تمام آنهایی که مارادونا را خدای فوتبال می نامیدند، امشب بی خدا سر به روی بالشت می گذارند. ما که دست مان باز نیست، آنهایی که دست شان باز است، می توانند تیتر بزنند؛ خدا مُرد!
به گزارش طرفداری، با این که می دانی هیچ کسی مقابل مرگ قدرت عرض اندام ندارد اما باز هم باورت نمی شود مارادونا بمیرد. بلاتشبیه مگر خدا هم می میرد؟
برای نسل ما، نسلی که فوتبال را از تلویزیون های سیاه و سفید می دید و در رویای فردای روشن، پا برهنه در کوچه ها می دوید، دیه گو کم از خدا نداشت. خود خدا که نه، او می توانست پیامبر فوتبال باشد، فرستاده ای از سوی خدا برای فوتبال تا با معجزه اش به هر آنچه که هست و نیست، هر آنچه که می بینیم و نمی بینیم ایمان بیاوریم.
کفر اگر نباشد، دیه گو آرماندو مارادونا پیامبر ما بود؛ معجزه هایش «گل دست خدا» و آن دریبل های ویرانگر و جادویش با توپ بود اما برای هدایت ما هیچ کتابی نداشت. او با هنرش ما را به سو زمین های خاکی، کوچه و خیابان و هر جا که می شد ادای او را در آورد و فقط ذره ای شبیه او بود، هدایت می کرد.
در دنیای کودکی همیشه می خواهی برنده باشی، در دنیای کودکانه هیچ کس بازنده ها را دوست ندارد اما این یکی وقتی می باخت هم دوست داشتنی بود. آنقدر دوست داشتنی که می شد نتیجه را ملاک برد و باخت ندانی و فقط از این که نابغه هنوز هم با توپ جادو می کند، لذت ببری... در روزهای جوانی یک خبر بد درباره یک چهره خوب، کافی بود تا دیگر دوستش نداشته باشی و احساسی، جای عشق و نفرت را عوض کنی اما این فرمول در مورد مارادونا جواب نمی داد. او حق داشت هر کار بدی را انجام بدهد و همچنان روی قله محبوبیت بماند و از آن پایین نیاید.
مرور زندگی مارادونا بی اختیار من را یاد آن سروده جاودانه شاملوی بزرگ می اندازد؛ هیچ کس اینگونه فجیع به کشتن خویش برنخاست که من به زندگی نشسته ام!
مارادونا انگار به قول شاعر؛ لای زخم هایش استخوان می کرد و با هر که می شد، هر چه می شد، امتحان می کرد اما باز هم از ساحت مقدس و اسطوره ای اش پایین نمی آمد. وقتی او در مستند مارادونای کوستوریتسا، روبروی امیر کوستوریتسا می نشیند و اعتراف می کند؛ «امیر نمی دونی من چه فوتبالیستی می شدم اگه خلاف نمی کردم» تمام معجزه هایش و تمام انحراف هایش پیش چشمت رژه می رود و اعتراف می کنم حتی بدترین اشتباه او کمترین تاثیری روی میزان علاقه ات به مارادونا نمی گذارد.
اگرچه این اواخر، آن فیلم کوتاه لعنتی از دیه گو که مست و لایعقل پشت به دوربین تنبان در می آورد، عشق دیوانه وار خیلی ها به مارادونا را تا مرز نفرت برد اما به قول وحشی بافقی؛ گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت ... شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت ... حاشالله که وفای تو فراموش کند، سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند!
او همیشه همان بالا می ماند؛ او پیامبر فوتبال بود و ما را به سوی لذت بردن از فوتبال هدایت کرد... جایش خالی است.
بیشتر بخوانید:
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خویش برنخاست...
از ممد اروپا و فری سوکراتس تا مارادونای لعنتی / کاش مو لای درز نماد فوتبال نمی رفت!