با عرض سلام خدمت دوستان عزیز در ادامه معرفی سازهای ایرانی امروز سازهای بادی و سازهای ضربی رو معرفی میکنم امیدوارم دوست داشته باشید.
سازهای بادی
«فلوت»

این ساز جزء قدیمیترین ابزار موسیقی بشر محسوب میشود و قدمت برخی از انواع آن، که باستان شناسان یافتهاند، به ۵۰٬۰۰۰ سال پیش میرسد.فلوتها در گذشته از جنس چوب ساخته میشدند (به همین دلیل در قدیم از آن به عنوان ساز بادی چوبی نام برده میشد) ولی امروزه با وجود اینکه این ساز در زمره سازهای بادی چوبی قرار دارد، لیکن ملاک تقسیمبندی آن جنس و آلیاژی که در ساخت آن استفاده شده مد نظر نیست، بلکه نحوه تولید صدای آن است.
«نی»

نی یا نی هفت بند از سازهای بادی ایرانی است و از دسته سازهای بدون زبانه است. ساز نی قابل کوک نبوده و نوازنده در همنوازیها و تکنوازیها از انواع مختلف نی استفاده میکند. وسعت صدای نی دو اکتاو و نیم است و در انواع آن با کوکهای متفاوت، فاقد یک تا دو نت است. مانند نی «لا کوک» که فاقد نت دو، نی «سل کوک» فاقد نت سی بمل و نی «فا کوک» فاقد نت لا بمل است. نی از سازهای محلی است و در اکثر نقاط ایران وجود دارد.نی هفتبند از گیاه نی ساخته میشود. برای ساخت این گونه نی آن را طوری برش می دهند که از سر تا ته آن شامل هفت بند شود و اخیراً به صورت مصنوعی (نی اصلاح شدهٔ مصنوعی) نیز ساخته شدهاست. نی هفت بند یا به اصطلاح نی متشکل از ۵ سوراخ در جلو و یک سوراخ در پشت آن است که توسط انگشتان دوم و چهارم از یک دست و انگشتان اول تا چهارم از دست دیگر پوشیده میشوند.
«قره نی»

نوعی کلارینت که توانایی تولید فاصلههای موسیقی شرقی (ربع پرده) را دارد به قرهنی معروف است. واژه قره نی از دو واژه ترکی قره به معنی سیاه و واژه نی پارسی تشکیل شدهاست و روی هم رفته معنی نی سیاه را میدهد.
«نیانبان»

نی انبان یکی از قدیمیترین سازهایی است که در کشورهای زیادی آن را به عنوان ساز اصیل میشناسند ولی شکل ظاهری آن مقداری با هم تفاوت دارد. در زمانهای قدیم مردمی که از جایی به جای دیگر میرفتند، این ساز را نیز با خود جابهجا میکردند وبا تغییر دادن شکل ظاهری آن، آن ساز را در منطقهٔ جدید مورد استفاده قرار میدادند و پس از مدتی جز سازهای سنتی آن منطقه درمیآمد. با اینکه این ساز در کشورهای مختلف از نظر شکل و صدا تفاوتهایی دارد، ولی نمیتوان گفت که مشابه یکدیگر نیستند.این ساز کمی بزرگتر از دوزله معمولی (و گاه با هفت سوراخ) که انتهای قمیش دار آن به کیسهای به نام «انبان» الصاق و دقیقاً «هواگیری» شدهاست که از این نقطه الصاق هوا خارج و داخل نشود، در نزدیکی محل الصاق دوزله لوله دیگری به طول نامعین خارج شده (محل خروج این لوله نیز به دقت هواگیری شده) که نوازنده آن را به دهان میگذارد و از این طریق کیسه را پر باد میکند و در نتیجه فشار بازو آرنج بر روی کیسه که هنگام نواختن آن را زیر بغل گرفتهاست؛ هوا را به داخل لوله دوزله میفرستند و با انگشتان خود سوراخها را باز و بسته میکند.
«سرنا»

سرنا سازی نه تنها محلی، بلکه قدیمی است. در اشعار شعرای ایران بسیار نام سرنا، سورنا و سورنای آمده است. این ساز در لرستان، سیستان و بلوچستان و خراسان و همچنین استان هرمزگان از دیرباز رواج داشته و حتی امروزه نیز در مجالس شادی و به هنگام خواندن ترانههای محلی این نواحی بکار میرود.در نواحی لرستان سرنای کوچک و در نواحی بختیاری سرنای بلند برای مراسم شادی و غم و سرنای کوتاه بیشتر برای مراسم غم معمول است. سرنای محلی معمولاً با دهل نواخته میشود.در میان سرنا نوازان مشهور ایرانی میتوان از علیاکبر مهدیپور دهکردی، نوازندۀ نوروزنامه یا همان موسیقی هنگام تحویل سال نو و نیز رضا مریدی دلفان و شامیرزا مرادی نوازنده سرنای کوچک (کوتاه) نام برد. همچنین نواختن ساز سرنادر استان هرمزگان و شهر میناب و در مراسم جشن و پایکوبی مخصوصا در عروسی ها رایج است.
«دونلی»

