به نام خدا
"من این مطلب رو به عنوان یک عضو اتحادیه تقدیم شما عزیزان گل می کنم"
"فقط اون بازی هایی رو که کردم داستانشو میزارم"
"داستاناشون رو هم خودم کاملاً تخصصی می نویسم"
ندای وظیفه ۴: جنگاوری نوین (به انگلیسی: Call of Duty 4: Modern Warfare) یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط شرکت اینفینیتی وارد توسعه یافته و در سال ۲۰۰۷ بهوسیله اکتیویژن منتشر شدهاست. این چهارمین بخش اصلی در مجموعه ندای وظیفه است. این بازی از محیط قبلی جنگ جهانی دوم فاصله میگیرد و به جای آن در دوران جنگ مدرن واقع میشود. با بیش از دو سال توسعه، جنگاوری نوین در نوامبر ۲۰۰۷ برای پلیاستیشن ۳، ایکسباکس ۳۶۰ و مایکروسافت ویندوز منتشر شد و در سال ۲۰۰۹ به عنوان ندای وظیفه: جنگاوری نوین – نسخه رفلکس به نینتندو وی منتقل شد.
داستان :
ماجرای بازی در سال 2011 و در کمپ نظامی سرویس هوایی ویژه (S.A.S) در شهر لندن ، پایتخت انگلیس آغاز می شود ؛ سربازی به نام Soap به محل تمرینات نظامی این گروه نظامی رفته تا به عضویت آن در بیاید . او باید آزمون بدهد ، در نهایت موفق می شود با کسب نمره خوبی کار خود را به طور رسمی در سرویس هوایی ویژه ، با مقام گروهبان و زیر نظر دو عضو این گروه نظامی یعنی جان پرایس (John price) و گز (Gaz) فعالیت خود را آغاز می کند . اولین ماموریت Soap این است که به همراه کاپیتان پرایس ، گز و شماری از نیروهای S.A.S به یک کشتی روسی که به سمت آمریکا می روند حمله کنند زیرا انگلیس به قول گز ، مثل برادر آمریکاست و از آن کشور محافظت می کند ! آنها متوجه می شوند این یک کشتی حامل مواد منفجره بوده و تروریست های اعراب روسی (Opfor) قصد حمله به آمریکا را داشتند بنابراین آن را منفجر می کنند .
چند هفته بعد ، یاسر الفولانی (رهبر حزب حماس) که در جده ، عربستان سعودی در حال خواندن نماز در یکی از مساجد این شهر است ، به دست تروریست های Opfor دستگیر شده و ظاهرا فردی به نام خالد الاسد (Khaled al-asad) قصد دارد او را بکشد . او می گوید آمریکا و انگلیس کشورهای بی رحمی هستند و هرکس بر آنها غلبه کند ، به بهشت می رود ! در نهایت الاسد ، الفولانی را که هیچ گناهی مرتکب نشده بود کشت .
نیروهای S.A.S به دنبال دستگیری و کشتن خالد الاسد برای اینکه بدانند او چرا و چگونه این کار را کرده است ؟ گز و کاپیتان پرایس متوجه می شوند که تنها کسی که از همه چیز خالد خبر دارد ، نیکولای است ؛ یک نظامی بازنشسته روسی که ظاهراً سابقه همکاری با S.A.S را داشته است (با توجه به داستان بازی مدرن وارفار 2019) . آنها به شهری در نزدیکی مرز آذربایجان-روسیه می روند تا او را پیدا کنند . در این میان یک نظامی یعنی سرلشکر کاماروف و نیروهای خودی اش قصد کمک کردن به کاپیتان پرایس ، گز ، سوپ و نیروهای S.A.S را دارند تا نیکولای و خالد را پیدا کنند . از آنجا که گز فردی تیزهوش است ، متوجه می شود کاماروف روس است از اهالی آذربایجان نیست ! پرایس و گز با کاماروف گلاویز می شوند اما کاماروف می گوید که فقط می خواهد به آنها کمک کند . در نهایت S.A.S موفق می شوند نیکولای را پیدا کنند و او نیز آنها را به سمت مخفیگاه خالد الاسد می برد .
