معمولا در فوتبال فراموش مى شود كه ارائه بازى زيبا و رسيدن به نتيجه تنها متكى به استعداد بازيكنان و حضور ستاره ها نمى شود، بلكه وجود هارمونى و هماهنگى در تيم نقشى مهم تر و موثرتر در درخشش يك تيم خواهد داشت، هارمونى در يك تيم تنها با هضم كامل فلسفه و افكار سرمربى تيم توسط بازيكنان محقق نمى شود، بازيكنان نيز با يكديگر مى بايست در راستاى موفقيت تيم به تعاملى مناسب و هماهنگ برسند.
بايد شرايطى فراهم شود تا موفقيت يك تيم بسيار بزرگ تر از موفقيت جمع تك تك بازيكنان شود، تيم هاى بزرگ و موفق تيم هايى هستند كه نه تنها به بازيكنان فرد گرا متكى نيستند، بلكه تيم هايى هستند كه به صورت يك واحد عمل مى كنند و پتانسيل بازيكنان بزرگ نيز كاملا در راستاى خدمت به تيم درآورده مى شود. براى مثال در دنياى فوتبال بازيكنان بسيار بزرگ ترى از داويد آلابا و فرانك ريبرى به عنوان دفاع و گوش سمت چپ پيدا مى شوند، اما يافتن دو بازيكن در اين پست كه بتوانند هماهنگى داويد آلابا و فرانك ريبرى را داشته باشد، بسيار سخت و ناممكن مى باشد، چون نتيجه كار مشترك اين دو بازيكن بسيار بزرگ تر و با ارزش تر از كار آنها به صورت انفرادى بوده است.
چنين حالت و هارمونى دقيقا در ماه فوريه و مارس سال جارى براى بايرن مونيخ اتفاق افتاد، هنگامى كه مثلث لام، كروس و تياگو در ميانه ميدان خوش مى درخشيدند. اين بازيكنان به صورت فردى كاملا متفاوت هستند، اما به صورت واحد از هماهنگى خاص و عملكردى زبانزد برخوردار بودند، به اين دليل كه هر يك از اين سه بازيكن بخش مشخصى را در بازى سازى به عهده گرفته بودند. اما از بعد از مصدوميت تياگو ديگر اين مثلث ميانى كارآيى لازم را نداشت و اين موضوع خود را در عملكرد تيم نيز نشان داد به طورى كه بايرن مونيخ نيز نتوانست اقتدار خود در اوايل سال 2014 ميلادى را تداوم بخشد. چون تيم براى رسيدن به همانگى دوباره به زمان بيشترى نياز داشت و به دليل برگزارى فشرده بازى ها در آن زمان رسيدن به چنين هارمونى براى بايرن مونيخ مقدور نبود.
در هفته گذشته هنوز دو روز از پيوستن ژابى آلونسو به بايرن مونيخ نگذشته بود كه اين بازيكن براى اولين بار در بازى مقابل شالكه به ميدان رفت، در 25 دقيقه اول تحت تاثير آلونسو در ميدان هماهنگى خاصى در خط ميانى مونيخى ها به چشم مى خورد اما با گذشت زمان شالكه توانست مشكلات خود در ابتداى بازى را تا حدودى مرتفع سازد و از طرفى ژابى آلونسو نيز نتوانست بيشتر از اين، كم و كاستى هاى موجود در ميانه ميدان بايرن مونيخ را برطرف سازد.
پپ گوارديولا هنوز به چند هفته اى زمان براى بررسى كمبودهاى لازم كه مى تواند بر عملكرد نهايى تيم تاثير منفى بگذارد نياز دارد، بازيكنان نيز براى دست يابى به هارمونى مورد نظر به زمان بيشترى احتياج خواهند داشت. البته هنوز مشخص نيست كه بهترين گرينه براى تكميل مثلث لام، تياگو، اسپانيايى تازه وارد ژابى آلونسو است ، يا اينكه سباستين روده و هويبيرگ نيز مى توانند چنين نقشى را عهده دار شوند، البته باستين شواين اشتايگر نيز مى تواند در صورت بازگشت لام به پست اصلى خود در كنار تياگو و آلونسو اقتدار خاصى به خط ميانى مونيخى ها بخشد، مادامى كه او بر مشكل آسيب ديدگى خود فائق آيد.
تجربه پپ گوارديولا در اولين سال حضورش در مونيخ نشان داده است كه هميشه بهترين تركيب، گران ترين تركيب نيست، بلكه تركيبى است كه بازيكنان در آن به صورت يك واحد هماهنگ تر باشند. در اين زمينه مى توان ادعا نمود كه تركيب ايده آل همان تركيب مورد نظر هواداران در نظر سنجى ها نيز نيست، تركيبى ايده آل است كه در ميان مدت بتواند به هماهنگى خوبى رسيده و تاثيرگذار بازى نمايد.
اضافه شدن ژابى آلونسو به تركيب مونيخى ها مى تواند سبب شود كه بازيكنان با استعداد بايرن مونيخ نظير گائودينو، شول، هويبيرگ و حتى روده از او نكات بيشترى را فرا گيرند و از طرفى بايد به اين نكته نيز توجه شود كه با توجه به شرايط سنى آلونسو، شايد او نتواند در همه بازى هاى طول فصل عملكرد خوبى از خود بر جاى گذارد و براى ژابى آلونسو انجام 35 بازى خوب و قابل قبول بسيار بهتر از انجام 55 بازى بى كيفيت مى باشد. پپ گوارديولا بايد تيم خود را به گونه اى هماهنگ سازد كه حتى در بازى هايى كه آلونسو به تركيب اصلى راه نمى يباد، تعادل موجود بين خطوط دفاعى و تهاجمى دچار تغييراتى نشود.
در بايرن مونيخ تنها يك تركيب اصلى و ثابت وجود ندارد، بلكه دو چيدمان كاملا متفاوت در اختيار گوارديولا قرار دارد كه هر دوى آنها متكى به خط ميانى قدرتمندى هستند. مشكل حال حاضر بايرن مونيخ عدم وجود هارمونى در تيم است كه تنها راه حل اين مسئله نيز گذشت زمان مى باشد.