چه گوارا ؛ متولد ۱۹۲۸ در آرژانتین و از اعضاء جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود .
در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا بدست گرفت .
کمی بعد برای برانگیختن انقلاب به بولیوی رفت .
به گفته دخترش او یک کمونیست بود .
بعد از تصاحب دولت ؛ رژیم او که تحت حمایت شوروی بود یک حکومت کاملا پلیسی بوجود آورد بگونه ای که حتی از استالین هم تعداد بیشتری را به حبس و قتل رسانید .
چه گوارا بعد از رسیدن به قدرت ؛ خود تبدیل بیک ماشین کشتار شد .
وی معتقد بود که انقلاب بدون کشتار مفهومی ندارد .
روش کمونیستی او جان بیش از هزاران نفر نفر را گرفت .
شعار او ؛؛ نفرت بعنوان عنصر مبارزه ؛ نفرت بی تساهل (گذشت) نسبت به دشمن بود.
او مرگ قربانیان انقلاب را یک اتفاق بی اهمیت میدانست .
علاقه شدید به کشتار و مرگ داشت چنانچه در نامه ای به مادرش در سال ۱۹۵۴ مینویسد :
در گواتمالا خیلی خوش گذشت ؛ بمب ها ؛ سخنرانی ها و اتفاقات دیگری که زندگی را از یکنواختی بیرون میاورد .
در دوران مبارزه باتیستا ؛ بعد از پیروزی ؛ صدها نفر از دشمنان قطعی و افراد مشکوک به دشمنی و حتی کسانیکه اشتباهی درزمان و مکان اشتباهی قرار گرفته بودند را به قتل رسانید .
در سال ۱۹۵۷ به همسرش مینویسد :
اینجا در جنگل های کوبا زنده ؛ و تشنه به خون هستم .
دستور کار او به والدز این بود ؛
اگر شک داشتی بکش
در میان مقتولین و کشتگان او ؛ تعداد زیادی کشاورز و مردم بیگناه بچشم میخوردند .
در زندان لاکابانا ؛ هر شب تعداد زیادی را اعدام میکند ؛
تعداد زیادی را وانمود به اعدام میکند و بنوعی شکنجه روانی به آنان میدهد .
هشتصد نفر را در مکانی که گنجایش سیصد نفر را داشته جای میدهد و تا ژانویه ۱۹۵۹ چهارصد نفر را در این زندان اعدام میکند .
فلیکس رودریگز در گفتگویی از او دلیل اعدام بیش از دو هزار نفر را میپرسد ؛
وی با خونسردی میگوید ؛ همه شان مزدوران سیا بودند .
کشتار و قتل برای او نوعی تفریح محسوب میشد .
با دادن لقب ضد انقلاب به مخالفان آنان را یا اعدام ویا به اردوگاه های کار اجباری میفرستد .
وی وسواس عجیبی به کنترل افراد داشت و همین امر او را به همکاری با دستگاههای امنیتی سوق داد . دستگاهی که برای سرکوب ۶/۵ میلیون کوبایی ساخته شد .
در دوره او ؛ بعلت بی اطلاعی از قواعد اقتصادی و دخالت وی در کلیه امور اقتصادی ؛ تولید شکر در کوبا از هم پاشید ؛ صنعت شکست خورد . جیره بندی آغاز شد .
در صورتیکه تا پیش از او ، کوبا چهارمین کشور موفق اقتصادی در امریکای لاتین بود .
زمینها را از پولداران میگرفت و به دیوان سالاران میداد .
چیزی نگذشت که محصول کشاورزی به نصف کاهش یافت کشاورزان بیکار شدند .
زیاده روی های او به قتل و کشتار محدود نمیشد .
بعد از بقدرت رسیدن ؛ خود او که بر علیه نظام سرمایه داری شورش کرده بود ؛ تبدیل به یک مارک کاپیتالیستی میشود .
با تصاحب کارخانجات ؛ فروش و چاپ عکس خود بر روی کلیه محصولات و البسه و ظروف و نیز فروش فیلم موتورسواری خود در جوانی ؛ و نیز تصاحب قصر یکی از مهاجران بنفع خود ؛ تغییر مالکیت به صلاحدید خود و تملک مناطق دشمنان خود ؛ تبدیل بیک سرمایه دار بزرگ میشود .
سرقت از بار کامیونها و اتوبوسها و بانکها جزء دیگر کارهای اوست .
سرانجام در سال ۱۹۶۷ به محاصره ارتش بولیوی در می آید و با شلیک گلوله کشته میشود .
او که خود روزی برای عدالت و آزادی به مبارزه بر میخواست ؛ تبدیل بیک سرمایدار دیکتاتور و قاتلی بیرحم شد .
منبع ؛
چگوارا ماشین کشتار
نوشته لوارو واگاس یوسا
ترجمه سیاوش صفوی