طرفداری / شروع با یک فاجعه. بزرگترین ضربه در ابتدای مسیری که قرار بود او را به آرزوهایش برساند. بلاژیکوفسکی هنگامی که ده ساله بود شاهد اتفاقی بود که هیچکس دلش نمی خواهد حتی برای دیگران نیز پیش بیاید. هنگامی که کوبا 10 ساله بود، پدرش مادرش را با چاقو به قتل رساند. بلافاصله پدرش به زندان فرستاده شد. کوبا برای ادامه زندگی به خانه مادر بزرگش رفت. پسر بچه ای لهستانی که جز برادری بزرگ تر چیزی برای تکیه کردن به آن نداشت. سپس او به لطف تشویق ها و حمایت های مادر بزرگ و عمویش وارد حرفه فوتبال شد. آغاز مسیری شگفت انگیز در راکوف سستوچرای لهستان.
او سپس به تیم اصلی راه یافت و عملکرد درخشانش موجب شد که ورنر لیشکا مدیر ورزشی وسلا کراکوف او را به یکی از بزرگترین تیم های لهستان بیاورد. اکنون زمان رویاپردازی بود. زمانی برای انتقام از زندگی و مشکلات. پس از یک فصل تلاش توانست به یکی از بهترین بازیکنان کراکوف تبدیل شود و به یک مهره بدون جایگزین در ترکیب اصلی تبدیل شود. بلاژیکوفسکی در دومین فصل حضورش در کراکوف، در 20 بازی توانست 5 پاس گل از خود به جای بگذارد اما موفق به گلزنی نشد. از خود گذشتگی های کوبا در وسلا کراکوف موجب شد بسیاری از فوتبال دوستان او را تحسین کنند و خیلی زود به عنوان یک شخصیت محترم شناخته شد. بلاژیکوفسکی تا سال 2007 به فوتبال خود در لهستان ادامه داد و در نهایت به لطف میشائیل تسورک و یورگن کلوپ به بروسیا دورتموند آمد. انتقالی غیر منتظره که خود کوبا نیز تصورش را نمی کرد. فرصت خوبی برای ساختن بود. ساختن زندگی که آرزویش را داشت. چیزی که شایسته آن بود.
شروع دوران طلایی؛ پسر بچه لهستانی و نواختن نوای عشق در وستفالن
اکنون زمانی برای نوشتن تاریخ بود. پسر بچه لهستانی دیگر مردی شده بود. شاید از همان 10 سالگی مرد بودن را آموخت. بعد از دیدن چهره مادرش. بعد از تبدیل شدن به محبوب ترین بازیکن کراکوف در نوجوانی...
کوبا به بازیکن محبوب یورگن کلوپ تبدیل شد. نوبت به رویا پردازی رسید. یورگن کلوپ نوید آینده ای روشن می داد و بلاژیکوفسکی با هر بازی دورتموندی ها را بیش از پیش عاشق تیم می کرد. بلاژیکوفسکی به عنوان مهاجم راست به میدان می رفت. جنگندگی و چابکی اش توجه همگان را به خود جلب کرد.
کوبا در ادامه موفق شد نمایش درخشان تری از خود ارائه دهد و در فصل 2008/09 با گلی به یاد ماندنی در مقابل بایرن مونیخ دورتموندی ها را دیوانه ی خود کرد. کوبا توانست با بیرون پا و در پشت محوطه جریمه با شوتی دیدنی و سرکش دروازه بایرن را فرو بریزد و دورتموندی های حاضر در استادیوم را به نهایت جنون برساند! کوبا در دسامبر 2008 بهترین بازیکن سال لهستان نیز نام گرفت. فصل 2009 شروعی فوق العاده برای به پرواز در آمدن در آسمان طوفانی فوتبال بود که کوبا سریع تر از دیگران شروع به پرواز کرد. بلاژیکوفسکی در 29 بازی بر روی 10 گل دورتموند تاثیر مستقیم داشت و به عنوان یکی از بهترین استعدادهای بوندسلیگا شناخته شد. درحالی که همه انتظار انتقالی جاه طلبانه را داشتند بلاژیکوفسکی تصمیم گرفت سیاه و زرد بماند و دیوار زرد را به رخ همه بکشاند. یکی از نکات قابل توجه بازی بلاژیکوفسکی، ساده بودن آن بود. همچون یک هنرمند. خیلی ساده می نواخت اما محصول نهایی شاهکاری بود که همیشه تاثیر کوبا در آن دیده می شد. مثل وینگرهای هم دوره خودش علاقه ای به دریبل زدن و حرکات نمایشی نداشت و در عوض با فرستادن یک پاس مفید باعث ایجاد خطرناک ترین موقعیت ها برای تیم می شد. در خدمت تیم بود. در خدمت دورتموند و در خدمت هواداران.
