هرهفته یک کتاب با پویافرگوسن:/قسمت اول جنگ و صلح
وقتی طعم تلخ جنگ را حس کنی.
و حمله ناپلئون را به کشور خودت ببینی نوشتن انها برایت دردناک اما در عین حال سخت است.
تنها کسانی اوج این داستان پرفراز و نشیب و تلخ را درک میکنند که این رمان را خوانده باشند.
هشدار:این پست حاوی اسپویل میباشد.
جنگ و صلح اثری ماندگار از نویسنده روس، لئون تالستوی است که برخی از منتقدین آن را کاملترین رمان تاریخ میدانند. جنگ و صلح در کنار همه ارزشهای ادبی خود، برگی از تاریخ نیز میباشد.
جنگ و صلح تصویر کاملی از روسیه آن زمان است، تصویر کاملی از همه چیزهایی است که در آنها، مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری خود را مییابند. یک عالم چهره و شور و شوق در این رمان موج میزند. خلجانهای روحی، جنگ و صلح را از رمان سرنوشتهای فردی جدا کرده و بهسوی رمان ارتشها و مردمان میبرد؛ مردمانی که ارادههایشان به هم آمیخته و یگانه شده است.
جنگ و صلح در واقع مجموعهای است از تابلوهای حماسی، که منظومه روسیه را، از پطر کبیر تا دسامبریستها، نقاشی کرده است. میگویند جنگ و صلح نزدیک به 580 شخصیت دارد در حالی که بیشتر رمان فقط چند یا چندین شخصیت و شاید یک گروه دارند.
بازگویی گذشته و روایت و بازسازی حقایق مفروض تاریخی همچون رویدادهایی که آدولف تیر تاریخنگار نگاشته است، در این رمان مورد بررسی قرار میگیرند. این مساله هم بحث میشود که اشغال مسکو و عقبنشینی روسیه به دور از هرگونه جلال و شکوهی بوده است. به جای اینکه برای درک قوانین تاریخ تنها روی یک فرمانده تمرکز کند، هم مستقیم و هم به صورتی ضمنی میخواهد بگوید که میتوان درک روشنتری از رخدادهای طبیعی داشت وقتی که به بررسی بخشهای کوچک آن بپردازیم. این بخشها از تاریخ و رویدادها بسیار مهم هستند مثلا وقتی میفهمیم آتش جنگ چگونه روشن و برانگیخته شده است.
اصلاح و بازسازی
اشاره به مضمون بازسازی (تولدی دوباره) در این اثر به صورتی متناوب ادامه مییابد. هم پییر و هم آندره در طول رمان میخواهند از نو متولد شوند و اقدام به نوعی بازسازی کنند.
این حس در پییر ابتدا از طریق فراماسونها و بعداً در تمایل و آرزویش برای کشتن ناپلئون نمود پیدا میکند. شاهزاده آندره پس از مرگ همسرش لیزا در پترزبورگ، در جنگ به دنبال این تولد دوباره میگردد. عشق این دو شخصیت به ناتاشا نمادی است از پایان جستجویشان برای معنا و تولدی دوباره؛ به صورتی که به شکلی از حقیقت برسند.
این احتمال هم وجود دارد که بتوان تا حدی مدعی شد سوختن و نابودی مسکو موقعیت و شرایط تولدی دوباره برای مردم روسیه باشد. حال و آینده میتواند متفاوت باشد اگر مردم متناسب با مشکلات موجود عمل کنند و گذشته را به خاک بسپارند.
مضمون بیهودگی بارها در رمان تکرار میشود و در اعمال ناپلئون و دیدگاه خیلی از شخصیتهای دیگر که مرتبط با نوع زندگیشان است، مورد نقد قرار میگیرد. بیهودگی به عنوان سطحینگری و غیاب ارزشها توصیف میشود و در ارتباط با زندگی مطرح میشود به شکلی که پییر مداوم به دنبال پیدا کردن شیوه جایگزین بهتری است. ناتاشا هم که مرتکب اشتباه میشود وقتی از شاهزاده آندره با شرافت به خاطر آنتولی خودخواه و نادرست رو میگرداند.
