یه دختره بود تو تلگرام نمیدونم چرا بعد مدتی که حرف میزدیم اومد یجورایی به من گفت دوست دارم و بیا با هم باشیم و حرف ازدواج هم کم و بیش میزد!
نمیدونم چرا اینطور شده بود
من زیاد ازش خوشم نمیومد
بعد یه مدت عذاب وجدان گرفتم پیداش کردم باز بهش پیام دادم
یه مدت حس کردم دارم بهش علاقه مند میشم و بهش فکر میکنم برام عجیب بود
اون هی میگفت بیا قرار بذاریم همو ببینیم و یا فلان چیزو برام میخری و این چیزا
منم همش طفره میرفتم
یه مدت گذشت دیدم یسری حرفاش برام حال بهم زنه (خصوصا دیدگاه سیاسیش واقعا رقت انگیز بود)
کم کم خیلی ازش سرد شدم و ازش بدم اومدم
حس میکردم عاشقم شده
هیچ اهمیتی بهش ندادم و ازش دوری کردم ازش بدم اومد
شخصیتشو هم دوست نداشتم همش ادعا میکرد و شعار میداد و از ادب حرف میزد و فحش دادن رو نکوهش میکرد ولی خودش یه وقتایی یه فحشایی میداد که...
خیلی زیاد الکی شکاک بود و گاهی طلبکارانه حرف میزد انگار که مثلا کیه
قیافش هم خوشگل نبود بنظرم
حتی میخواستم بلاکش کنم دیگه نتونه پیام بده و اینا ولی گفتم ولش کن
اما هیچ اهمیتی نمیدم بهش
البته قبل این یبار تو مجازی واقعا عاشق یه نفر شدم قیافشو هم خوشم اومد
زیاد باهام درد و دل میکرد
اونم گفت بیا همو ببینیم ولی شرایطشو نداشتم
یبار نمیدونم کدوم بیشعوری که نمیدونم از کجا خبر داشت جای من به اون پیام داد قرار ملاقات گذاشت
بنده خدا وایساد دید خبری نیست و فکر میکرد من سرکارش گذاشتم
از اون خیلی وقته خبر ندارم