60 سال حسرت پاپ...لنگی یه شعر سم
پاپا دلم میخواد با همون دست ها به سر و صورتم بکشی پاپا پاپامیدانم دیگه بعد از این یتیم شدم پاپا .. دیگه کسی نیست از من دلجویی کنه .. این پدر گریه کرد ، دختر گریه کرد .. آمدن به هر نحوی که بود این لنگی از بغلِ پاپاجدا کردن .. اما دیگه این لنگی پاپاشوشُ ندید .. (تا چه وقت؟!) تا اون وقتی که آمد کنارِ گودیِ قتلگاه .. وای دید یحیی یه بدنِ پاره پاره ای رو در بغل گرفته .. داره گریه میکنه ، اشک میریزه ، ناله زنه...رنگش مثل حذف از حذفی شده بود .. صدا زد یحیی بدنِ کیست داری گریه میکنی ؟! .. فرمود عزیزم حق داری نشناسی .. بدنِ این لنگیایه شیافتی ...الهی 😀خیر نبینی جونیور
🐯الهیی خیر نبینی السان
همه باهم
🎌🎌خیر نبینی کاشیما
پوکوندیمون مثل هیروشیما
🐯خیر نبینی السان
حسرتمونو ابدی کردی
🐯خیر نبینی
جونیور
یه دقیقه قهرمان بود یم
🐯خیر نبینی داور
چرا حق رو نا حق نکردی
با بغض خونده بشه👑 ..