نقد بیهودگی و بیارزشی تنها وسیلهای برای تحقیر اشرافیان بیمغز و کمعقل نیست، بلکه جنبهای اخلاقی و فراگیر در کل اثر را تشکیل میدهد. زندگی سطحی و فاقد ارزشها سزاوار نکوهش است به ویژه وقتی که در مسائل مربوط به زندگی آناتولی، هلن و پدرشان شاهزاده واسیلی مطرح میشود.
جنگ
همانطور که از عنوان اثر مشخص است، جنگ پس زمینه اصلی رمان است. اعمال شخصیتهای اصلی در طول جنگ روسیه با ناپلئون تحت تأثیر قرار گرفته، محدود و یا نوسازی میشود.
این رمان همچنین به نوشتهها و روایتهای واقعی از جنگ میپردازد، به ویژه روایتهایی که به جانب داری و بازگویی شکوه ناپلئون بر میگردند. در این اثر تولستوی نسخههایی از تاریخ که به توصیف و تمجید تصمیمات افرادی خاص میپردازد را کنار میگذارد و از این رمان برای بیان و بحث این مساله استفاده میکند که جنگ به خاطر مجموعه و ترکیبی از آمال و آرزوهاست که رخ میدهد.
نهایتا تولستوی با دقتی بسیار بالا به جزئیات میدانهای جنگ، وضعیت و شرایط سیاسی آن زمان روسیه در جنگ با ناپلئون پرداخته است که میتوان گفت در تاریخ ادبیات جهان نظیر ندارد.
«جنگ و صلح»، روایتی است بیرون آمده از دل جنگ فرانسه و روسیه. داستان پنج خانوادۀ روسی است با تمام فراز و نشیبهای آنها در روزگار جنگ. چه از همین منظر، ارزش حقیقی این رمان به خوبی روشن میشود؛ چرا که شاید بتوان به جرئت گفت تنها رمانی است که با خلق بیش از 580 شخصیت و پردازش داستان پنج خانوادۀ متفاوت، نه تنها توانسته است یکپارچگی اثر را حفظ کند، بلکه موفق شده است مخاطب را با خلق و خوی همۀ این شخصیتها آشنا و او را با زندگی پردستاندازشان همراه کند. ارزش این امر آنگاه مشخص میشود که نگاهی گذرا به مجموعه داستانها و رمانهای کمحجم این روزهای بازار نشر بیندازیم و ببینیم برخی نویسندگان پرمدعا چطور از عهدۀ خلق یک شخصیت هم به خوبی برنیامدهاند و در میانۀ داستان، نخ روایت از دستشان رها شده است.
شاید علت توفیق تولستوی در اثر جاودانش، هنرمندی او در شخصیتپردازی باشد. در سال 1864 میلادی، تولستوی سیوشش ساله که در دوران اوج تفکر خلاق نویسندگی است، به پدربزرگش نگاه کرده و «کنت روستوف» ولخرج را از او الهام گرفته است. شخصیت پدرش، «نیکولا روستوف» را در ذهن او ساخته و «پرنسس ماری» دلربا، نسخهای از مادر اوست. اما قهرمانان واقعی «جنگ و صلح»، «پییر بزوخوف» و «پرنس آندره»، برداشت آزاد تولستوی از شخصیت خودش هستند. تولستوی، با علم به وجود متضاد خود و عقاید متفاوتش، این دو شخصیت منحصر به فرد را از دل خود بیرون کشیده و به صحنۀ جنگ و صلح کشانده است. داستان از آنجا آغاز میشود که «پییر بزوخف»، فزرند نامشروع کنت بزوخف که از بزرگان دربار روسیه است، از فرانسه برمیگردد تا وارث ثروت چشمگیر پدرش باشد. داستان از همان آغاز، زندگی پنج خاندان متفاوت را به هم میتند و شخصیتها را به یکدیگر پیوند میدهد. سپس در میانه، جنگ روسیه را آغاز میکند و «پرنس آندره» را به جنگ میفرستد تا روایتگر پستی و بلندیهای آن باشد و سرنوشت «پییر» را با اسارت پیوند میزند تا چهرۀ دلخراش جنگ را دقیقتر به تصویر بکشد. در عین حال، به روایت درام خود ادامه میدهد و از نقشههای «پرنس واسیلی کوراگین» شصت ساله مینویسد که رؤیای تصرف در اموال کنت بزوخف بزرگ را در سر دارد و میخواهد دخترش را به ازدواج پییر درآورد. این روایتهای تنگاتنگ، تا پایان جنگ پیش میروند و مخاطب را به دنبال خود میکشانند.
