رساند. اما هیتسفلد نترسید و چهار دقیقه بعد لارس ریکن را وارد میدان کرد؛ بازیکنی که هم در مرحله یک چهارم نهایی و هم در مرحله نیمه نهایی موفق به گلزنی شده بود. لارس ریکن لحظاتی بعد از ورود به میدان و با اولین لمس توپ خود پروتزی را مغلوب کرده و یکی از زیباترین گلهای تاریخ فینالهای لیگ قهرمانان را به ثمر رساند.
این یک پایانبندی مناسب بود که پسرکی اهل دورتموند با استعداد بالا در زدن گلهای حیاتی، حرف آخر را برای دورتموند زد و خیال آنها را برای کسب افتخار راحت کرد (از اینجا تماشا کنید). گل ریکن سریعترین گل یک بازیکن تعویضی در فینال لیگ قهرمانان اروپا بود؛ او فقط 16 ثانیه بعد از ورود به زمین این گل را به ثمر رساند. لمبرت نخستین بازیکن بریتانیایی بود که موفق به کسب مدال لیگ قهرمانان اروپا شد و سوسا تبدیل به اولین بازیکنی شد که در دو فینال پیاپی، با دو تیم مختلف به پیروزی رسید.
دورتموند با پیروزی مقابل یوونتوس در فینال مونیخ، انتقام شکست در فینال جام یوفا را نیز از این تیم گرفت
دورتموند با پیروزی مقابل کروزیرو که بهبهتو را در اختیار داشت، فاتح جام بین قارهای شد
تنها 11 سال بعد از اینکه دورتموند تنها چند ثانیه با سقوط فاصله داشت، آنها بهترین تیم اروپا بودند. تنها هفت ماه بعد و با شکست دادن کروزیرو به عنوان قهرمان لیبرتادورس در توکیو، آنها رسما تبدیل به بهترین تیم جهان شدند و دیگر شرایط نمیتوانست از این بهتر باشد. هیتسفلد یک تیم میانه جدولی و در سایه بایرن مونیخ زندگی را تحویل گرفته و آنها را به تیمی سرشار از جوانی، انرژی، نیرو و استعداد تبدیل کرده بود. او علاوهبر آوردن استعدادهای شناخته شده مانند چاپیوسات و مولر به باشگاه، هیئت مدیره را متقاعد کرد که منابع مالی بیشتری برای توسعه مجموعه جوانان باشگاه اختصاص دهد و وقتی لارس ریکن 20 ساله در فینال لیگ قهرمانان چنین گل زیبایی را به ثمر رساند، سود این سرمایهگذاری پرداخت شد.
هیتسفلد در سال 1997 به عنوان بهترین مربی جهان انتخاب شد، اما با افزایش شکافهای عمیق بین او و بازیکنان بزرگتر این تیم، شرایط رختکن خراب شد. به نظر میرسید که هیئت مدیره نیز دو دسته شده و وضعیت سلامتی او هم نامناسب بود. هنگامیکه نِویو اسکالا از پارما به خدمت گرفته شد، به نظر میرسید هیتسفلد به عنوان مدیر فوتبال در دورتموند مشغول به کار شود، اما پیشنهاد بایرن مونیخ او را اغوا کرد. بدون حضور هیتسفلد روی نیمکت و با جدایی بازیکنانی مانند سوسا و لمبرت و بازنشستگی سامر و زورک از فوتبال، دورتموند فصل بعد چهارم شد. دوره حضور اسکالا فقط یک سال به طول انجامید. در فصل 2000-1999 دورتموند تنها پنج امتیاز با منطقه سقوط فاصله داشت و میراث هیتسفلد به باد رفته بود.
این باشگاه در تلاش ناامیدانه برای رقابت با بایرن، مبالغ مضحکی را صرف خرید بازیکنان ضعیفی کرد که هواداران حتی نام آنها را هم نشنیده بودند. عدم حضور در لیگ قهرمانان اروپا به این معنی بود که در شروع فصل 04-2003 دورتموند بیش از 125 میلیون پوند بدهی دارد و حتی بقای این باشگاه نیز با تردید روبرو بود. با فروختن ورزشگاه به شرکت بیمه سیگنال ایدونا، به دشواری از ورشکستگی باشگاه جلوگیری شد. هفت سال پس از تاجگذاری و کسب قهرمانی اروپا و جهان، تیمی که به دنبال رقابت با بایرن مونیخ بود، تبدیل به ویرانهای شده بود.
با این حال طلوع جدیدی در افق پیدا بود؛ دورتموند قصد داشت خود را از بند مشکلات مالی رها کرده تا دوباره به عنوان یکی از تیمهای برتر اروپا ظاهر شود. با این حال، مهم نیست که آینده چه چیزی را به ارمغان میآورد، میراثی که توسط der General، اوتمار هیتسفلد، و تیم قدرتمند او در اواسط دهه 1990 ساخته شد، در قلب این باشگاه جای دارد. آنها با هم، شهر دورتموند را روی نقشه فوتبال قرار دادند.