علی انصاریان که ناباورانه دار فانی را وداع گفت، سالها چهره اول فوتبال ایران بود.
به گزارش طرفداری، تمام آنهایی که در رسانه های ورزشی قلم زده اند، از علی انصاریان خاطره دارند. داریوش شهریاری، روزنامه نگار که سال ۱۳۸۰ خبرنگار روزنامه خبرورزشی به سردبیری زنده یاد ناصر احمدپور بود، همان سال گفتگویی با انصاریان انجام داد که بازخوانی اش خالی از لطف نیست.
داریوش شهریاری که حالا مقیم کاناداست، آن دست نوشته ها را همراه یک دلنوشته تازه در اختیار سردبیر طرفداری که در خبرورزشی همکارش بود، قرار داده که در ادامه می خوانید:
کابوس در بیداری | علی، وای علی
کابوس چیز بدی است. خواب را می آشوبد و شب را زهر مار می کند. حتی وقتی بیدار می شوی و بعد از لحظاتی گیجی و گنگی، حالی ات می شود که آنچه دیدهای در دنیایی غیر واقعی رخ داده، باز هم به این سادگی ها دست از سرت برنمی دارد و کلافگی اش ادامه دار است.
حالا اگر این پدیده شوم به جای خواب در عالم واقعیت و بیداری پیدایش شود و یقه ملتی را بچسبد واویلاست!
دربی ۹۴ را که نگاه می کردیم، درست در همان ثانیه هایی که امیری و عبدیِ سرخ و ارسلان و قایدیِ آبی گل می زدند و به سمت سکوهای خالی می دویدند، دست تقدیر -دست لعنتی تقدیر- در حال چیدن و صاف کردن هزار تویی بود که انتهایی جز فاجعه و داغ نداشت. یک کابوس واقعی ترسناک و باور نکردنی که اگر آن زمان برای ما شرحش می دادند، محال بود که حتی ثانیه ای باورش کنیم...
حالا ۲۴ روز از آن دربی بد یمن گذشته و حال ما خراب خراب است.
کابوس یقه یک ملت را چسبید و دو ستاره جوان و جذابش را جلادوار قربانی کرد.
از روز تلخی که خبر بستری شدن مهرداد آمد تا روز روسیاهی که علی طاقت نیاورد و آسمانی شد، فقط دوهفته گذشت. ۱۴ روز سیاه و شوم.
اصلا نفهمیدیم چه بر ما رفت. فقط ثانیه هایی از روزهای یأس و امید را در حافظه داریم که در صعود و سقوط میزان اکسیژن خون و کاهش و افزایش درصد درگیری ریه خلاصه می شد و پایانش مثل پایان رستم و سهرابِ شاهنامه «داغ»داشت آن هم نه یک داغ که داغ پشت داغ!
مهرداد ناباورانه رفت. آتشمان زد اما فکرش را هم نمی کردیم که قرار است فاجعه تکرار شود. آخر علی را آنقدر قوی می دانستیم که یقین داشتیم این ویروس آدمکش، این کابوس محض را زمین می زند اما دریغ... زور این لعنتیِ بی همه چیز به علی هم چربید و او را هم برای همیشه، برای ابد از ما سرقت کرد.
وای مگر می شود قهقهه های شیرین علی را از یاد برد مگر شوخی هایش، لحنش، نگاهش و محبتش فراموش شدنی است؟
یک ملت عزادار است ویران است زخمی است. دلش پر است از زمین و زمان. خیلی ها میگویند شاید اگر...
اما دریغ که این شاید ها و اگر ها دیگر برایمان مهرداد و علی نمی شود داغشان تا همیشه تا روزی که آخرین بازمانده از نسل ما آخرین نفسش را بکشد، در سینه ها جولان خواهد داد.
روحشان شاد نامشان مانا و یادشان سبز
داغدار مثل همه مردمان ایران
داریوش شهریاری - روزنامه نگار
دستنویس گفتگوی داریوش شهریاری با علی انصاریان
سال ۸۰، من روزنامه نگار روزنامه خبر ورزشی بودم. عباس انصاری فرد برای چندمین بار مدیر عامل پرسپولیس شده بود، باشگاه پول نداشت و چک علی برگشت خورده بود. عصبانی بود و کلافه. گفت می خواهم تند حرف بزنم می نویسی؟ گفتم شک نکن
گفت و نوشتم. مصاحبه کوتاه اما خوبی شد. از قول علی تیتر زدم: «من بچه جنوب شهرم حقم را میگیرم!»
خدابیامرز ناصر خان خیلی خوشش آمد و تیتر را روی جلد هم کار کرد.
سالها گذشته و من نمی دانم لاشه این مصاحبه بعد از ۱۹ سال دست من آن هم در دیار غربت چکار می کند؟
به هر شکل این کاغذ و این دستنویس و این گفتگو مال تابستان ۱۳۸۰ است و حالا که علی نیست انگار حال و هوایی دیگر دارد.