کوبا در فصل 2009/10 در 34 بازی به میدان رفت و روی 5 گل تاثیر گذاشت. همانطور که می بینید هیچوقت آماری سرسام آور و شگفت انگیز نداشت! اما هر بازی که روی نیمکت بود دورتموند فلج می شد. کوبا 6 بازی را از ابتدا شروع نکرد که دورتموند فقط دو بار موفق به پیروزی شد. 1 تساوی، 3 شکست و 2 پیروزی.
پس از اینکه دورتموند به ثبات مالی رسید، مدیران تیم دست به جاه طلبی زدند. پسر بچه های 3 سال پیش تبدیل به مرد هایی شده بودند که هرکاری می کردند تا یورگن کلوپ و هواداران دورتموند از آنها راضی باشند. دورتموند برای قهرمانی می جنگید و در پایان فصل توانست به قهرمانی برسد. زرد دورتموند بیش از پیش می درخشید. وستفالن تماشایی تر از همیشه بود. هوی متال کلوپ شنیدنی تر شده بود. تئاتر وستفالن با دلبری های کوبا جذاب تر از همیشه شده بود. مثل فصول قبل آماری ضعیف از خود به جای گذاشت. 37 بازی 3 گل و 5 پاس گل.
فصل 2012 یکی شگفت انگیز ترین فصل های تاریخ دورتموند بود که کوبا توانست بهترین عملکرد خودش از زمان پیوستن به دورتموند را ثبت کند. در 40 بازی 7 گل به ثمر رساند و 12 پاس گل نیز فرستاد. کوبا در فینال به یاد ماندنی در مقابل بایرن مونیخ توانست 2 پاس گل برای هم تیمی هایش بفرستد. در آن فصل مثلث لهستانی دورتموند بسیار دوست داشتنی بود. بیانگر پیوند دورتموند و لهستان که از زمان تاسیس باشگاه به جا مانده بود. تعصب کوبا، از خود گذشتگی کوین، فریاد های سوبوتیچ، دلبری هوملس، عطش لوا و رهبری وایدنفلر دورتموند را به جذاب ترین تیم بوندسلیگا تبدیل کرده بود. در پایان فصل واتسکه قصد پرداخت پاداش قهرمانی به بازیکنان را داشت ولی کوبا پاداش و افزایش دستمزد را نپذیرفت زیرا معتقد بود یک بازیکن معمولی است و دلیلی ندارد دستمزد بیشتری از یک پزشک، پلیس و یا آتش نشان دریافت کند.
فصل 2013. فصلی شگفت انگیز. کوبا بهترین عملکرد خود در دورتموند را ارائه داد اما بازی های درخشانش تحت الشعاع عملکرد مثلث طلایی دورتموند یعنی رویس، لوا و گوتزه قرار گرفت. با این اوصاف، کوبا در 41 بازی توانست 14 گل به ثمر برساند و 15 پاس گل نیز برای هم تیمی هایش بفرستد. کوبا بیشتر در بوندسلیگا درخشید ولی در چمپیونز لیگ نیز در 10 بازی 1 گل و 1 پاس گل از خود به جای گذاشت. دورتموند فقط یک قدم با قهرمانی در چمپیونز لیگ فاصله داشت که بسیار غم انگیز از دست رفت.
دوران افت دورتموند شروع شد. روزهای بد یکی پس از دیگری فرا رسیدند. عملکرد ناامید کننده در بوندسلیگا و چمپیونزلیگ. کوبا نیز جادوی خود را از دست داد و در آن فصل فقط روی 5 گل تاثیر گذاشت. زمان خداحافظی از دورتموند فرا رسیده بود. جدایی لواندوفسکی در پایان فصل ضربه شدیدی به دورتموند و کوبا وارد کرد.
در نهایت بلاژیکوفسکی به دلیل مصدومیت های شدید و افت محسوس، در فصل 2015/16 از دورتموند جدا و راهی فیورنتینای ایتالیا شد. در ادامه او به بوندسلیگا و وولفسبورگ برگشت و سپس دوباره به وسلا کراکوف پیوست. زمانی که کوبا به کراکوف رفت، تیم در آستانه ورشکستگی بود ولی بلاژیکوفسکی با بخشیدن دستمزد و کمک مالی کراکوف را از ورشکستگی نجات داد و اکنون هواداران وسلا کراکوف به کاپیتان 35 ساله شان می بالند. اسطوره ای که نه با عملکرد رد کردن پیشنهاد تیم های بزرگ شناخته می شد نه با عناوین فراوان. فقط و فقط با فوتبالی ساده و جوانمردانه.