دونلی یا دونی یکی از سازهای محلی بلوچستان و از خانوادهٔ نی است. این ساز شامل دو نی است که نوازنده هنگام نواختن هر دو نی را در دهان خود قرار داده و نی مونث را اندکی پایینتر از نی مذکر قرار میدهد. تنها شش سوراخ نی مذکر از محل دمیدن مورد استفاده قرار میگیرند. نی مونث وظیفه واخوان را به عهده دارد. سه سوراخ صوتی آن از محل دمیدن ساز گاهی نواخته میشوند.
سازهای ضربی
طبل

طبل نوعی ساز موسیقی از دسته سازهای کوبهای است. طبل تشکیل شده از حداقل یک پوسته، به نام پوسته طبل، که به منظور ایجاد صدا بر روی بدنه آن کشیده شدهاست. طبل یکی از قدیمیترین و پرکاربردترین سازهای دنیا بهشمار میرود، و طرح اولیه آن طی صدها سال بدون هیچ تغییری ثابت ماندهاست.
«دهل»

دهل در خاورمیانه و به ویژه ایران دارای گونههای فراوان محلی است. برای نمونه در جنوب ایران گونههای زیادی از دهل وجود دارد مانند پیپه، جفه، پونکه و تویری. دهل یا دول در بین سیستانیها به گفته کارشناسان موسیقی فولکلور ومقامی بنیادفرهنگی نیمروز همواره با ساز یا سرنا نواخته میشود که پوست استفاده شده در دهل زابلی یک طرف از پوست گوسفند ویک طرف از پوست بز است وسرنا نیز از چوب گردو بیشتر استفاده میشود البته سرنا و دهل که در شب نواخته میشود با آن که در روز استفاده میشود تفاوتهایی در نوع پوست وچوب است.
«تنبک»

پیشینه تنبک با نامهای پهلوی دمبلک به پیش از اسلام میرسد و بنابر نظر دکتر معین دمبک صورت دگرگونشدهٔ همین نام است. به نظر برخی موسیقیدانهای قدیمی ایران مانند فارابی زادگاه تنبک در مناطق غربی ایران است.تنبک در چند دههٔ اخیر پیشرفت چشمگیری کرده و حتی به عنوان سازی مستقل برای تکنوازی مطرح شدهاست.بدنهٔ تنبک را در گذشته از جنس چوب، سفال و گاهی هم فلز میساختند، اما امروزه تنها از چوب در ساختن تنبک استفاده میشود. تنبک از این بخشها تشکیل شدهاست:پوست-دهانهٔ بزرگ-تنه-پا-گلویی (نفیر)-دهانهٔ کوچک (کالیبر)-از حلقه در انگشتهای وسطی دستان میتوان با زدن روی پوست دهانه بزرگ چسبیده به تنه و شیارهای روی تنه با کشیدن حلقهها اصوات و شیرین کاریهای متنوع و جالبی اجرا کرد.
«نقاره»

نقاره از دو طبل کاسه مانند درست شده که کاسهٔ بزرگتر صدای «بم» و کاسه کوچک صدای «زیر» میدهد. کاسههای نقاره را از مس یا سفال درست میکنند و روی آن پوست گاو یا گوسفند میکشند. برای نواختن این ساز معمولاً آن را بر روی پایهای مخصوص سوار میکنند، در مجالس خانگی یا مشابه، ساز را بر روی قطعه فرشی قرار میدهند و با دو ترکهٔ نازک چوب بر آن میکوبند.نقاره در زمانهای قدیم، هم در مواقع جنگ به کار میرفت و هم در مواقع صلح، به این معنی که به هنگام نبرد یک ساز رزمی محرّک و شورآفرین بوده که آن را بر کوهان شتر میبستند و نقارهچیها سوار بر شتر شده و در میدان جنگ مینواختند و در موقع صلح به عنوان یک ساز بزمی در سورها و میهمانیها، بر گردن میآویختند یا در محلهای معینی روی جایگاه قرار میدادند و مینواختند.فضل بن روزبهان خنجی در کتاب مهمان نامه بخارا، در حالات محمدخان شیبانی، سلطان ماوراءالنهرکه مشهد و ناحیه طوس را تصرف کرده بود، مینویسد:سلطان تصمیم گرفت به زیارت امام رضا برود، از این رو، با اعیان لشکر خود و قاضیان و محتشمان عازم مشهد گردید. من با گروهی قبلاً به مشهد رفتیم و در آن جا مراسم استقبال را فراهم کردیم. بر فوق بارگاه حضرت، محلّی که نقاره نوبت حضرت امام میزنند، جماعت نقاره چیان اردوی همایون و نفیرچیان ایستاده، مترصّد آن که چون موکب همایون برسد نقاره بکوبند و نفیر نوازند.از این متن معلوم میشود که در قرن نهم و دهم، نقاره نواخته میشده و جایی هم در بلندی برای نقارهزنها اختصاص داشتهاست.در روزگاران پیشین، استفاده از شیپور و نقاره در دربار شاهان معمول بود و هر بامداد و شبانگاه، در کاخها و قصرها و محلهای اقامت حاکمان و امیران در شهرها و بیابانها نقاره میزدند و مردم را احضار یا مرخص میکردند و طبل نواختن و شیپور زدن، نشان حاکمیت و اقتدار شاهان بهشمار میرفتهاست.در ایران، نواختن طبل و نقاره، تا زمان قاجاریه ادامه داشت و حاکمان هم در مراکز استانها به هنگام معینی از آن استفاده میکردند و در مناطق شرقی کشور حتی تا اوایل قرن حاضر نیز معمول بود. هماکنون نقاره در شهداد کرمان نواخته میشود.
ضرب زورخانه