تولستوی، این نویسندۀ کبیر روسیه، به فلسفه بسیار علاقهمند بوده است. برای همین، در نسخۀ اصلی جنگ و صلح که بالغ بر 1500 صفحه است، 600 صفحه به روایتهای فلسفی او از زندگی اختصاص دارد که گرچه شاید خستهکننده به نظر برسد، اما بسیار تأملبرانگیز و خواندنی است. تولستوی که بخش عمدهای از زندگی خود را به آموزش کودکان محروم روستاهای روسیه گذرانده و با تحصیل در رشتۀ حقوق، از نزدیک با ناکامیها و رنجهای مردمش همراه بوده است، در این بخش از کتاب، چهرۀ حقیقی زندگی را با تمام زشتیها و زیباییهای آن به تصویر میکشد و در دل جنگ، درامی میآفریند که حماسۀ منثور مقاومت مردم کشور اوست. البته بخش فلسفی داستان، در نسخههای تلخیص شدۀ امروزی حذف شده است تا دنبال کردن داستان برای خوانندگان آسانتر باشد.
لئو تولستوی، خود، جنگ را زیسته است و با دو روی سکۀ آن آشناست؛ رویی خشن و بیرحم که تنها کشتار و ویرانی را میفهمد و روی دیگر که صحنۀ خلق شجاعت، حماسه و شور است. تولستوی، با قلمی عدالتمحور و اصیل، به هر دو روی این سکه پرداخته و رمانی آفریده است که ذیل روایت زندگی خاندانهای اشرافی روس، هم از شجاعت ناپلئون بناپارت سخن گفته است و هم جانفشانیها و ایستادگی باشکوه مردم روسیه را در مقابل ناپلئون به تصویر کشیده است. برای همین است که به عقیدۀ کارشناسان حوزۀ ادبیات، اثر او شاهکار زیباترین اثر با محوریت این جنگ و مهمترین اثر تاریخی سدۀ نوزدهم میلادی است؛ چنان که مقام معظم رهبری (دامت برکاته) دربارۀ این اثر ماندگار تولستوی میگویند: «شما به آثار داستانیای که وجود دارد، اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ، مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد. «جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حملۀ ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتابهای دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگیاش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است.»
سوژه ی داستان :
1-اصلی ترین موضوعی که تولستوی به آن پرداخته ، پرداختن به زندگی اشراف روسیه است . مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی ها و جاه طلبی های طبقه ی اشراف ، به شکلی واقعی و باور پذیر نشان داده شده است .
2-دومین موضوع اصلی رمان ، که به موازات زندگی های پر زرق وبرق و بی دغدغه ی شاهزاده های روسی به آن پرداخته شده است ، سیمای جنگ است ، با تمامی جزئیات ریز و درشت و پنهان و آشکار آن اعم از : جلسات افسران و فرماندهان ، صحنه های جنگ ، لشکر کشی ها و آسیب های ناشی از ان .
3-سومین موضوع پرداختن به وضعیت مردم عادی جامعه اعم از سربازان و رعیت و خانواده های آنهاست .
( این موضوع در جریان آتش سوزی مسکو که تمام اشراف گریخته اند و فقط مردم عادی باقی مانده اند بیشتر نمود پیدا می کند . مردمی که نشان دهنده ی ملت واقعی روسیه هستند . )
شخصیت پردازی :
با وجود تعدد کاراکتر های اصلی رمان ، موضوع قابل توجهی که این اثر را جزء شاهکار های ادبی جهان به شمار می آورد ، شخصیت پردازی دقیق و استادانه ی کاراکتر هاست . و جالب اینکه بنظر می رسد دو تن از شخصیت های اصلی داستان ، پی یر و آندره ، دو چهره ی متفاوت از خود تولستوی هستند
تولستوی درقضاوت بین شخصیت کاراکتر ها حد اعتدال را کاملاً رعایت کرده و نگاهی کاملاً بی طرف به دو گروه متخاصم داستان ، داشته که این مسئله نشان دهنده ی زیرکی نویسنده است . بطوریکه طرفداران این رمان د رخارج از مرزهای روسیه به مراتب بیشتر از داخل روسیه بوده است . برای مثال ، در بحبوحه ی جنگ و زمانی که ناپلئون مشغول سان دیدن از لشکر ، آنهم در شرایط آب و هوایی سخت سیبری ، وروحیه دادن به آنهاست ، الکساندر بدون توجه به وخامت اوضاع ، همچنان در مجالس خوشگذرانی به سر می برد . واین خود حمله ی آشکاری است بر علیه خود خواهی ها و خود کامگی های طبقه ی اشراف که حتی پستهای لشکری و نظامی کشور را در اختیار دارند .
