اختصاصی طرفداری- سه شکست در ده بازی نخست فصل در لالیگا، بازی های بی برنامه و دور از انتظار و نمایش ضعیف در دور گروهی چمپیونز لیگ تردیدها را در خصوص مسیری که رئال در آن قرار دارد افزایش داده است. روزنامه های اسپانیایی طبق سنت همیشگی در چنین وضعیتی با اجرای همه پرسی های جنجالی و خبرهای ضد و نقیض آتش بیار معرکه اند و آنانی که حافظه تاریخی بلند مدت تری دارند نگران اتخاذ تصمیمی عجولانه هستند که نه امروز و این فصل که فرداهای رئال را تحت الشعاع قرار دهد.
بررسی دقیق تر وضعیت رئال و بازخوانی تاریخی مسیری که رئال پیموده نشان می دهد که افتِ امروز رئال مادرید نه از امروز و دیروز که از فردای دوگانه شکوهمند در فصل 2016-2017 شروع شد. رئال پس از فتح دو گانه لالیگا-چمپیونزلیگ که اگر هنرنمایی دنیلو نبود می توانست نخستین سه گانه تاریخی این تیم باشد به غایت شبیه امپراطوری هایی بود که به اوج بزرگی خود رسیده بود. نقطه ای که در آن خطر تجزیه بیش از هر زمانی در مرزهای تیم پرسه می زند. کما اینکه بسیاری از ستاره هایی که در آن تیم گزینه چندمِ تعویض بودن این شانس را داشتند که گزینه های ثابت تیم های خوب دیگر اروپا باشند. موراتا بعد از رئال پیراهن شماره نه چلسی، اتلتیکو مادرید و یووه را پوشید، دنیلو رهسپار سیتی و یوونتوس شد، هامس در اورتون می درخشد و چلسی حاضر شد برای کواچیچ 50 میلیون یورو هزینه کند.
در آن فصل رئال مادرید نه تنها موفق ترین تیمِ اروپا بود بلکه بهترین تیم از نظر ارائه فوتبال هم بود. نمایش خیره کننده این تیم در فینال مقابل یوونتوس قدرتمند و زدن چهار گل به تیمی که در کل تورنمنت تنها 3 گل خورده بود و 180 دقیقه در مقابل مسی، نیمار و سوارز دروازه اش را بسته نگه داشته بود موید قدرت آن تیم بود. رسیدن به آن اوج و دست یافتن به آن قُله اما به شکلی همزمان با نفس های آخر نسلی بود که بخشی از آن در دوران مدیریت کالدرون و بخشی دیگر در آغاز کهکشانی های دو شکل گرفته بودند. راموس، مارسلو و دنی کارواخال در خط دفاعی، مودریچ و کروس در میانه میدان و مثلث بی بی سی در خط حمله همگی به نحوی به سال های پایانی خود نزدیک می شدند. خستگی ساق های برخی و اشباع ذهن بعضی دیگر خطری بود که رئال مادرید را در بلندترین قله اروپا تهدید می کرد و در این لحظه کار خطیر مدیریت رئال پیش بینی درست آینده، جانشین کردن گزینه های بی انگیزه و تمام شده و حفظ المان های هویتی تیم بود.کاری که در غیاب ذهن های منسجم فوتبالی در نزد فلونتینو پرز نه تنها انجام نشد که کاملا برعکس با فروش پپه و ناتوانی در حفظ رونالدو و اعتماد به امثال بیل به بدترین شکل ممکن پیش رفت و بخش مهمی از وضعیت امروز را رقم زد.
در واقع فلورنتینو پرز با کارت های فراوانی که در آن تابستان در دست داشت به بدترین شکل ممکن بازی کرد. علی رغم اینکه در مساله فروش رونالدو نمی توان همه تقصیرها را متوجه او دانست چه رونالدو خود نیز تمایل به خروج داشت، اما در مقام انتقاد نیز می توان این سوال را طرح کرد که مدیران رئال برای حفظ ابرستاره خود چه تلاشی کردند؟ پرز برای حفظ اسطوره تاریخی خود چه کوششی کرد؟ در اینجا جملاتی نظیر باشگاه بزرگ تر از بازیکن است نیز بیشتر به نظر بازی با کلمات و رفع تکلیف می آید چه در تابستان جاری دیدیم که مدیران رغیب برای حفظ اجباری مسی از هیچ کوششی فرو گذاری نکردند. در همین زمان رئال به صورت موازی با پروژه اصلی خود یعنی ساخت استادیوم جدید و کهکشانی های سه با امباپه و احتمالا هالند پروژه کوچکی را با خرید استعدادهای جوان کلید زد که اتفاقاتی نظیر مصدومیت مهره های اصلی تیم نظیر هازارد مدیریت این استعدادها را به مشکلی غامض برای زیدان تبدیل کرد. چرا که فشار خرد کننده در رئال مادرید اجازه بالیدن به این نهال های جوان را به سختی می دهد و اساسا استعدادهای جوان برای رشد نیازمند محیطی کنترل شده هستند حال آنکه همه چیز در این فصل رئال خارج از کنترل بوده است.
