Āγad hēm Parwān-Šāh, u-m wāxt ku: Drōd abar tō až yazdān.
Šāh wāxt ku: Až ku ay? – Man wāxt ku: Bizišk hēm až Bābel
zamīg. [...] ud pad hamāg tanbār hō kanīžag društ būd. Pad
wuzurg šādīft ō man wāxt ku: Až ku ay tū, man baγ ud anǰīwag?
|
آیَد هِم پروان-شاه او-م واخت کو:درود اَبَر توو اژ یزدان
شاه واخت کو:اژ کو آی؟-من واخت کو:بیزیشک هِم اَژ بابِل زَمیگ.[...]
اود پَد هماگ تَنبار هو کنیژَگ دروشت بود.پَد ووزروگ شادیفتُ من واخت کو : اژ کو آی توو, مَن بَی اود اَنجیواگ
|
به سوی پروانشاه رفتم و گفتم: «درود بر تو از [سوی] ایزدان».
شاه گفت: «از کجایی؟» من گفتم: «پزشک هستم از بابل زمین».
(این بخش از متن در دسترس نیست، اما به نظر میرسد که مانی در آن به توضیح شفا یافتن معجزهآسای کنیز شاه میپردازد)
... و همهِ تن کنیز [دوباره] سالم و سرحال بود. [شاه] با شادی بزرگی به من گفت: «تو از کجا آمدهای، ای ناجی و پروردگار من؟»
|