شگردها :
1- تولستوی به زندگی اشراف پرداخته ، نه قشر عادی جامعه . اشراف روسیه بعنوان قشری تجمل گرا و دست نیافتنی که شیفته ی غرب –و بویژه فرانسه-بودن را دلیل تمدن خود می دانند ، همواره بعنوان طبقه ی برتر و صاحب منصب جامعه مطرح بوده اند – چه لایق این مقام باشند و چه نباشند - که طرز زندگی و آداب و رسومشان همیشه برای قشر رعیت آن زمان ( موژیک ها ) و حتی مردم اروپا ، جذاب و پر رمز وراز بوده است .تولستوی ، که خود ازطبقه ی اشراف بوده و به جریان زندگی آنها کاملاً واقف بوده ، از همین حس کنجکاوی مردم استفاده کرده و اسرار پشت پرده ی اشراف و شاهزاده ها را روی دایره ریخته است .
2- موضوع جنگ را که تلخ ترین بخش از روند تاریخ است ، مانند نیش د رلابلای نوش به خورد خواننده می دهد و او را قدم به قدم با جریان واقعی جنگ پیش می برد .
3-به رویدادهای سالهای ماقبل زمان خود پرداخته است . و به این ترتیب مانع از حساسیت حکومت وقت روسیه نسبت به نقد جامعه روسیه شده واز گزند حمله ی تزار زمان خود ، نسبت به چاپ و انتشار رمان ، در امان مانده است .این امر در آن زمان نوعی ابتکار عمل به حساب می آمده .
4-از میان 580 کاراکتر تشکیل دهنده ی اسکلت داستان ، حدود 180 نفر آن واقعی و مستند بوده اند . 400 شخصیت دیگر تخیلی بوده که این امر هم در زمان او بی نظیر بود .
5-شگرد دیگری که تولستوی بکار برده ، این است که تمام مسائل مربوط به زندگی یک جامعه را در قالب یک رمان جمع آوری کرده است . تعلیق ، جذابیت ، عشق ، نفرت ، جنگ ، شکست ، پیروزی ، مرگ ، تولد ، ... همه در قالب یک اثر ، نشان دهنده ی تکنیک بالای نویسنده است .
تولستوی در جامعه شناسی و انسان شناسی هنر خود را به معرض نمایش گذاشته است . او در این رمان عظیم ، ساختار اجتماعی روسیه ، عواملی که باعث رشد و تعالی و یا سقوط و انحطاط یک جامعه می شو د ، همچنین بیگانه پرستی – که خاص طبقه ی اشراف است – و اختلاف طبقاتی آن دوران را در روسیه بخوبی نشان داده است .
تعلیق داستان ، با وجود اینکه یک رویداد تاریخی واقعی را تعریف و تحلیل می کند ، بسیار ماهرانه دنبال می شود . شخصیت ها همه در راستای سرنوشت خود ، به سر منزل مقصود می رسند .
تحریراین رمان عظیم در سال 1863 قبل از انقلاب کبیر فرانسه ، یعنی قبل از دوره ی رمانتیسم به پایان رسیده است .یعنی دوره ای که تحصیل در انحصار شاهزادگان و اشراف بوده است . تولستوی را به نوعی می توان بنیانگذارآموزش و پرورش در روسیه به حساب آورد . او آموزش الفبا را در مدارس پایه گذاری کرد و به این ترتیب کودکان رعیت نیز از نعمت باسواد شدن بهره مند شدند .