«سنج»

سنج عبارت از یک صفحه برنجی و فلزی مدور با قطرهای مختلف بین ۲۰ تا ۶۰ سانتیمتر و معمولاً وسط سمت بیرونی سنج برای نگهداشتن آن بکار میرود است. صدای سنجها بسته به خاصیت آنها تفاوت میکند.در جنوب ایران جنس سنج از فلزی سخت و محکمی است که به آن «هفتجوش» میگویند. در منطقه خلیج فارس، در گذشته بر این عقیده بودهاند که چون جنس سنج از فلز است و اجنه از فلز میهراسند به همین خاطر آن را در کنار نوازندههای دَمّام مینوازند تا جسمشان از اشباح و شیاطین آزاد شود و نوازنده بتواند با نیتی پاک به نواختن بپردازد. در جنوب ایران، آیین سنج و دمام، معمولاً با تعداد هفت سنج نواخته میشود، سه سنج که از دیگر سنجها خوشصداتر هستند در جلو و چهار سنج دیگر را در عقب گروه مینوازند.
«دف»

چنانکه از کتابهای موسیقی و نوشتهها و اشعار برمیآید، در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به کار میرفته و رکن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار میبردند. در کتابهای لغت در معنی دف یا دایره مینویسند: آن چنبری است از چوب که بر روی آن پوست کشند و بر چنبر آن حلقهها آویزند. در قدیم برای آنکه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو میکشیدند.در قدیم دف یا دایره کوچک را که چنبر آن از روی و برنج ساخته میشد خمک یا خمبک میگفتند. به دست زدن با وزن و بهاصطلاح بشکن زدن هم خمک یا خمبک میگفتند.دفهایی هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبیه میکردند و مینواختند. زنگهای دف را جلاجل میگفتند. در دورهٔ اسلامی به کسانی که دف یا دایره مینواختند جلاجلزن میگفتند.در ایران کهن، جلاجل وسیلهای بیضیشکل و بزرگ بود که زنگهایی بر آن میبستند و در جنگها به کار میبردند و ظاهراً صدای مهیبی داشتهاست.دفی را که بر آن زنجیر تعبیه میکنند دف زنگی میگویند.حضور دف در ایران به زمان ایران باستان برمیگردد. شکل چهار گوش آن در تمدن ایلام در قرنهای هفتم و هشتم قبل از میلاد به کار میرفته است. دف چهارگوش هنوز در برخی کشورهای عربی مورد استفاده قرار میگیرد. دف گرد(دایره شکل)در مصر سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد دیده میشود. در ایران نمونههای بسیاری از دف و دایره در مینیاتورهای دورهی گورکانیان و صفویان مشاهده میشود. در نقاشیهای دوران صفوی اغلب دف به همراه نی در مجلس سماع دیده میشود و در اشعار شعرای کهن نیز اغلب این دو با یکدیگر میآیند.در دوران پیش از اسلام دف در موسیقی ایرانی و کُردی حضور داشته بهطوریکه رد پای ریتمهای آن هنوز در موسیقی کردی وجود دارد، اما با ورود اسلام این ساز جهت بقای خود در خانقاهها و تکایای کردستان بست نشست و برای بیش از ۱۳ قرن در خانقاههای کردستان همدم دراویش کردستان شد و با ذکر و سماء آنها آمیخته شد بطوریکه ذکرها در هر مقامی با ریتم خاص خود در دف همراه هستند و بعبارتی هر ذکری مقام خود را دارد که مقامهای دف نام دارند. مقامهای دف در طرایق کسنزانی و قادری و دیگر طرایق از ۷ تا ۱۰ مقام اصلی هستند. این بست نشینی دف تا سال ۱۳۵۳ ادامه داشت تا این که به اهتمام محمدرضا لطفی و با زحمات بیژن کامکار این بست به پایان رسیده و در این سال پس از قرنها در اجراهای عمومی و در موسیقی غیرعرفانی استفاده شد.