اعراب روسی به عربستان حمله کرده اند ؛ تفنگداران دریایی آمریکا (U.S.M.C) با فرماندهی نظامی خطرناکی به نام سرلشکر وازکز به جده و به محل برگزاری نشست خالد الاسد حمله می کنند ولی متوجه می شوند که الاسد همه ویدیوهایش از قبل ضبط شده است .
نیروهای تفنگدار دریایی آمریکا در گام اول جده را از اشغال تروریست های OpFor آزاد می کنند . سپس آنها به بصره ، عراق که اصلی ترین هدف خالد الاسد است ، حمله می کنند اما به خاطر کمبود و مجروح شدن چندین نیرو ، به طور موقت عقب نشینی می کنند تا این که ......
نور شدید همه جا را فرا میگیرد ، صدای وحشتناکی شنیده می شود ...... بلی ؛ تروریست های OpFor انفجار شیمیایی انتحاری خود را مرتکب شده و بصره نابود می شود ...... از همه بدتر 30000 نیروی آمریکایی علی الخصوص گروهبان پائول جکسون و سرلشکر وازکز کشته می شوند !
بگذریم ...... نیروهای S.A.S بالاخره خالد الاسد را که مصوب همه این بلاهاست پیدا میکنند اما کاپیتان پرایس او را می کشد ؛ او پیش از این اقدام با موبایل الاسد با یکی حرف می زد ، همان فرد باعث شد تا کاپیتان پرایس خالد را بکشد . کاپیتان پرایس در پاسخ به سئوال گز که پرسید «که بود ؟» می گوید «زاخائف ...... ایمران زاخائف» . اسمی که جان را مجبور به تعریف داستانی عجیب از 15 سال پیش می کند .
پرایس زمانی که مثل سوپ یک گروهبان ساده بود ، با فرمانده و رفیق خود یعنی سرلشکر مک میلان ، به چرنوبیل ، پریپیات ، ایالت اوکراین شوروی رفتند تا فردی که قصد داشت شوروی را تحریک به حمله نظامی علیه آسیا کند بکشند ، آن فرد کسی نبود جز ایمران زاخائف . پرایس و مک میلان با لباس استتار (مخصوص تک تیراندازها) از کنار تانک ها و دشمنان و سگ های وحشی می گذرند . آنها قصد ترور زاخائف را دارند ولی از بدشانسی تیر پرایس به دست چپ آن گنده لات می کند .
خاطره تمام می شود . پرایس و نیروهای S.A.S تحت حمایت نیروی هوایی جمهوری آذربایجان و تنها عضو باقیمانده تفنگداران دریایی آمریکا یعنی سرهنگ گریگز ، از چنگ نیروهای زاخائف در می روند . آنها می خواهند با دستگیری ویکتور زاخائف به پدر او برسند ولی ویکتور خودکشی می کند . زاخائف ناراحت و عصبانی ، کنترل خودش را از دست می دهد و دو موشک شیمیایی به سمت انگلیس و آمریکا پرتاب می کند .
نیروهای S.A.S به هر نحوه ای که بود موشک ها را نابود می کنند و قصد دارند که از چنگ نیروهای زاخائف فرار کنند اما گیر می افتند . همه مجروح می شوند یا میمیرند به جز سرهنگ گریگز که او هم میمیرد .
سوپ نگاهی به پدر معنوی اش می کند ، پرایس مجروح است ، زاخائف و دو تن از نیروهایش گز را می کشند ولی نیروی هوایی روسیه فورا به آنجا میرسند . پرایس از موقعیت استفاده می کند و تفنگ را به سوپ می دهد و این گروهبان نیز کار ناتمام پرایس در چرنوبیل را ، در روسیه تمام می کند .
در نهایت سرلشکر کاماروف و نیروهایش به کمک سوپ می آیند ولی کاپیتان پرایس بی هوش شده است ، در نهایت بازی تمام می شود .
از اینکه مطلب رو خوندین ممنونم
اگه نظری یا انتقادی داشتین حتما اینجا بگین
تا داستان یه بازی دیگه ......