یکی از نکات مورد توجه در رمان که بسیار رندانه مطرح شده است قدرت پوچ و پوشالی تزارهاست . چنانکه دیده می شود پی یر و درجایی دیگر ماریا ، حتی قدرت آزاد کردن موژیک های خود را ندارند و تصور باطل اطرافیان آنها براین است که اگر این قشر ناتوان آزاد شوند بدرت اداره ی امور زندگی خود ار نخواهند داشت و چه بسا از گرسنگی و برهنگی بمیرند . این دلیل آشکاری بر استعمارگری تزارهاست که بعدها یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب روسیه به شمار می رود . ( تولستوی ، داستایوفسکی و چخوف زمینه ساز انقلاب روسیه بوده اند .)
عکس العمل فرانسوی ها :
فرانسوی ها واکنش بسیار صریح و تندی در قبال انتشار این رمان از خود نشان داده اند . چرا که آتش سوزی مسکو توسط ناپلئون را لکه ی ننگی بر دامان اسطوره ی حماسی کشور خود می دانند . از طرف دیگر معتقدند که صحنه ها و توصیف های این کتاب از کتاب فرانسوی " لالایی در تفریحگاه برای مردم " اقتباس شده و به همین دلیل آنرا نوعی " دزدی ادبی " می دانند .
اولین نسخه ی کتاب با نام " کتاب 1805" و از چاپ سوم به بعد با نام " جنگ و صلح " منتشر شده است .
جملات ماندگار
انسان برای سعادت خلق شده است
و خوشبختی در وجود او نهفته. و خارج از او نیست
خوشبختی در ارضای نیازهای طبیعی و بشری است
و تمام بدبختی ها. نه از کمبود ضروریات. بلکه از زیادی آن سرچشمه می گیرد.
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
به تصور او. مردم جاهل و توده های نا آگاه . مشمئز کننده و منفورند
آنها به سان گرگ هایی هستند که فقط با گوشت می توان آنها را ساکت کرد.
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
به هنگام عزیمت و در دقایق حساس زندگی
انسان هایی که توانایی بررسی اعمال خویش را دارند به اراده ای قوی دست می یابند.
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
تصور این موضوع که سرنوشت بشر می تواند با تدابیر عقلانی
تغییر مسیر یابد و راه صواب را در پیش گیرد. زندگی را به معنی واقعی ناممکن می سازد.
جملات زیبای کتاب جنگ و صلح
تو می گوئی که من آزاد نیستم. اما من دستم را بلند کردم و پایین آوردم
هرکسی می فهمد که این پاسخ بی منطق. نمودی منطقی از آزادی است.
موضوع تاریخ. زندگی مردمان و بشريت است.
یک گلوله برف را نمی توان به یک لحظه آب کرد
حد زمانی معینی هست که هرقدر هم که بر مقدار حرارت بیفزاییم برف تندتر از آن آب نمی شود
به عکس. هر قدر بر مقدار حرارت افزوده شود برف باقی مانده سخت تر می شود.
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
ادیان و مذاهبی آمدند تا ما را کنار هم در مسالمت نگه دارند
اما چه شد ؟ ما عرضه استفاده از آنها را نداشتیم
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
در جهان هیچ چیز وحشتناکی نیست ؛
و چون در جهان وضعی وجود ندارد که انسان در آن سعادتمند و به تمام معنی آزاد باشد.
پس وضعی در جهان موجود نیست که انسان در آن. بدبخت و محروم از آزادی باشد.
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
رنج اسارت. آزادی و آسایش را نیز حد و مرزهایی است. و این حدود به یکدیگر بسیار نزدیک اند
¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨
رنج و شکنجه کسی که فقط یکی از گلبرگ های بستر گل سرخ او مچاله و جابه جا می شود.
از رنج و درد او که اینک روی زمین سرد و مرطوب می خوابد
و یک طرف بدنش سرما می خورد و طرف دیگر آن گرم است. کمتر نیست
دروصف این شاهکار
چه میتوان گفت جز تحسین؟
و چه میتوان کرد جز ایستادن و دست زدن؟
http://dlketab.ir/Book/%DA%A9%D8%AA%...لینک دانلود
منابع:شهرستان ادب، طاقچه،کافه بوک، نوشته های خودم