در کنار ندانم کاری ها و ناتوانی مدیران رئال در پیش بینی درست آینده شانس نیز نقش بسزایی در پدیدار شدن وضعیت فعلی این تیم دارد. کمااینکه گفته می شود مثلا یکی از دلایل امضای قرارداد با هازارد و ارجحیت او بر نیمار مصدومیت های کمتر او نسبت به فوق ستاره برزیلی بود. هازاردی که در فصل آخر خود در لیگ فیزیکی انگلستان 37 بار برای چلسی به میدان رفت در کمتر ازدو فصل حضور در رئال مادرید بیش از 40 بازی را از دست داده. در نتیجه تنها بازیکنی که نسبت به ترکیب دو فصل پیش رئال توان ایجاد تغییر در تیم را دارد عملا در اختیار مربیان تیم نیست که ضربه ای مهلک بر پیکره تیم است. مصدومیت های عجیب در کلیدی ترین پست ها و مهم ترین بازیکنان در هر خط، ابتلا به ویروس کرونا و این اواخر پنالتی های احمقانه و اشتباهات احمقانه تر نوبتی بازیکنان همه و همه گره کور رئال در این فصل را کورتر کرده است.آن هم در حالی که این تیم با ترکیب صد در صدی خود در این فصل وضعیت به مراتب بهتری می تونست داشته باشد.
در حالیکه وضعیت فعلی رئال برای طرفداران این تیم نگران کننده است اما به زعم من اخبار مربوط به پوچتینو و رائول به مراتب ترسناک تر از وضعیت فعلی تیم است. زیدان در کنار همه ضعف های فنی در رئال مادرید حکم وزیری خردمند برای پادشاهی خودکامه را دارد که از او حرف شنوی دارد. بررسی رفتار مدیریت پرز در دوره دوم نشان می دهد که فلورنتینو بیش از هر کسی از دو نام بزرگ حرف شنوی تام داشته و دارد: اولی ژوزه مورینیو و دومی زیزو. کما اینکه اگر فلورنتینو را درست بشناسیم می دانیم که پرداخت رقمی نزیک 50 میلیون برای مندی و گذر از رگیلون اسپانیایی، یا ترجیح هازارد نسبت به نیمار ابدا نمی تواند تصمیم خودش باشد و این مسئله فوق العاده مهم است. چرا که زیدان می تواند همان عقلانیت استراتژیک نداشته پرز باشد و با درک بیشتری که از فوتبال دارد از رخداد فجایعی نظیر تابستان 2017 جلوگیری کند. در واقع مساله همان عقلانیت استراتژیکی است که باید در تصمیمات باشد و در غیاب زیزو نخواهد بود.
مصاحبه های پرز و زیدان در خصوص تکیمل بودن تیم در اوایل فصل علی رغم اینکه سوهان روح هواداران رئال دراین روزها شده اما نشان از توافق هر دو طرف در خصوص برنامه های بلندمدت باشگاه است هر دو طرف نسبت به ضعف های تیم آگاه اند و هر دو به برنامه های بلندمدت تیم ایمان دارند. برنامه بزرگ رئال اوردن فوق ستاره هایی نظیر امباپه و هالند و تماشای درخشش آنها در برنابئوی جدید است. اتفاقی که می توان از ان به عنوان جهش بلند رئال یاد کرد که نیازمند چندگامی به عقب است. اکنون اگر قرار باشد هر کدام از طرفین زیر این تعهد بزند و این عقب گرد را تماما گردن دیگری بیندازد، این چیزی بیش از یک خطا یا اشتباه محاسباتی است و یک بدنامی ابدی تاریخی است. چه زیدان با آگاهی از وضعیت تیم در تعهدی عاطفی و اخلاقی به تیم محبوبش بازگشت و پرز را نجات داد، بارها و بارها برخلاف رویه جاری مربیانی نظیر مورینیو به جای گرفتن انگشت اتهام به سمت بازیکنان خودش را سیبل انتقادها کرد و شاید همین است که به شکل حیرت انگیزی در رسانه های زرد اسپانیایی "شکستِ انقلابِ چهارصد میلیونی زیدان!" را می بینیم آن هم در حالی که تنها بازیکنانی که زیدان برای رئال خرید هازارد و مندی بود و سایر خرید ها قبل از حضور او تقریبا نهایی شده بود.
سال قبل رئال مادرید در حالی به سانچیز پیسخوان ترسناک رسید که به زعم کریستوبال سوریا کارشناس ال چیرینگیتو گوشه رینگ بود و لوپتیگی آنها را به زندگی برگرداند. امسال دوباره کم نفس تر از قبل در همان نقطه رینگ رسیده به سویا، طرفداران رئال امیدوارند سویا دوباره آنها را به زندگی برگرداند. زیدان پیشتر نیز در چنین مخمصه هایی بوده و هر بار جان سالم به در برده. یک پیروزی در سانچز پیسخوان و یک پیروزی در مقابل گلادباخ رئال را به زندگی بر می گرداند.